اصلاحات و راه مقابله با نادانی و ناآگاهی ایرانیان
احسان زرّین
عبدالبهاء در رسالۀ مدنیّه از حیرانی و سرگردانی ایرانیان در زمان قاجار اظهار تأسّف نموده، اختلافات و ضدّیتها را برای ایران و ایرانیان زیانمند دانسته است. وی ایرانیان را در حالیکه دیگر مردمان و ملّتهای جهان برای اصلاح امور خویش به پا خاستهاند، در خوابِ گران نادانی میبیند: «اغیار، بیدار و ما به خواب غفلت گرفتار. جمیع ملل در اصلاح احوال عمومیۀ خود میکوشند و ما هریک در دام هوی و هوس خود مبتلا.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۶) از نظر وی، راه علاج اصلی این بیماریها تربیت و آموزش مردمان است و اگر دیانت و اخلاق در بین مردم و مسؤولان و متنفّذان بهدرستی ترویج نگردد، هیچ اصلاحی سودمند نمیافتد. (رساله مدنیه؛ ص ۲۱)
1. جهل و نادانی
سکون و جمود فکری در دورهی قاجار، جامعۀ ایران را دچار عقبماندگی بسیار در بیشتر امور مملکتی نموده بوده است. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ ص ۳۸۰) از نگاه عبدالبهاء عزّت و سعادت هر ملّتی وابسته به دانش آنان است: «عزّت و سعادت هر ملّتی در آن است که از افق معارف چون شمس مشرق گردند.» (رساله مدنیه؛ ص ۴) و این در حالی است که ایرانیان که دیرزمانی سرزمینشان محلّ و خاستگاه حکمت و دانایی بوده، به مردمانی نادان و به دور از دانش بدل شده بودهاند. وی از اینکه ایرانیان راه نفس و هوی و منافع شخصی را به دانش و دانایی ترجیح میدهند، اظهار تعجّب و تأسّف مینماید. (رساله مدنیه؛ ص ۱۱) از نگاه وی، بهرهمندی از دانش، صنعت و حکمت، و پیشی گرفتن از دیگر ملّتها و مردمان در گرو پاسداشت و بهرهگیری بیشتر و بهتر از عقل و دانش است. (رساله مدنیه؛ ص ۴) او بر آن است که ایران و ایرانیان را نباید از اموری که دیگران به درستی تجربه نموده و از آن نتایج نیکو گرفتهاند، محروم داشت. وی اشخاصی را که با اینگونه تجربیاتِ نیک و مفید مخالفت مینمایند، کاهل و عاری از عقل میانگارد. (رساله مدنیه؛ ص ۱۸)
از نگاه عبدالبهاء، تا مردم ایران آگاه و دانا نگردند، سعادتجوییشان نتیجهای نبخشد:
«بیچارگان اهالی از عالم وجود بیخبرند و شبههای نیست که سعادت خود را طالب و آمل، ولکن حجبات جهل حایل و حاجز گشته.»
(رساله مدنیه؛ ص ۱۳۰)
در ایران زمان قاجار، عدّۀ کمی از مردم ایران توان خواندن و نوشتن داشتهاند. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ ص ۳۸۰) عبدالبهاء جهل و نادانی مردم در خواندن و نوشتن و ناآگاهی آنان از دین را علّت بزرگ گسترش بیدادگری میانگارد؛ چه اگر مردم در خواندن و نوشتن دانا و ماهر میبودند، راه احقاق حق خویش از مراجع عالی حکومتی را میدانستند و نیز، اگر به دین خویش آگاه بودند، میتوانستند داد خود از حاکمان بیدادگر را از مراجع قضاء و شرع درخواست نمایند. (رساله مدنیه؛ ص ۲۳) گفتنی است که مراجعه به علمای دین در آن زمان در بسیاری موارد تنها راه رهایی مردم بیچاره از بیداد حاکمان محلّی بوده است، چرا که علمای دینی قدرت قانونگذاری و قضاوت را در اختیار خود گرفته بودند. (تاریخ ایران (مجموعۀ کمبریج)، جلد ۷، دفتر اوّل؛ ص ۲۰۸)
همچنین او نادانی را عامل بزرگ بیثباتی مملکت میداند:
«باعث اعظم تنزّل و تزلزل ملل، جهل و نادانی است و الآن اکثر اهالی از امور عادیه اطّلاع ندارند، تا چه رسد به وقوف حقایق امور کلّیه و دقایق لوازم عصریه.»
(رساله مدنیه؛ ص ۱۲۹)
علمای دین در عصر قاجار خود را نمایندۀ امام غایب میدانستند و حکومت شاهان را نامشروع میانگاشتهاند. (تاریخ ایران (مجموعۀ کمبریج)، جلد اول، دفتر اول؛ ص ۲۲۷) پس، آنان بیشتر امور اجتماعی و قضائی و قانونی را خود برعهده میگرفتند. (تاریخ ایران (مجموعۀ کمبریج)، جلد ۷، دفتر اول؛ ص ۲۲۷) زمانی که ناصرالدّین شاه اقدام به اصلاحاتی در امور مملکتی نمود، بسیاری از علمای دین در ایران آن زمان و کل دورۀ قاجار، بهویژه در امور اجتماعی و موارد قانونی از گروه محافظهکاران شمرده میشدند. (قبلۀ عالم؛ ص ۵۳۹) در این میان، گروهی از علمای اسلام، هرگونه تقلید از فرهنگ غیرمسلمانان و کسب علوم و فنون از آنان را مغایر احکام و تعالیم اسلامی دانسته، آن را تهدیدی برای خود می انگاشتند.(تاریخ ایران (مجموعۀ کمبریج)، جلد ۷، دفتر دوّم؛ ص ۲۸۷) عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه چنین برداشتی را از جهل و نادانی علمای دین میداند: «اگر گفته شود در این امور نیز اقتباس جائز نه، این قول دلیل بر جهل و نادانی قائل است.» (رساله مدنیه؛ ص ۳۲) و با استناد به آیات قرآنی و تاریخ اسلام در جنگهای احزاب/خندق نظر این گروه از علمای دین را ناپذیرفتی میپندارد. از نگاه او، اگر تقلید از غیرمسلمانان از نظر شرعی ممنوع میبود و میباشد، پیامبر اسلام در آن جنگ از شیوۀ ایرانیان در حفر خندق یاری نمیجست. (رساله مدنیه؛ ص 33) او نه تقلید از خوبیها و دانش غیرمسلمانان، که پیروی از چنین اشخاص متوهّمی را بزرگترین علّت نادانی و بیخردی انسان میداند: «ای اهل ایران، چشم را بگشایید و گوش را باز کنید و از تقلید نفوس متوهّمه که سبب اعظم ضلالت و گمراهی و سفالت و نادانی انسان است، مقدّس گشته، به حقیقت امور پی برید.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۳) از نگاه عبدالبهاء، چنین اشخاص متوهّمی نیّت اصلی خود را از مردمان در کلماتی زیبا و فریبنده پوشیده میدارند تا ذهن مردمان را مشوّش سازند. (رساله مدنیه؛ ص ۱۳۶)
عبدالبهاء هرچند شخصی اخلاقمدار است، امّا همانگونه که عقل و دانشِ بدون اخلاق را بیثمر و حتّی زیانمند میشمارد، اخلاقی را هم که بر اساس عقل و دانش و در نتیجه سازگار با اعتدال حقیقی نباشد، امری ناپذیرفته و بیثمر میانگارد. (رساله مدنیه؛ ص ۷۰)
2. غفلت و نادانی نسبت به گذشتۀ باشکوه ایران
از نگاه عبدالبهاء در رسالۀ مدنیّه، از مهمترین نمودهای بیدانشی ایرانیانِ عصر قاجار فراموشی است: فراموشی گذشتۀ باشکوه خویش. این فراموشی موجب سستی ارادۀ آنان میشده است. از نگاه او، دوای این درد ایرانیان، خودآگاهی و هوشیاری نسبت به گذشتۀ پرشکوهشان است: آگاهی تاریخی. او ایرانیان را مست بادۀ هوی و سستی و غفلت میداند. از نگاه او، دیگر مردمان شرق و غرب جهان روزگاران بسیاری غبطهخوار عزّت و سعادت ایرانیان بودهاند. (رساله مدنیه؛ ص ۱۱) وی با تأسّف بسیار بیان میدارد که ایرانیان باید بدانند که منشاء تمدّن و پیشرفتِ فرهنگ انسانی بودهاند. آنان باید آگاه باشند که شریفترین مردمان روزگار خویش بودهاند و در مرغوبترین سرزمین جهانِ زمانۀ خود میزیستهاند. آری، اگر این آگاهی حاصل شود، آن دردِ سستی اراده نیز برطرف خواهد شد: «منشأ معارف و مبدأ تمدّن جهانیان بودید، اکنون چهگونه افسرده و مخمود و پژمرده گشتهاید؟ سبب نورانیت آفاق بودهاید، حال چهگونه در ظلمات غفلت و کسالت بازماندهاید؟ چشم بصیرت را باز و احتیاجات حالیۀ خود را ادراک نمایید.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۰۸) ایشان رؤسا و بزرگان ایران را مسؤول دوری ایرانیان از آنهمه عزّت و بزرگی در جهان متمدّن میشمارد. او بر این باور است که بزرگان و مسؤولان ایران میتوانند و لازم است که اسباب عزّت دوبارۀ ایران و ایرانیان را فراهم سازند. (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۱)
از نگاه عبدالبهاء مناسبترین راه مقابله با اینهمه جهل و فراموشی، آموزش و تربیت جامع و مناسب است.
3. تربیت و آموزش مناسب
بیشک در هر زمانی بهویژه از دوران نوخواهی به اینسو، پایۀ اصلی هر پیشرفتی داشتن نظام آموزشی مناسب و پیشرفته است. گفتیم که درصد کمی از مردم ایران در زمان قاجار، توان خواندن و نوشتن داشتند و رغبت و توجّه به آموزش علوم عقلی در آنان کم (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ ص ۳۸۰) و آموزش مردمان منحصر به آموختن امور دینی بوده است (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ ص ۳۵۶)؛ چرا که در آن زمان، نهاد آموزش و پرورش در دست علمای دینی بوده است. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ ص ۳۵۴) و جامعۀ ایران از رواج خرافات، بهویژه از نوع دینی آن، در رنج و عذاب میزیسته است. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ ص ۳۵۷) عبدالبهاء به این نکته اشاره نموده و یکی از کمبودهای ایرانیان را نبود آموزش و پرورش مناسب دانسته است: «ولکن تفکّر و تعمّق باید و جهد و کوشش شاید و تربیت و تشویق و تَحریص۱ لازم و همّت کامله و غیرت تامّه واجب.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۲) او تربیت را امری عمومی دانسته، بر تربیت جمهور مردمان تأکید خاصّ میورزد:
«این بسی مبرهن و واضح است که تا جمهور اهالی تربیت نشوند و افکار عمومیه در مرکز مستقیمی قرار نیابد …، امور بر محور لایق دَوَران ننماید.»
(رساله مدنیه؛ ص ۲۱)
از نگاه عبدالبهاء نظام آموزشی ایران نیازمند اصلاحات کامل و نه جزئی و ظاهری است: «و از جمله اموری که محتاج اصلاحات تامّۀ کامله است، طریق تعلّم علوم و ترتیب تحصیل معارف و فنون است.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۴) در حالی که نهاد آموزشی در کشورهای پیشرفته بین سالهای ۱۸۹۰ و جنگ جهانی اوّل، با هدف بازدهی اجتماعی طرّاحی میشده است (تاریخ آموزش و پرورش در قرن بیستم؛ ص ۵۷)، عبدالبهاء سالها پیشتر از آن، یکی از عیبهای مهم آموزش در ایران دورۀ قاجار را مطالب طولانی فراوانی میداند که یادگیری آنان هم بیفایده بوده و هم دوران آموزشی را دراز مینموده است. پس از نظر وی، محتوای آموزشی درسها باید تغییر یابد و در آموزش به جای وارد شدن در جزئیات بیفایده، ضروری است که به موضوعهای مفید پرداخته شود (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۴)، موضوعهایی که نیاز مردمان را برآورده سازد. (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۵) از نظر وی، آموزش چنین موضوعهای مفیدی موجب افزایش انگیزه و میل یادگیرندگان به یادگیری بیشتر نیز میشود. (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۵)
از نظر عبدالبهاء، چون ایرانیان بر نیازهای خود برای ترقّی و پیشرفت آگاهی کمی دارند، دیگر اقدام مرتبط با تربیت و آموزش، نشر رسالهها و کتابهایی است در این مورد. در چنین منابعی، ضروری است که با دلایلی قاطع راههای رشد و ترقّی به وضوح بر آنان نمایان گردد. نشر چنین رسالهها و کتابهایی هم برای عموم مردم و هم خاصّان ضروری است. (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۹) از نظر او، انتشار افکار عالی و ترقّیخواه موجب برانگیزندگی مردمان و راه نجات آنان است. (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۹) وی آموزش و مطالعۀ مطالب مفید و گسترش دایرۀ دانش و آگاهی را موجب جنبش درونی ملّت میداند؛ جنبشی که تا در بین مردم ایجاد نشود، هیچ پیشرفت و سعادتی ممکن نگردد:
«تا عروق و اعصاب ملّت به حرکت نیاید، کلّ تشبّثات بیفایده است؛ چه که ملّت به مثابۀ جسم و غیرت و همّت، مانند جاناند: جسم بیجان حرکت نکند. حال این قوّۀ عظمی در طینت اهالی ایران در منتهی درجه موجود، محرّکش توسیع دائرۀ معارف است.»
(عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ ص ۱۳۲)
حال برای آنکه میزان مطالعۀ این کتابها افزایش یابد، به ایجاد مراکز آموزشی در سرتاسر مملکت نیاز است. از نگاه عبدالبهاء چنین مراکز آموزشی نبایستی خاصّ شهرها باشد، بلکه ضروری است در کوچکترین روستاها نیز به این امر پرداخته شود. (رساله مدنیه؛ ص ۱۳۲) همچنین، عبدالبهاء لازم میداند که چنین آموزشهایی علاوه بر عمومی شدن، اجباری نیز گردد. (رساله مدنیه؛ ص ۱۳۲)
میان نظم و آموزش رابطهای دوسویه برقرار بوده و هست. به عبارت دیگر، برای ایجاد نظام آموزش مناسب به نظم و برای ایجاد نظم به آموزش و پرورشی مناسب نیاز است. عبدالبهاء به چنین رابطهای در رسالۀ مدنیه، بهوضوح اشاره نموده است:
«و چون نظر دقیق نمایید، مشهود و معلوم گردد که علّت عظمای جور و فتور و عدم عدل و حقّانیت و انتظام امور از قلّت تدیّن حقیقی و عدم معارف جمهور است.»
(عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ ص ۲۳)
پس، از نگاه عبدالبهاء، در رسالۀ مدنیه نادانی و ناآگاهی بهویژه نسبت به تاریخ و فرهنگ باشکوه خویش، ارادۀ ایرانیان را در رسیدن به سعادت سست مینماید و راه مقابله با این نادانی و سستی، آموزش و تربیت صحیح و مناسب است و برای رسیدن به آموزش و تربیت مناسب و مؤثّر باید نظام آموزشی را اصلاح نموده، آن را عمومی و اجباری کرد و در نشر کتابهای مفید به ویژه در میان بزرگان و اندیشمندان اقدام و سعی بسیار نمود.
یادداشتها:
۱– تَحریص: آزمند ساختن، برانگیختن[ احتمال دارد که این واژه «تحریض» به معنای تشویق هم باشد.ویراستار]
کتابشناسی:
1. رسالۀ مدنیه، عبدالبهاء، چاپ چهارم، لجنه نشر آثار امری(بهائی) به لسان فارسی و عربی، لانگنهاین، آلمان، ١٩٨٤ میلادی
2. ایران در دورۀ سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، انتشارات بهزاد، چاپ دوم، ۱۳۸۹.
3. تاریخ آموزش و پرورش در قرن بیستم، و.ف. کانل، ترجمه ی حسن افشار، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۶۸.
4. تاریخ ایران (مجموعۀ کمبریج)، جلد هفتم-دفتر اوّل، پیتر آوری، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر، انتشارات جامی، چاپ چهارم، ۱۳۹۷
5. تاریخ ایران (مجموعۀ کمبریج)، جلد هفتم-دفتر دوّم، پیتر آوری، ترجمه مرتضی ثاقبفر، انتشارات جامی، چاپ نخست، ۱۳۸۸
6. قبلۀ عالم، عباس امانت، ترجمه حسن کامشاد، نشر کارنامه، چاپ هفتم، ۱۳۹۸
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی