هنرِ اندیشیدن
صالح پویا
اندیشیدن بهعنوان یک فعّالیت ذهنی از ویژگیهای بارز انسانی محسوب شده و همۀ انسانها کموبیش این فعالیت ذهنی را دارند و در زندگی خود از آن بهره میبرند. آنچه موجب تمایز اندیشیدن یک فرد با دیگران میشود، خلّاقیت در اندیشه و بهعبارتدیگر خلق ایدههای نوین و کاربردی است.
صاحبان اندیشۀ خلّاق و نو در هر دوره و عصری که زندگی میکردند بیشترین تأثیر را بر محیط خود و گاه فراتر از محیط خود برجا گذاشتهاند. با اطمینان میتوان گفت، خالقان جهان کنونی صاحبان ایدهها و تفکّرات خلّاقانه هستند که از اعصار گذشته تا به امروز هر یک بهنوبه خود خشتی بر دیوار تمدّن جهانی نهاده و امروز ما شاهد این بنای باشکوه تمدّن بشری هستیم.
در اواخر قرن نوزدهم، چهرهای نظریهپرداز و دگراندیش، به نام عبّاس نوری که بعدها «عبدالبهاء۱» نامیده شد، در عرصۀ اصلاحات اجتماعی ایران و جهان ظاهر شد که هم شرایط اجتماعی و هم نظریات و ویژگیهای فکری او با دیگر متفکّران آن دوره متفاوت است. وی به علّت تبعید ناخواستۀ خانوادهاش، از کودکی در خارج از ایران زندگی میکرد. عبدالبهاء باوجوداینکه تحصیلات رسمی و دانشگاهی نداشته ولی با تکیه بر توانمندی اندیشۀ خود در جهانِ زاده شده از انقلاب صنعتی و در اوج ظهور تفکّرات و ایدئولوژیهای جدید، نظریههای اصلاحی برای نجات ایران از فقر و عقبماندگی و درعینحال نظریههای فراگیر جهانی ارائه میکند. او یکی از فرزندان ایران است که بیهیچ داعیهای «دامنِ همّت به کمر غیرت زده»۲ و در جهت ایجاد سعادت و راحت بشر تلاش میکند.

عصر طلایی ظهور افکار نو
عبدالبهاء در عصری میزیست (۱۸۴۴-۱۹۲۱ م.) که جهان، تازه از شرایط سخت دوران گذشته در حال رها شدن بود. در این ایّام، به علّت تغییرات انقلابی در افکار و اندیشۀ علمی و فلسفیِ حاصل از رنسانس و انقلاب صنعتی، جهان هر روز شاهد ظهور بزرگانی در پهنۀ علم و دانش و همچنین تولّد مکتبهای علمی و فلسفی نو بود که هرکدام رهاشده از قیدوبند محدودیتهای قبل از رنسانس، درصدد تغییر چهرۀ جهان و فراهم کردن رفاه و آسایش مردم بودند.
حضور محسوس علم در زندگی روزانۀ مردم، ایدئولوژیهای سوسیالیستی و کمونیستی که تبلیغ جوامع اشتراکی و وعدۀ پیروزی طبقۀ کارگر میدادند، نظریههای اقتصادی سرمایهمحور که راه نجات جهان را سرمایهداری و بازار آزاد میدیدند، نظریههای جدید در حوزۀ علوم طبیعی دربارۀ انسان و طبیعت، انقلابات سیاسی و اجتماعی، تفکّرات و ایدههای ملیگرایی، تقابل شدید علم و دین و… همۀ اینها و بیش از این، جهان پیرامون عبدالبهاء را تشکیل میدادند.
اگر نگاهی گذرا به آثار مکتوب و سخنرانیهای عبدالبهاء داشته باشیم، او برای طیف گستردهای از گفتمانهای اجتماعی مثل علم و دانش، صلح جهانی، عدالت، اتّحاد جهانی، تساوی حقوق زن و مرد و… ایده و نظریه دارد، اما مبنای این ایدهها بر چه اصولی استوار است؟ پایههای تفکّرات او چیست؟
در این مقاله سعی میشود بدون پرداختن تفصیلی به مباحث ارائهشده توسّط عبدالبهاء، بهصورت مختصر و در حدّ توان، «الگوهای فکری» عبدالبهاء که ایدهها و نظریات او بر پایه آنها ارائه میشوند، بررسی شود. این بررسی، تنها در حدّ معرّفی این الگوها پیش میرود، بدیهی است بررسی کامل هریک از این الگوهای فکری، نیازمند فرصت بیشتری است.
متینترین سنگ بنا
هدف هر متفکّر و مصلح اجتماعی ایجاد تغییرات در ساختارهای کهنه و پیدا کردن راههایی برای پیشرفت و ترقّی انسانها است. با توجّه نوع نگاه و تعریفی که هر متفکّر اجتماعی از «انسان» ارائه میکند، جهتگیریهای فکری و اجتماعی او تعیین میشود. اگر این تعاریف ارائهشده از انسان، قیدهایی همچون دین، ملّیت و نژاد را در خود جای دهد، به معنی این است که تعداد کمتری از انسانها در دایرۀ این تعریف قرار میگیرند. در تعریف انسان از نگاه عبدالبهاء این قیدها جایی ندارند. او این برچسبها و قیدها را در قالب «تعصّبات» تعریف میکند که نابودکنندۀ بنیان انسانی است. «… تعصّب دینی و تعصّب جنسی و تعصّب سیاسی و تعصّب اقتصادی و تعصّب وطنی، هادم۳ بنیان انسانی است …» (عبدالبهاء؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج ۳؛ ص ۱۰۴)
عبدالبهاء انسان را در معنی عام آن و در وسعت جهان میبیند، بدون هیچ برچسبی مثل ملّیت، دین، نژاد و رنگ که اینها خود، موجب تفکیک انسانها میشوند. او جهان را همچون یک خانواده میبیند که کشورها، افراد آن خانواده هستند.
وی یک دیدگاهِ جهاننگرانه را چنین توصیف میکند:
«… دایرۀ افکار او چنان اتّساع۴ یابد که منفعت عموم بشر را اساس سعادت هر فردی از بشر داند… لهذا به جانودل و بهقدر امکان بکوشد که جلب سعادت و منفعت از برای عموم بشر و دفع مَضَرَّت۵ از عموم ملل نماید … زیرا عالم انسانی را یک خاندان داند و عموم ملل را افراد آن خاندان شمُرَد.»
(عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۳؛ ص ۳۶)
مخرج مشترک تمام ایدهها و تفکّرات اجتماعی او همین نگاه به انسان و عالم انسانی است. از نظر او آنچه قرار است امروز و فردا در این جهان انجام گیرد، کوشش جهت فراهم کردن رشد، ترقّی و آسایش انسان است و بس.
اوّلین و متینترین سنگ بنای تفکّر عبدالبهاء در جهت ساختن جهانی نو، بر پایۀ یک تعریف عام و بدون قید از انسان استوار شده است. محور بودن انسان به معنی عام، در چهارچوب تفکّرات اجتماعی عبدالبهاء به این دلیل است که هر تعریف دیگری بهغیراز این، وجود تعصّبات قومی، نژادی و دینی را توجیه و موجبات تفرقه و درگیری بین انسانها را فراهم میکند.
با آنکه به نظر میرسد از نظر عبدالبهاء تنها انسان است که به دلیل توانمندیهای خاص میتواند سبب ترقّی و عزت خود شود، این به معنی انسانگرایی یا اومانیسمی۶ نیست که در قرون هجده و نوزده در حال پا گرفتن در جهان غرب بود. هرچند این تفکّرات، شباهتهایی با مکاتب انسانگرای رایج دارد، اما تفاوتهایی نیز وجود دارد که پرداختن به آنها در این نوشتار نمیگنجد.
جهانبینی مبتنی بر صلح و اتّحاد

عبدالبهاء جهان معاصر خود را چهگونه میبیند؟ در اوج ظهور و حضور ایدئولوژیهای گوناگون که بسیاری با نفی دیگر تفکّرات، خود را شایستهتر برای ساختنِ جهان آینده میدانستند، عبدالبهاء مبنای تفکّر اصلاحی خود را بر چه پایهای استوار میکند؟ اگر بخواهیم تعریفی را که عبدالبهاء از انسان ارائه میکند، در نظر داشته باشیم، تنها یک فرمول میتواند موجب سعادت انسان شود: رسیدن به صلح و اتّحاد جهانی.
یووال نوح هراری در کتاب «انسان خردمند» میگوید:
«… هر مقطعی در تاریخ یک تقاطع است. برای پیمودن گذشته به حال، یک مسیر واحد طی شده است؛ اما برای ورود به آینده راههای بسیاری از این مسیر، منشعب میشوند. بعضی از این راهها عریضتر و هموارتر و روشنترند …»
(هراری، یووال نوح؛ انسان خردمند؛ ص ۳۳۲)
آرمان عبدالبهاء، تحقّق سعادت و خوشبختی انسان است. او نهتنها خود در جهت تحقّق این آرمان، کوشش میکند، بلکه از همگان میخواهد هر یک از قابلیتهای خود استفاده نموده و به کمک هم مقدّمات این اتّفاق بزرگ را فراهم نمایند. عبدالبهاء میخواهد از وجود این مقطع تاریخی (انقلاب علمی و صنعتی) نهایت استفاده شود، پس راه روشنتر را که همان صلح و اتّحاد جهانی است، به همگان پیشنهاد میکند:
«… در این قرن نورانی، اعظم موهبت عالم انسانی صلح عمومی است، باید تقرُر۷ یابد تا عالم آفرینش آسایش جوید و شرق و غرب قطعات خمسۀ۸ عالم دست در آغوش گردند و جمیع در سایۀ خیمۀ وحدت عالم انسانی بیاسایند.»
(عبدالبهاء؛ مِن مکاتیبِ عبدالبهاء، شماره ۱؛ ص ۲۲۸)
کوشش جهت برقراری اتّحاد جهانی، یکی از پایههای تفکّرات عبدالبهاء را تشکیل میدهد؛ او گفتار و رفتارهای خود را بر پایۀ این اصل تنظیم میکند. او معتقد است که اصل اتّحاد جهانی میتواند ضامن خوشبختی و سعادت انسان شود. البتّه این به معنی ندیدن شرایط حال و صرفاً نگاه به آیندهای مبهم و آرمانگرایانه نیست؛ دقیقاً عکس این قضیه صادق است. از نظر او امکان ندارد که به صلح عمومی و اتّحاد جهانی برسیم، بدون اینکه چالشهایی مثل مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جوامع حل شود. پس باید با از بین بردن موانع این اتّحاد، مثل فقر، جهل و تعصّبات، ضمن تأمین رفاه و آسایش مردم، زمینههای رسیدن به این مهم فراهم شود.
در نهایت شاید بتوان دیدگاه عبدالبهاء را در یک جمله بهاینترتیب خلاصه کرد: «باید جهانی دید و منطقهای و محلّی عمل کرد.»
عقل و علم، مبنای اقدامات

هماهنگی یک دیدگاه با عقل و علم به این معناست که بتوانیم با روشهای علمی، منطقی و عقلانی آن دیدگاه و نظریات حاصل از آن را بررسی کنیم. واقعگرایی و واقعبینی عبدالبهاء نشانگر بهرهگیری وی از قوۀ عقل، جهت حلّ مشکلات و معضلات موجود است. او برای ارائۀ نظریات اصلاحی خود با بهرهگیری از عقل و بر اساس روشهای علمی، روابط بین پدیدههای اجتماعی و تأثیرات آنها را بر همدیگر سازماندهی کرده، بر اساس برآورد حاصل از آن، نظریات اجتماعی خود را ارائه میکند.
از دیدگاه او «در عالم انسانی موهبتی اعظم از عقل نیست» و «عقل، میزان ادراک است» پس باید «هر مسألهای را به میزان عقل، موازنه نماییم» (عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۲۴۵)
عبدالبهاء برای رهایی و نجات انسان، تأکید بر استفاده از علم و فناوری دارد که در واقع آن را میتوان محصول بهکارگیری صحیح عقل دانست. از نگاه او «علم، انسان را از اسارت طبیعت نجات میدهد» (عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۷۸) چون علم «کشف حقایق اشیاء است» و «سبب راحت و آسایش» (همان؛ ص ۲۶۷)
برخلاف بسیاری در شرق، آنچه در افکار و اندیشههای عبدالبهاء نهادینهشده و بهعنوان یک الگوی فکری شناخته میشود، تکیه بر عقل و علم برای ساختن جهانی آباد است. بهرهگیری از عقل و به دنبال آن بهرهوری از علم بهعنوان محصول عقلگرایی، نقش بهسزایی در تفکّرات و ایدههای اصلاحگرایانۀ او دارد.
تفکّر علمی و خردگرای او آنچنان دایرۀ وسیعی از پدیدههای اجتماعی را در برمیگیرد که دین هم از این دایره بیرون نمیماند. اوج تفکّر علمی و عقلانی او را در این جمله میتوان دید: «… اگر عقاید دینیه منافی۹ علم و عقل باشد، البته جهل است.» (عبدالبهاء، خطابات عبدالبهاء، ج ۱؛ ص ۲۲۶)
همقدم با تکامل اجتماعی
یکی از شاخصههای مهم تفکّر عبدالبهاء، زنده و بهروز بودن اندیشههای اوست. او بهخوبی با اصل تکامل اجتماعی و تغییر و تحوّلاتی که سبب به وجود آمدن شرایط جدید میشوند، آشناست. نقش زمان در تغییر فکر و قوانین را میشناسد و سعی دارد همقدم و هماهنگ با تغییرات ایجاد شده باشد. او برای حلّ مشکلات بهصورت آشکاری بین دیروز و امروز فرق قائل است. داروهای گذشته، درمانکنندۀ بیماریهای نوظهور امروز نیست. هرروز دردی جدید آشکار میشود و درمانی نو نیاز دارد. وی در خصوص لزوم هماهنگی با تغییر و تحوّلات اجتماعی میگوید:
«… باری منظور این است که تغییر و تحوّل شرایط که از مقتضیات گذشتِ زمان است باعث باطل شدن احکام گذشته خواهد شد … قوانین امروز برای آینده هم مفید نخواهد بود و بهناچار باید تغییر نمایند. این تغییر و تبدیل به دلیل دگرگون شدن شرایط و افکار است و بدون قبولِ اصلِ تغییر و تحوّل، سعادتِ بشری به دست نخواهد آمد.»
(نقل به مضمون) (عبدالبهاء؛ مفاوضات؛ ص ۷۱ و ۷۰)
اعتقاد او به اصل تغییر و تحوّل و لزوم بهروز بودنِ افکار و اندیشهها، همانند نیرویی پرقدرت، علاوه بر تأثیر در زمان حال، آیندهنگری او را تقویت میکند. در بسیاری از موارد ایدهها و تعاریف عبدالبهاء گاه چنان خلّاقانه و نو به نظر میرسد که اگر به تاریخ عرضۀ این تعاریف توجه نشود، ساختار جدید آنها ما را مطمئن خواهد ساخت که این اندیشهها، نه مربوط به حدود یکصد و پنجاه سال پیش، بلکه امروزی و چهبسا، پسا_امروزی هستند. به نظر میرسد او نه در گذشته و نهفقط در حال، بلکه او بهصورت کاملاً آشکاری در آینده، زندگی میکند.
اعتدال مبنای تفکّر
در عصری که عبدالبهاء زندگی میکرد، هرروز ایدئولوژیهای گوناگون پا به عرصۀ جهان میگذاشتند. بسیاری از این تفکّرات با توجه به جهانبینی خود، یک بُعد از پدیدههای اجتماعی را برجسته میکردند. بعضی از اندیشمندان و متفکّران آنچنان با دین مخالف بودند که کوچکترین حضور دین در جامعه را برنمیتافتند و تعداد دیگری، تصوّر جهان بدون دین برایشان غیرممکن بود. دیدگاهی از سرمایه و اقتصاد آزاد با نفرت یاد میکرد و دیدگاه دیگر معتقد بود بدون سیستم سرمایهداری جهان، قادر به ادامۀ حیات نیست.
عبدالبهاء بدون قرار گرفتن در این دستهبندیها، معتقد به برقراری اصل «اعتدال» در همۀ زمینهها بود و بر اساس این مقیاس، نظریههای اصلاحی خود را ارائه میکرد. مبنای تفکّرات او در مسائل اقتصادی، اعتدال و تعدیل ثروت و جلوگیری از ایجاد فاصلۀ طبقاتی شدید در جامعه بود۱۰.
دربارۀ حقوق فرد و اجتماع، بسیار دقیق و بدون اینکه یک فردگرا و یا جامعهگرا محسوب شود، معتقد بود:
«… عدل چنین اقتضاء مینماید که حقوق نوع انسانی جمیعاً محفوظ و مصون مانَد و حقوق عمومی یکسان باشد و این از لوازم ذاتیۀ هیأت اجتماعیه است.»
(عبدالبهاء؛ پیام ملکوت؛ ص ۳۰)
نگاه اعتدالی عبدالبهاء به پدیدههای اجتماعی، در همۀ آثار او دیده میشود، بدین سبب در گفتمانهای عبدالبهاء گرایشهای افراطی مثل چپگرایی و یا راستگرایی مشاهده نمیشود. شاید یکی از اسرار ماندگاری ایدهها و اندیشههای او همین اعتدال باشد.
اندیشهای جوان
آنچه در این نوشتار در حد اختصار به آن پرداخته شد، آشنایی مختصر با بنیانهای فکری عبدالبهاء و صرفاً برداشت نویسنده از این بنیانها است. بدیهی است موارد دیگری هم میتواند باشد که به آنها پرداخته نشده و یا فرصت پرداختن فراهم نبوده است، امّا به نظر میرسد الگوی تفکّر دیگری در لایههای اندیشههای عبدالبهاء پنهان بوده که کمتر به آن توجه شده است.
از اوّلین حضور جدی عبدالبهاء در صحنۀ اجتماعی ایران و جهان که با نوشتن «رسالۀ مدنیه۱۱» و در سن سیویکسالگی آغاز میشود تا پایان زندگی پرفرازونشیب او، حس طراوت و نیروی جوانی در آثارش نمایان است. او در تمام دوران حیاتش همچون یک جوان میبیند، همچون یک جوان میشنود و در آثارش روح سرزندگی و جوانی جریان دارد. در هر برههای از حیات عبدالبهاء، اگر آثار و سخنان او را بررسی کنیم، همیشه به نشانههایی از خلّاقیت، تحرّک، اشتیاق، میل به عمل برمیخوریم که از نشانههای یک تفکّر جوان و سرزنده است. در سیویکسالگی اندیشههای تازه و خلّاق او را در «رسالۀ مدنیه» میبینیم که عاشقانه برای رهایی وطنش از فقر و عقبماندگی، پیشنهاد اصلاحات میدهد و در هفتاد سالگی صدای پر از طراوت و تازگی او را در غرب میشنویم که ایدهای نو و جدید به جهان هدیه میکند و منادی دعوت به برقراری صلح عمومی و اتّحاد جهانی است۱۲.
هماهنگی، رمز ماندگاری
در آثار عبدالبهاء در طول حیاتش، هارمونی و هماهنگی خاصی را میتوان مشاهده کرد که حاصل مبانی پایدار تفکّر اوست. او الگوهای فکری خود را حفظ میکند. در هر زمان، اگر پیشنهاد و یا نظریهای اصلاحی مطرح میکند، بر اساس آن تعریفی است که از انسان و اتّحاد جهانی دارد و منطبق با اعتدال است. همگام با زمان مطرح میشود، از عقل و علم بهره میگیرد و درنهایت ایدهای نو و جوان عرضه میکند. تکیه بر بنیادهای فکری در هر زمان، به معنی ایستایی اندیشه و تفکّر نیست، بلکه الگوهای فکری منسجم که برخاسته از علم، عقل و خرد میباشند، همچون ریشه و تنۀ درختاندکه ایدهها و نظریات نو و خلّاقانه همانند شاخههای تازه به روی آن میرویند و رشد میکنند و یک روند ارگانیک را پدید میآورند؛ و این هماهنگی، رمز ماندگاری اندیشههای خردورزانه و خلّاق است؛ زیرا در جهان اندیشهها، تفکّراتی میتوانند به پویایی و خلّاقیت خود ادامه دهند که پایهها و ریشههای محکمی برای قد برافراشتن داشته باشند.
اینچنین هنرِ اندیشیدن است که جهان را به سوی آیندهای روشن رهنمون میشود.
یادداشتها:
۱ – Auguste Forel
۲ – La Gracieuse
۳ – Morges
۴ – Yvorne
۵ – Marta
۶ – Artur Brauns
۷ – J. Esslemont
۸ – داوودی، علیمراد؛ ملکوت وجود؛ ص ۱۱ (مقدمه به قلم وحید رأفتی).
۹ – دربارۀ نسبت جوانی دادن به پروفسور فورل که آن موقع بیش از هفتادسال داشته به توضیحات وحید رأفتی در مقدّمۀ «ملکوت وجود» (صص ۱۲-۱۰) نگاه کنید.
۱۰ – اشاره به این نامه در پاسخ مطلبی است که پروفسور فورل در نامۀ خود نوشته بوده و از پیشبینی وقوع جنگ جهانی اوّل از طرف عبدالبهاء در سال ۱۹۱۰ تعجّب کرده بوده است. (ملکوت وجود؛ صص ۱۶-۱۳)
۱۱ – Daily Palo Alto Times (دوشنبه ۱۴ اکتبر ۱۹۱۲؛ ص ۷) همچنین هفتهنامۀ The Palo Alton (سال دهم؛ شمارۀ ۴۳؛ جمعه اوّل نوامبر ۱۹۱۲)
۱۲ – داوودی، علیمراد؛ ملکوت وجود؛ ص ۲۱ (مقدمه به قلم وحید رأفتی).
۱۳ – فیضی، محمدعلی؛ حیات حضرت عبدالبهاء؛ ص ۳۲۳.
۱۴ – همان؛ ص ۳۲۴.
کتابشناسی:
عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۱؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی؛ ۱۹۲۱ میلادی.
عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی؛ ۱۹۲۷ میلادی.
عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء، ج ۳؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی؛ بیتا.
عبدالبهاء؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج 3؛ مصر: ناشر: فرجالله زکی الکردی؛ ۱۹۲۱ میلادی.
عبدالبهاء؛ مِن مکاتیبِ عبدالبهاء، شماره ۱؛ برزیل: بینا؛ بیتا.
اشراقخاوری، عبدالحمید؛ پیام ملکوت؛ هندوستان: اشراق خاوری؛ ۱۹۸۶ میلادی.
بارنی، کلیفورد؛ مفاوضات عبدالبهاء؛ بیجا: مرآت؛ ۱۹۲۰ میلادی.
معین، محمد؛ فرهنگ فارسی؛ تهران: انتشارات امیرکبیر؛ چاپ هفتم، 1364.
هراری، یووال نوح؛ انسان خردمند؛ ترجمه نیک گرگین؛ تهران: فرهنگ نشر نو؛ ۱۳۹۵.
– «عبدالبهاء» فرزند بزرگ میرزا حسینعلی نوری ملقّب به «بهاءالله» (۱۸۴۴-۱۹۲۱ م.)
تازه ها
رابرت سوکت
جاناتان منون
هامون نیشابوری
جاناتان منون
جاناتان منون