جنگ، اشغال‌گر ذهن ما

الف. کشاورز

برای بودنش تلاش میکنیم تا همه چیز آماده و فراهم باشد ، از ادوات و ابزار گرفته تا کینه و نفرت . با شروعش گاه مضطرب می شویم و گاه آرام . در زمان حضورش می توانیم از آن متنفر باشیم و یا مفتخر . با پایانش خوشحال می شویم و شاید ، غمگین . زمانی چهره زشت و کریه دارد و زمانی دیگر ، زیبا و دوست داشتنی .

بله ، صحبت از همراهی است که به تعبیر « عبدالبهاء» شش هزار سال است که با ما است . همچون مهمانی خانه زاد با ما زندگی می کند و به او خو گرفته ایم . مهمانی که به قول « کانت » ، حتی به عنوان چیزی نجیب تلقی میشود . گویی جزیی از وجود ماست . مهمان خانه زادی بنام « جنگ» که درآمیختگی یش با زندگی ما ، بسیاری را متقاعد کرده که هر چند ناخوانده می نماید ، ولی ، مهمانی است عزیز ، زیرا چاره بسیاری از مشکلات ما است .

بعضی از محققین قدمت حضور فعال آن را بین شش تا ده هزار سال پیش می دانند ، زمانی که جنگ با صورت و هیبت جدید وارد زندگی انسانها شد و به دلیل خوش خدمتی ، همچون یاری در کنارشان قرار گرفت . با وجود خرابی و ویرانی ِ حاصل از حضورش ، می توانست حس قدرت طلبی ، منفعت جویی و سلطه گری را برای گروهی از انسان ها فراهم آورد . از آن زمان تا کنون وجودش با امّا و اگر های فراوان همراه بوده است . در طول تاریخ بسیاری از انسانها در ظاهر آن را نمی خواستند ولی همچنان به عنوان یار ذخیره ، برای روز مبادا در کنارشان ماند .

چنین تضاد و د وگانگی عجیب در اندیشه و عمل از گذشته تا کنون و در عصر علم و آگاهی نیز همچنان ادامه دارد . قرار بود با افزایش آگاهی نسبت به ویرانگری جنگ ، شاهد رخت بر بستن این مهمان چند هزارساله از این خانه باشیم ، اما چنین نشد ، جنگ همچون مهمانی خانه زاد در این خانه ماند و فریاد های صلح خواهی همچنان بلند تر از گذشته .

« … اين همه جنگ شـده اسـت و خون ريخته شـده اسـت اين همه خانمانها خراب شـده اين همه شـهر ها ويران شـده هنوز از جنگ سـير نشـده انـد هنـوز قلـوب و دلهـا سـخت اسـت هنـوز تنبّه بـرای ناس حاصل نشـده اسـت . » (۱)

« هنوز از جنگ سیر نشده اند » ، « هنوز قلوب و دلها سخت است » ، هنوز …. ، این ابراز تاسف عبدالبهاء و این تاکید بر «هنوز » ها ، نشان از طولانی شدن ِ رفاقت ِ انسان و جنگ دارد .

ادامه این مسیر سوالی تکراری را پیش روی ما قرار می دهد ، انسانها چرا با همدیگر می جنگند ؟ مسلماً رسیدن به پاسخی جامع برای این سوال آسان نیست . پاسخ های متفاوت و گاه متضاد برای این سوال وجود دارند که در این مختصر نه مجال پرداختن به آنها است و نه قصد آن .

تنها به جهت یادآوری می توان گفت ، صاحبنظران دلايل ایجاد جنگ را در حالت کلی به سه دسته ،«بیولوژیکی» ، «فرهنگی» و «عقلی» تقسیم بندی می کنند . اگر بخواهیم این تقسیم بندی را با جزئیات بیشتری ببینیم ، می توان به عواملی همچون ، اختلاف روش های سیاسی و تفاوتهای ایدئولوژیک ـ عوامل اقتصادی ـ اختلافات مرزی ـ تنش های قومی و مذهبی ـ حفظ قدرت و نگرانی حاصل از دست دادن آن ـ زیاده خواهی و وجود رهبران ِ دیکتاتور و غیر پاسخگو اشاره کرد .

با گذر از بررسی این دلائل ، در این نوشتار می خواهیم با الهام از اندیشه های عبدالبهاء و از زاویه ای دیگر ، نگاهی کوتاه داشته باشیم به جایگاه جنگ در ذهن و اندیشه انسان . چیزی که عبدالبهاء در فراز های گوناگون از سخنانش به آن اشاره دارد و تاکید .

باور های متضاد

مرور سیر وقایع تاریخی و بررسی عملکرد انسانها نشان می دهد که انسانها می توانند دو یا چند باور متضاد را در ذهن خود داشته باشند ، مثلاً می‌توانند هم زمان ، هم به صلح و هم به جنگ باورمند باشند ، یک تعصب ستیز ِ متعصب باشند و یا یک دوستدار محیط زیست ِ تخریب کننده . این مسئله به نوعی وجود تضاد در فکر و رفتار انسانها را نشان می دهد .

به نظر می رسد چنین مدلی از باورهای ذهنی که می توان آن را نوعی « نا هماهنگی شناختی » (Cognitive dissonanc) (۲) نامید ، می تواند یکی از علل مهم ماندگاری جنگ به حساب بیاید . ناهماهنگی شناختی زمانی رخ میدهد که فرد دو یا چند باور یا نگرش متضاد داشته باشد و یا بین باور و رفتار او تضاد وجود داشته باشد . مثلا ً ، فرد ممکن است به خوب بودن ِ صلح و نامطلوب بودن ِ جنگ معتقد باشد ولی در عین حال ، زمانی که نفع فردی و یا جمعی در میان باشد از جنگ استقبال کند . افراد در این زمان برای پاسخ به این تعارض ِ بین افکار و عمل ، سعی می کنند عواملی همچون وطن پرستی ، حق طلبی و یا موارد مشابه را برای توجیه عمل خود و رهایی از تناقض مطرح کنند .

این رفتار دوگانه سطوح مختلف جامعه را در بر می گیرد ، از مردم عادی تا سیاستمداران و حتی طبقات الیت و نخبه جامعه . بسیاری از اندیشه ورزان و مراجع فکری جامعه در کنار حاکمان و سیاستمداران جوامع خود ، در مواقع مورد نیاز با زیر پا گذاشتن اندیشه های صلح جویانه ای که تا دیروز تبلیغ میکردند ، برای ورود خود به جنگ ، توجیهات تاریخی ، قومیتی ، اقتصادی و یا انسان دوستانه را ردیف می کنند .

طرح مسئله « ناهماهنگی شناختی » در اینجا ، برای پرداختن به مباحث روان شناسی فردی و یا اجتماعی نیست ، چه که این مورد مقوله ای است پیچده و تخصصی که ورود صاحبنظران علوم اجتماعی را می طلبد . آنچه سبب شد تا از این موضوع استفاده کنیم ، صرفاً برای نشان دادن وجود چنین تناقضاتی در ذهن و رفتار آدمی است . به نظر می رسد وجود دو یا چند باور متضاد در اذهان می تواند ارتباط نزدیکی با چرایی وجود و ماندگاری مقوله جنگ در روند تاریخ بشر داشته باشد .

احتمال تأثیرگذاری باورهای متضاد و مختلف در تصمیم گیری هایی که در آن اقدام عملی می تواند مغایر باور ذهنی فرد باشد ، ما را به سمت گفتاری از « عبدالبهاء » هدایت می کند .

عبدالبهاء در یک سخنرانی در مورد جنگ که در سال ۱۹۱۱ و در پاریس ایراد می کند ، بر موضوعی تاکید دارد که شاید در نگاه اول یک توصیه اخلاقی صرف باشد ، ولی تامل بیشتر در این گفتار ، می تواند به ما کمک کند تا زوایای بیشتری از دلائل ایجاد جنگ و ماندگاری آن را بیابیم .

عبدالبهاء در این سخنرانی ضمن مقایسه ای بین سود و زیان جنگ و سنجش رفتارهای جنگ طلبانه با سرشت و شخصیت انسانی می گوید :

« هر یک از شما تمام افکار خود را بر عشق و اتحاد متمرکز کنید . وقتی فکر جنگ می آید ، با فکر قوی تر صلح با آن مخالفت کنید . فکر نفرت باید با فکر قوی تر عشق نابود شود . » (۳) ( نقل به مضمون )

تاکید بر اختصاص تمام ذهن به عشق و اتحاد ، می تواند نشانگر این باشد که از نظر عبدالبهاء تنها از این طریق می توان با جنگ مقابله کرد ، نابود کردن ِ افکار ِ متضاد با اندیشه های صلح طلبی و عشق ورزی .

این اتفاق یعنی پارتیشن بندی مجدد ذهن ، باید تقسیم بندی جدیدی ایجاد شود . لازم است ذهن انسان ضمن گریز از دوگانگی ، از مفاهیمی همچون « جنگ » و « نفرت » خالی شده و کل ظرفیت ذهن به « عشق » و « اتحاد» اختصاص داده شود . اتاق های ذهن آدمی باید با عشق ، صلح و وحدت پر شوند تا جایی خالی برای ماندن مهمانی نا خوانده و اشغالگری همچون « جنگ» نداشته باشیم .

جنگ و صلح ، عشق و نفرت ، مفاهیم متضادی هستند که در ذهن عموم انسانها قرار دارند . با اطمینان بالایی می توان گفت جنگ و خونریزی به این صورتی که در این چند هزار سال شاهد آن بوده ایم از نیمه راه تاریخ ، به زندگی انسان وارد شده اند ، از زمانیکه مفاهیمی همچون مالکیت ، قدرت ، سود و برتری طلبی برای انسانها شیرین شدند و دلپذیر . پس از این بود که جنگ در خانه ذهن انسانها جای گرفت و شد مهمان خانه زاد . از بودنش استقبال شد ، زیرا برای رسیدن به قدرت و برتری به ما کمک میکرد .

پس تا زمانی که دو مفهوم جنگ و نفرت در کنار افکار صلح جویی و عشق در اذهان وجود دارند ، بهانه هایی همچون سرزمین ، قوم ، دین و یا حتی خدمت به ملت می توانند به تقویت و تقدس بخشی این مفاهیم کمک کرده و انسانها بسیار راحت و با وجدانی آسوده به ایجاد جنگ و گسترش نفرت بپردازند .

آنچه مسلم است اینکه ، عوامل سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی زیادی در ایجاد و آغاز جنگ دخیل هستند . منکر وجود مشکلات و رفتارهای نابخردانه و غیر عقلانی در ایجاد جنگ نمی توان شد . جنگها می توانند به دلائل گوناگون و متنوعی بوجود بیایند . اما اگر بخواهیم از زوایه دیگری به این موضوع نگاه کنیم ، می توانیم ببینیم ، آنچه در درون همه آغازگری ها نهفته است ، اشغال قسمتی از ذهن توسط ایده جنگ است ، جایگاهی است که انسان به جنگ داده . در تمام موارد روبرو شدن انسان با چالشهای قومی ، سرزمینی ، اقتصادی و یا دینی ، ایده جنگ ، آماده برای دخالت و حل مسئله به روش خودش است . به طور واضحی گزینه جنگ همیشه به عنوان یک انتخاب در اذهان بیشتر انسانها وجود دارد . به تعبیر سیاسیون ِ امروز ، جنگ همیشه ، گزینه روی میز است .

این وضعیت در بازی قدرت خود را بهتر نشان می دهد ، انسانها چه در مقیاس فردی و یا کلان تر در سطوح قومی و یا کشوری ، وقتی با دیگران به مشکل و چالش بر می خورند ، به دلیل اینکه اندیشه و باور یاری گرفتن از جنگ در ذهن‌شان وجود دارد و از گذشته به دلیل پیش بینی چنین شرایطی ، ابزارهای اعمال قدرت را فراهم کرده اند ممکن است اتکاء و اعتناء آنچنانی به حل مشکل از طریق گفتگو و مذاکره نداشته باشند . در اولین فرصت و با ایجاد کمترین بن بست به سراغ بهره گیری از قدرت رفته و به سهولت تن به ایجاد جنگ خواهند داد ، چون باور به جنگ برای حل مشکلات و یا رسیدن به خواسته ها ، همچون سربازی آماده خدمت در اذهان است . امروزه و در قرن بیست و یکم ، نمونه های زیادی از این چنین آغاز جنگ را می توان مثال زد .

عبدالبهاء می گوید برای پایان یافتن جنگها لازم است در ذهن آدمی جایی برای جنگ نباشد . وی تاکید دارد ، فضای خالی حاصل از این جابجایی را می بایست با فکر و اندیشه صلح طلب و عشق گرا پر کرد . تا هر زمان نیاز به انتخاب راهی برای حل مشکلات خود با دیگران و یا مواجهه با چالش های دنیا داشته باشیم ، تنها نگاه صلح جویانه و دیدگاه مبتنی بر گفتگو و محبت ، ابزار ِ در دسترس باشد .

شاید این ایده برای گروهی غیر قابل اجراء و ایده آلیستی به نظر آید و یا حتی بر مبنای برخی نظریه های زیست شناسی ، به دلیل اینکه میل به جنگ و فکر جنگ را بر گرفته از طبیعت و جزء ذات انسانها می دانند قابل اجراء نباشد ، اما به نظر می رسد عبدالبهاء به امکان ِ رسیدن ِ به این نقطه باورمند است .

« … نا امید نشوید ، به طور پیوسته کار کنید . اخلاص و عشق بر نفرت غلبه خواهد کرد . » (۴) ( نقل به مضمون )

تشویق به کار پیوسته به این معنی است که ، رسیدن به این هدف سخت و نیازمند طی مسیری طولانی است ، اما امکان پذیر . به آغازی نیاز دارد و استمرار حرکت برای جامعه سازی . کوشش زیاد و مستمر می خواهد تا بتوان جنگ و نفرت ِ جا گرفته در اذهان را با عشق و محبت جایگزین کرد .

از این رو عبدالبهاء جایگزینی عشق و دوستی در اذهان را یک روند طولانی ِ محتاج به گامهای عملی می بیند . لازم است دیوارهای جدا کننده به نام ، سرزمین من ، دین من و یا نژاد من از اندیشه ها برداشته شده و جهان بینی مبتنی بر یک انسان و یک جهان در اذهان جای بگیرد .

«… اگر از صمیم قلب خواهان دوستی با هر نژادی در روی زمین باشید ، اندیشه معنوی و مثبت در شما رشد می کند . این اندیشه و خواسته ، میل ِ دیگران خواهد شد و قوی تر و قوی تر می شود ، تا زمانی که به ذهن همه انسان ها برسد . » (۵) ( نقل به مضمون )

در این گفتار عبدالبهاء به نوعی به اثر دومینویی اقدامات اولیه اشاره میکند که بر اساس آن ، ایجاد یک رویداد و یا اتفاق می تواند زنجیره ای از اتفاقات مشابه را به دنبال داشته باشد ، تا جائیکه فراگیر و همگانی شود.

اگر بخواهیم این ایده عبدالبهاء را تشریح کرده و بر مبنای برداشت خود ، روند شکل گیری آن را توصیف کنیم ، باید بگوییم ، اولین شرط ایجاد دوستی حقیقی با دیگران ، باور به یگانگی و برابری انسانها بدون قید و شرط است . شکل گیری روابط اجتماعی بر اساس این بینش می تواند آغازگر روندی مثبت و سبب ایجاد ارتباط بیشتری بین انسان ها باشد . ارتباط بین کشورها و مردمان آنها با دیگر نقاط باعث می شود که انسانها با وجود تفاوتهای ظاهری همچون مکان زیست و یا زبان ، درک بهتری نسبت به هم داشته ، ارزش گذاری هویت ها بر پایه دینی ، نژادی و یا گروهی کم رنگ شده ، به تدریج شاهد آن خواهیم بود که دیگر ، انسانهای متفاوت « دیگران » و یا « آنها » در نظر گرفته نمی شوند . شاهد کاهش هویت های گروهی و افزایش همدلی و همراهی بین مردم خواهیم بود .

گسترش چنین روندی به افراد کمک میکند در هنگام منازعات و اختلافات به جای پرخاشگری و خصومت ، از گفتگو و تعامل استفاده کنند . گفتگو و تعامل انسانها با هم می تواند سبب کاهش مشکلات روحی و روانی شده ، تمایل به بهره گیری از خشونت را کمتر کند .استمرار چنین روندی موجب افزایش انسجام جوامع و بهره گیری بهتر از نیروهای بالقوه و بالفعل خواهد شد . در کنار اقداماتی برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی ، این روند میتواند نقش بهانه ها و عوامل ایجاد جنگ را در هنگام بروز مشکلات و چالشها حتی در میان حاکمان و سیاستمداران کم رنگ تر کند ، زیرا جامعه تمایل کمتری نسبت به روش های جنگ طلبانه پیدا میکند و سیاستمداران برای آغاز جنگ ، حمایت مردم را نخواهند داشت .

آنچه مهم می نماید و به نوعی کلید این گشایش است ، آغاز این روند و استمرار آن است که از نظر عبدالبهاء به تدریج با سرایت به اذهان تعداد بیشتری توانمند خواهد شد ، تا سر انجام اندیشه مبتنی بر عشق و اتحاد به عنوان اندیشه غالب در اذهان همه مردم جای بگیرد . این جا است که می توانیم بگوییم ، مکان اشغال شده در ذهن آدمی را از جنگ پس گرفته ایم و به صلح و دوستی داده ایم . فکر جنگ را با فکر قوی تر ِ صلح جایگزین کرده ایم ، حال این خانه تنها یک ساکن دارد ، صلح و اتحاد ، آنچنانکه عبدالبهاء آرزو دارد .

« ای سرهنگ ملکوتی، صف جنگ را بِهِل ( رها کن ) محفل صلح بيارا ، ميدان رزم بگذار و بزم آشتی مهيّـا کـن . جـام دوسـتی بدسـت گيـر و در محفل راسـتی صهبای آشـتی بنوشـان تا جميع عالميـان در زيـر خيمـه اُلفـت و اتّحـاد و صلـح عـام در آينـد…. » (۶)

در پایان ذکر این نکته ضروری است که این مختصر ، تنها اشاره ای بود برای تامل و تمرکز بر این جنبه از ایده های جنگ گریز عبدالبهاء . ایده هایی که می توانند حامل راه حل های محکمی برای مقابله با گسترش جنگ و یا پایان آن باشند . بهره گیری عملی از این نظریه ها ، تحقیق ، بررسی و پویش بزرگی را طلب میکند و لازم است از زوایای مختلف به آن پرداخته و یک روشمندی علمی و عملی برای کاربردی کردن آن فراهم شود .

یادداشت‌ها:

۱ – خطابات عبدالبهاء ، جلد ۳ ،ص۴۱
۲ – ناهماهنگی شناختی « Cognitive dissonanc » وضعیت ِ داشتن ِ افکار نا سازگار با هم ، به ویژه در رابطه با باورها ، رفتارها و نگرش ها – Oxford Dictionary
۳ – ۴ – ۵ ، بر گرفته از خطابه عبدالبهاء در پاریس
۶ – مکاتیب عبدالبهاء ، جلد ۵ ، ص ۸۸

کتابشناسی:

عبدالبهاء ، خطابات حضرت عبدالبهاء ، جلد ۳ – ناشر : لانگنهاین – آلمان – بی تا – کتابخانه مراجع و آثار بهائی
عبدالبهاء ، مکاتیب حضرت عبدالبهاء ، جلد ۵ – ناشر : موسسه ملی مطبوعات امری – ایران ، کتابخانه مراجع و آثار بهائی
خطابه عبدالبهاء در پاریس ، ۲۱ اکتبر ۱۹۱۱ ـ ترجمه از کتاب Paris talks

ارسال دیدگاه