تعلیم و تربیت
تحریریۀ گنج پنهان
«… جمیع کائنات، محتاج تربیت است. ملاحظه میکنی هر نباتی که در نهایت ضعف است، چون تربیت شود، نهایت قوّت یابد. گلهای بسیار کوچک را تربیت میکنی، بسیار بزرگ میشود. درخت بیثمر را تربیت میکنی، با ثمر میشود. زمین پر خار و خس را تربیت میکنی، گلستان میشود. حیوان را تربیت میکنی، ترقّی میکند. حیوانات وحشی را تربیت میکنی، رام و اهلی میگردند. پس واضح شد که تربیت در جمیع اشیاء اثر دارد، ولی در عالم انسانی اعظم است. انسان بیتربیت حیوان است، بلکه از حیوان بدتر است. مثلاً اگر اطفالی در بیابان بمانند، ابداً تربیت نمیشوند؛ یقین است جاهل میمانند؛ یقین است از عالم مدنیّت بیخبر میشوند. نه صناعتی، نه تجارتی، نه فلاحتّی. …»
(عبدالبهاء؛ خطابات، ج ۳؛ ص ۱۰۷)
عبدالبهاء انسان را تافتهای بافته از تار طبیعت و پود تربیت میداند. اگر بشر را به حال خود گذاریم تا به راه طبیعت خویش رود، جانوری خودخواه و خشن و خونخوار میشود که به همخون و خویشان خود نیز رحم نمیکند و برای زنده ماندن هر کاری از دستش برآید، میکند. حال اگر میخواهیم این طبیعت را به راه نیکی و فضیلت بیاوریم، باید انسان را تربیت کنیم. انسان بیتربیت و تعلیمندیده ناگزیر جانوری خواهدشد همچون دیگر جانوران رها در طبیعت.
از آنجا که از دیدگاه عبدالبهاء، انسان موجودی است آمیخته از سه جنبۀ مادّی، عقلانی و روحانی، تربیت او را هم در این سه زمینه لازم میبیند. فرزند انسان را باید پیش از زاده شدن تربیت نمود. هم جسم او را، هم عقل او را و هم روحش را. در دوران بارداری، مادر باید با تغذیۀ مناسب و مراعات تندرستی خود و آرامش روانیاش، اسباب آفرینش و پرورش بدن فرزندش را فراهم نماید تا پس از تولد مراحل بعدی رشد را بهتر طی نماید. عبدالبهاء اگرچه توانایی روح انسانی را وابسته به تندرستی نمیداند، اما میگوید توانایی عقلانی و ظهور روح در بدن انسان به سلامت جسم انسان وابسته است؛ پس توجّه به تغذیۀ درست و بهداشت و درمان از این جهت اولویت دارد که تا انسان سالم و توانمند نباشد، نمیتوان انتظار داشت قوای عقلانی و روحانی وی ظهور و بروزی در این عالم داشته باشد.
عبدالبهاء لزوم تربیت روحانی را مقدّم بر تربیت عقلانی و علمی انسان میداند؛ چون در صورتی که فرزند انسان به فضایل اخلاقی و معنوی پرورش نیابد، حتی اگر تواناییهای عقلانی و علمی او به بالاترین درجۀ رشد هم برسد، همیشه بیم آن میرود که از آن تواناییها در راهی خلاف مصلحت عالم انسانی و حتی خودش بهره برد و به جای ساختن و آفریدن، به ویران کردن مشغول شود. کم نبودهاند انسانهای دانشمند و مخترع و متفکّر که موجب کشتار بشر و ویرانی آبادیها و نابودی تمدّنها شدهاند. پس کودکان را باید نخست به تربیت روحانی و اخلاقی پروراند و سپس به آموزش علوم و هنرهای مفید مشغول داشت تا انسانهایی نیکوکار و نیکخواه و کارآمد و دانشمند بار آیند.
از دیدگاه عبدالبهاء، تعلیم و تربیت انسانی فرایندی پیوسته و ناگسستنی است که از انعقاد نطفۀ انسان در رحم مادر آغاز میشود و تا واپسین دم زندگانی در این جهان ادامه مییابد. در این سیر، گاهی مادر نقشی بیشتر و تأثیرگذارتر دارد و گاهی معلّمان و مربّیان مدرسه و دانشگاه و گاهی هم هیأت اجتماع و نهادهای دیگر اجتماعی جز خانواده و مدرسه به او میآموزند. در آغاز زندگی، این تعلیم و تربیت ناخواسته است ولی با رشد و بلوغ خودآگاهانه و خودجوش میآموزیم و یاد میگیریم. بنابراین عبدالبهاء فرایند کسب فضایل اخلاقی و یادگیری را که فرد بالغ خود دنبال میکند، ادامۀ تعلیم و تربیت میداند.
برای اینکه نخستین مربّی انسان، توانمندتر باشد، باید مادرانی دانا و توانا پرورد. برای پروردن چنین مادرانی باید حقوق برابری برای زنان بنیاد نهاد تا آنها نیز همپای مردان بتوانند از همۀ امکانات و اسباب پیشرفت بهره برند. حتّی اگر در خانواده و جامعهای امکانات آموزشی محدود باشد و نتوان همۀ فرزندان را چنان که شایسته است تعلیم داد، باید فرزندان دختر را ترجیح دهیم؛ چون آنها مادران انسانهای آیندهاند که تداوم حیات جامعه به آنها وابسته است. بنابراین از دیدگاه عبدالبهاء برابری حقوق زنان با مردان عاملی بسیار مهم در اصلاح نظام تعلیم و تربیت جامعۀ بشری است.
عامل مؤثر دیگر بر تعلیم و تربیت انسانها، وضعیت معیشتی و امکانات اقتصادی آنهاست. عبدالبهاء ایجاد تعدیل اقتصادی را برای برخورداری همگانی از حدّاقل امکانات لازم جهت رفع نیازهای ضروری و اوّلیه مناسب شأن انسانی آنها، شرطی قاطع برای اصلاح جامعۀ انسانی میشمارد. عدالت اقتصادی و عدالت آموزشی بر هم تأثیرگذارند و یکی بدون دیگری تحقّق نخواهد یافت. همۀ انسانها باید بتوانند متناسب با علاقه و استعداد خود از فرصتهای آموزشی مناسب و یکسان برخوردار شوند تا بدون تبعیض یاد بگیرند و از یادگرفتههای خود برای رفع نیازهای اساسی خویش و بهبود و بازسازی جامعهشان بهره برند.
اصل دیگری که عبدالبهاء بیان میکند الزامی و همگانی و یکسان بودن تعلیم و تربیت است. «همۀ» انسانها «باید» در «یک» نظام آموزشی فراگیر تربیت شوند. این یکسانی البته در اصول و کلّیات نظام آموزشی جهانی است و نه یکسانی در شیوهها و روشهای تعلیم و تربیت. بدیهی است هر جامعهای بنا به ویژگیهای جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی خویش روشهای تربیتی متفاوت با جوامع دیگر خواهد داشت، ولی همه باید پیرو اصول اساسی و مشترکی عمل کنند که ضامن وحدت عالم انسانی در عین کثرت و رنگارنگی روشها باشد.
عبدالبهاء در زمان زندگانی خویش نیز عملاً به ترویج تعلیم و تربیت پرداخت. تشویق دوستدارانش در ایران برای پایهگذاری مدارس جدید و اعزام برخی بهائیان غربی برای کمک به دوستان ایرانیشان یکی از این اقدامات عملی عبدالبهاء در زمینۀ تعلیم و تربیت عمومی بود. مدرسههای دخترانه و پسرانهای که در دوران عبدالبهاء در شهرهای مختلف ایران آغاز به کار کردند، نمونهای از تلاشهایی بوده است که جلوۀ واقعی تعالیم و اندیشههای عبدالبهاء را به ایرانیان و دیگران نشان داد تا او را فقط مصلحی در عرصۀ اندیشه و نظر ندانند که کارش فقط سخنرانی و ارائۀ طرحهای آرمانگرایانهای است که امکان تحقّق ندارند.
عبدالبهاء میگوید یکی از مهمترین کارکردهای ادیان تربیتِ عواطف و اخلاق انسان است. همچنین از دیدگاه وی پیشرفتهای جسمانی در ضمن ترقیات روحانی حاصل میگردد. چون روح و قلب و اخلاق انسان تربیت شود، یقین است تربیت جسمانی هم حاصل میگردد؛ پس امیدوار است که انسانها بکوشند نخست نفس خود و اخلاق خود را تربیت نمایند، سپس گفتار خود را منظم کنند تا از نقایص پاک شوند. به مادران و پدران سفارش میکند که اطفال خود را از خردسالی تربیت روحانی نمایند تا آداب و سلوک آنها بر اساس تعالیم الهی باشد و از سن شیرخوارگی در طبیعت و سرشت اطفال کاملاً رسوخ نماید؛ چون تربیت پس از سن بلوغ بسیار دشوار شود. کودک مانند شاخۀ سبز و نازک و تری است که هرگونه بخواهیم تربیت میشود؛ ولی اگر این شاخۀ نرم و نازک کج شود، دیگر نمیتوان آن را راست کرد و تا آخر عمر بر همان راه کج میرود و میروید. عبدالبهاء به پدران و مادران هشدار میدهد که در آینده، اخلاق عمومی بسیار فاسد میگردد، بنابراین باید اطفال را تربیت روحانی نمایند تا سعادت دو جهان یابند وگرنه در زحمت و دشواری افتند، زیرا سعادت عالم انسانی به اخلاق رحمانی است.

«… تربیت نساء، اعظم و اهمّ از تربیت رجال است، زیرا این دختران روزی مادران شوند و اطفال را مادر تربیت میکند. اوّل معلّم اطفال، مادراناند؛ لهذا باید در نهایت کمال و علم و فضل باشند تا بتوانند پسران را تربیت کنند و اگر مادران ناقص باشند، اطفال نادان و جاهل گردند. همین طور حضرت بهاءالله وحدت تربیت را اعلان نموده که به جهت اتّحاد عالم انسانی لازم است که جمیع بشر یک تربیت شوند. رجالاً و نساءً، دختر و پسر تربیت واحد گردند و چون تربیت در جمیع مدارس یک نوع گردد، ارتباط تامّ بین بشر حاصل شود و چون نوع بشر یک نوع تعلیم یابد، وحدت رجال و نساء اعلان گردد، بنیان جنگ و جدال برافتد. …»
(عبدالبهاء؛ خطابات، ج ۲؛ ص ۱۳۵)
کتابشناسی:
مفاوضات عبدالبهاء؛ گفتوگوهای لورا کلیفورد بارنی با عبدالبهاء
خطابات عبدالبهاء (سه جلد)
امر و خلق؛ جلد 3؛ گردآوری و تألیف اسدالله فاضل مازندرانی
پیام ملکوت؛ گردآوری و تألیف عبدالحمید اشراق خاوری
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی