یاد یار مهربان از قلم شاپور راسخ
تحریریۀ گنج پنهان
پیشگفتار
«دولت ایمان» را به دولت دنیا نفروخت و از توفان حوادث زمان، بیمی به دل راه نمیداد که به ناخدای سفینه ایمان داشت. عصرِ کلاغهای سیهرو و وقت عبا و دورۀ چادر را به سر آمده میدید و سلطۀ پاییز مرگریز را رو به پایان میدانست و میگفت:
«عمّامهها چو گنبد ویران فتادهاند
گویی که مشت زلزله بر منبر آمد
گیتی نمود و جلوۀ دیگر گرفته است
آری زمان بهغایت خود آخر آمده»
گیتی بیرنگ و گردون تاریک در دوران رنج دوستان و هموطنانش در ایران او را به این سخن آورد:
«چشمم از روزگار ترسیده است
کان همه شاخ گل به یغما بُرد
و آنهمه لالههای ایران را
نوشکفته به خاکِ سرد سپرد»
بااینحال هنگامیکه درد وطن، یکشبه مویش را سپید کرد، چنین سرود:
«خوش کردهایم دل که خرابی ز حد گذشت
آوخ! عمار بعد خرابی نمیرسد»
و در هجران یارانش چنین مویه نموده:
یاران همه رفتند و منِ غمزده ماندم
از لطمۀ توفان، منِ برهمزده ماندم
مرغان بهشتی همه از غرفه پریدند
چون زاغ سیهرو، منِ ماتمزده ماندم
و از جدایی یارانش چنین شکوه میکند:
«ای فلک آخر چه شد کز جمع یارانم جدا کردی؟
وآنهمه خوبان عالم را به قربانگه رها کردی؟
آنهمه گلهای عطرآگین بُستان الهی را
ناگهان پامال زاغان سیهروی جفا کردی؟»
نگاهی به زندگی فرهنگی و جایگاه علمی دکتر راسخ
خوشهچین خرمن ادب و هنر ایرانزمین بود و دور از وطن، چراغ زبان و ادبیات و فرهنگ و هنر ایران را روشن نگاه میداشت. «انجمن ادب و هنر» را «مجلس یاران بهشت روی زمین» و «محضر ارباب فضل» را «دلکش و جانبخش» میدانست که جز «سخن مهر و دوستی به میان نیست» و «بزم ادب، خوبتر از این نتوان یافت» «چون همه دلها به حبّ نوع عجین است». از «صحبت یاران نازنین» در «مجمع عرفان» و از «فضای بهشتی» آن میسرود.
دکتر راسخ تا پیش از خروج ناگزیرش از ایران باوجود مشاغل فراوان اداری و آموزشی به نگارش مقالات برای نشریات دانشگاهی و غیردانشگاهی میپرداخت. او همزمان با مدیریت مرکز آمار ایران در سازمان مهم برنامه و بودجه و تدریس در دانشگاه, مقالاتی برای نشریاتی چون «نگین» و «دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران» مینوشت. در این دوره حتّی به تألیف دو کتاب نیز موفق شد. بااینحال، بیشتر آثار به یادگار مانده از ایشان مربوط به چهار دهۀ اخیر عمر پربارشان است. روزهایی که بیشتر کسانی چون او به استراحت و سرگرم شدن با خانواده و جهانگردی و احیاناً خاطرهنویسی و خاطرهگویی میگذرانند او شبانهروز در کار نوشتن مقالات و سخنرانی و بررسی نوشتههای دیگران برای انتشار در نشریاتی بود که زیر نظر او اداره و منتشر میشد. پس از کوچ ناخواسته بیشتر تلاش و زمان خود را در پژوهش بر مباحثی گذاشت که فصل مشترک تحصیلات دانشگاهیاش در دو زمینۀ ادبیات فارسی و علوم اجتماعی با معارف بهائی بود. وی با نگاهی برخاسته از تجربیات دانشگاهی خویش به بررسی و تحلیل نوشتههای بهاءالله و عبدالبهاء و کاوش در تعالیم این دو پیامآور صلح و دوستی در دوران معاصر پرداخت.
اگرچه باز هم به فعالیّتهای ملّی و بینالمللی در جامعۀ بهائی مشغول بود و حتّی مدتّی برای یونسکو به پژوهشهایی پرداخت؛ ولی در سه دهۀ پایانی عمر پربارش از طریق نوشتن مقالات متعدد و ایراد سخنرانی در مجامع علمی و فرهنگی کوشید معارف بهائی را با زبانی و نگاهی روشنفکرانه نشر دهد.

تصویر ۲- رئیسجمهور مالی (Mali) آلفا عمرکُناری (Alpha Oumar Konare) در یک کنفرانس بینالمللی اقتصادی در واشنگتن سال ۱۹۹۷ در کنار جناب راسخ. جناب راسخ در این جلسه چند کتاب امری به جناب کُناری تقدیم کردند.
کیفیت و کمیت آثار دکتر راسخ
دهها مقاله و سخنرانی، میراث ماندگار راسخ برای جامعۀ بشری است. بسیاری از مقالات وی ارزش دارد به زبانهای دیگر ترجمه و نشر گردد، چونکه ثمرۀ اندیشۀ ژرف و نگاه جهانبین و قلم معتدل اوست. احاطۀ او به زبانهای فارسی و عربی وی را قادر میساخت که در ژرفای نوشتههای بهاءالله و عبدالبهاء به جستوجو پردازد و گوهرهای آبداری که مییافت سخاوتمندانه به دیگران ارائه کند و آنها را در یافتههایش سهیم سازد.
تنوّع موضوعی آثار راسخ نه آنچنان است که مانند بعضی بحرالعلوم باشد و در هر زمینهای اظهارنظر نماید و نه چنان بسته و محدود است که ناگزیر در دام تکرار گفتهها و نوشتههای پیشین خود گرفتار شود. او در سالهای پایانی زندگانیاش نیز سخن نو گفت و حرفی برای گفتن داشت که پیش از آن نشنیده و نخوانده بودیم. از بررسیهای ادبی آثار بهاءالله و عبدالبهاء گرفته تا معرّفی تحلیلی این آثار، مقالاتی دارد. در زمینۀ علوم اجتماعی و تربیتی نیز در هر دورهای موضوعات رایج زمانهاش را میشناخت و در تطبیق مسائل روز با دیدگاه بهائی میکوشید و نتیجۀ این کوشش را بهصورت مقالات و یا سخنرانی هایی ارائه میکرد.
سبک نگارش دکتر راسخ
وی به فارسی روان و متعارف روز مینوشت. نه گرایش به سرهنویسی، چه افراطی و چه معتدل، دارد و نه دنبالهرو نثرنویسان متقدّم بر خویش است که نوشتههایشان پر است از کلمات و ترکیبات و امثال عربی و نه چون نورسیدگان از فرنگ برگشته، جابهجا و مربوط و نامربوط، از واژههای فرانسوی و انگلیسی استفاده کند تا به خواننده بفهماند که زبان خارجی میداند. در هیچ نوشتهای تلاش نکرده با واژهسازی چیزی جز زبان متعارف و متداول در آن حوزۀ علمی به کار برد. اعتدال او در سبک نویسندگیاش تجلّی اعتدال شخصیتی و اخلاقی او در کل است. همانطور که در بیان استنباطات و طرح نظرات کارشناسانۀ خویش نیز در بیشتر موارد جانب انصاف و اعتدال رأی را نگاه داشته و از نتیجهگیریهای قاطع و بیبروبرگرد پرهیز مینماید.
معرّفی طبقهبندیشدۀ آثارشان دربارۀ عبدالبهاء
مقالات دکتر راسخ را که به اندیشهها و آثار و اقدامات عبدالبهاء مربوط میشود، میتوان در چند دسته قرار داد که به این شرح است:
- معرّفی و بررسی آثار عبدالبهاء
- سبکشناسی ادبی آثار عبدالبهاء
- سفرهای عبدالبهاء به اروپا و امریکا و نتایج آن
- دیدگاههای عبدالبهاء دربارۀ موضوعات مختلف
- برخی مباحث تاریخی
دکتر راسخ، دشواری کار و پیکار عبدالبهاء را چنین تصویر میکند که وی باید هم به مبارزه با اوهام و خرافاتی میپرداخته که از زبان و قلم رهبران جوامع دینی صادر و به نام دین به جامعه ارائه شده بوده و هم باید پاسخی منطقی و مستند به شواهد عقلی و علمی به دانشمندان علوم طبیعی میداده که سرمست از بادۀ غرور ناشی از پیشرفتهای علمی و فناوری و به بهانۀ سستی منطق خرافات رایج در جوامع دینی بیش از هر زمان دیگری به حقیقت دین و هرگونه مفهوم روحانی و ماوراءالطبیعی میتاختند.
به نظر دکتر راسخ، عبدالبهاء میبایست از سویی علم نوظهور قرون جدید را ستایش کند و از سوی دیگر، حقیقت و گوهر دین الهی را پاس بدارد؛ حقیقتی که پیراسته از هر خرافه و وهمی است و به هر دو گروه نشان دهد که جدال دین و علم نه کاری علمی است و نه رویهای دینی؛ بلکه از بیخ و بن، بیاساس و بیفایده و زیانبخش است و راه درست در پذیرش حقّانیت علم و دین و نیاز عالم انسانی به هر دو برای پیشرفت متوازن و هماهنگ است.
ارزیابی حضرت عبدالبهاء از سفرهای خود به امریکا و اروپا
دکتر راسخ نگاهی خاص به سفرهای عبدالبهاء به اروپا و امریکا داشت. در مقالهای با عنوان «ارزیابی حضرت عبدالبهاء از سفرهای خود به امریکا و اروپا» مینویسد که پیش از تحلیل تاریخنویسان از نتایج سفرهای عبدالبهاء به اروپا و امریکا میخواهد از خلال نوشتههای خود عبدالبهاء، ارزیابی وی را از سفرهایش نشان دهد. از نامۀ عبدالبهاء خطاب به یکی از دوستدارانش نقل میکند: «… از این سفر بسیار ممنون و خشنودم زیرا با نفوس محترمی ملاقات نمودم که فیالحقیقه مدار افتخار عالم انسانی هستند، فاضل و کامل و مطّلع بر حقایق و وقایع و خیرخواه عالم انسانی؛ علیالخصوص طالبان صلح عمومی. …» (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۵؛ ص ۷۳)
و از همان نامه نقل میکند که عبدالبهاء گفته است از بیان تعالیم بهاءالله مانند اثبات عقلی وجود خدا و حقانیّت پیامبران و دین و مدنیّت الهی، مقصدی جز ترویج صلح عمومی نداشته است. و در سخنی دیگر از سفرنامۀ وی چنین نقل میکند که تاکنون چنین امری رخ نداده و در هیچ عصری دیده نشده که نفسی از شرق به دورترین سرزمینهای غرب سفر کند و در تبلیغ تعالیم جدید و مسائل الهی در معابد و مجامع مردمان گوناگون چنان سخن بگوید که هیچکس نه سخنان وی را انکار کند و نه به آنها اعتراض نماید؛ بلکه همه شیفته و مجذوب شوند و نهایت عزّت و احترام را اظهار نمایند. (بدایعالآثار، جلد دوم؛ صص ۸-۷)
رسالۀ سیاسیه
به نظر دکتر راسخ، «رسالۀ سیاسیه» به معنایی جلد دوم و مکمّل مباحثی است که عبدالبهاء در جوانی در «رسالۀ مدنیه» نوشته بود. بااینکه خود عبدالبهاء در «رسالۀ مدنیه» گفته بود که قصد دارد در جلد دوم آن رساله به مبحث مهم تعلیم و تربیت بپردازد، ولی به علل نامعلوم بعداً چنین چیزی رخ نداد و عبدالبهاء چنین رسالهای ننوشت. دکتر راسخ دربارۀ انگیزۀ عبدالبهاء از نگارش «رسالۀ سیاسیه» به یادداشتهای «میرزا بدیع بشرویی» استناد میکند. در این یادداشتها چنین آمده که «حاجی میرزا حیدر علی» گفته است که این رساله در پاسخ «امین السلطان»، صدراعظم معروف سه پادشاه قاجار، در پرسش از دخالت روحانیون در سیاست کشور نوشته شده است و زیانهای این دخالت را با شواهد تاریخی بیان کردهاند و روحانیون زمان خود را از دخالت مجدّد پرهیز دادهاند. ایشان در طی این مقاله کوشیدهاند که احتمال چنین رویدادی را بررسی نمایند و با توجّه به شواهدی از کتاب «تذکرة الوفا»، آن را محتمل دانستهاند.
در همین مقاله به تحلیل دیدگاه عبدالبهاء دربارۀ مفهوم سیاست پرداخته، رابطۀ دین و سیاست و حقوق متقابل دولت و ملّت را با استفاده از آثار دیگر عبدالبهاء، شرح داده است.
روش وی در این مقاله چنین بوده که شواهدی از کتابهای تاریخی نویسندگان غیر بهائی بیاورد تا نشان دهد آنچه عبدالبهاء در «رسالۀ سیاسیه» و سایر نوشتههایش دربارۀ زیانهای دخالت و کارشکنیهای روحانیون در وظایف دولت و سایر کارگزاران سیاسی آن زمان نوشته است، چه اندازه مستند و منطبق بر روایات و اسناد تاریخی است. وی صرفاً به نقل مطالب از کتابهای اینان اکتفا نکرده است، بلکه نظر خود را هم دربارۀ این نوشتهها و نقدی که بر آنها وارد بوده، بیان نموده است.
دو ندای نجاح و فلاح
یکی از موضوعات موردعلاقۀ دکتر راسخ، بحث تمدّن آیندۀ بشری است. وی چه در مقالات دورۀ ایران و چه در مقالات دوران هجرتش بارها به این موضوع از دیدگاههای مختلف پرداخته است. به همین علّت مقالهای در بررسی و تحلیل مفاد لوح مهم «دو ندای نجاح و فلاح» نوشته است. به نظر دکتر راسخ اگرچه محتوای این لوح بر محور دیدگاه عبدالبهاء دربارۀ ارتباط دو تمدّن صوری و معنوی میگردد، ولی به موضوعات دیگری هم توجه شده است. به نظر ایشان ۱۷ موضوع در ضمن این نامۀ عبدالبهاء که در دورۀ پس از هیجانات اجتماعی مشروطهخواهی نوشته شده، دیده میشود. وی به روش معمول خویش، نخست به توضیح برخی اصطلاحات و واژگان مهم این اثر، مثل «فلاح» و «نجاح» میپردازد و سپس به سراغ پیشینۀ کاربرد آن در متون دینی و ادبی میرود تا پیوندهای پیدا و پنهان اندیشۀ عبدالبهاء را با میراث فرهنگی جامعۀ مخاطبان نامه، نشان دهد.
ایشان در شرح این اثر مهم عبدالبهاء، به موضوع رابطۀ تمدّن با تدیّن، توجّه خاص میکند و بهخصوص به نقش دیانت اسلام در تمدّنسازی میپردازد و ایمان به اسلام را سرآغاز نفی جاهلیّت قوم عرب در آن دوران میداند که خود پایۀ برپایی تمدّن بعدی شده است. سپس دیدگاه عبدالبهاء را دربارۀ تمدّن و تجدّد بازمیکاود و نشان میدهد که در آثار مؤسّسان و مفسّران رسمی آیین بهائی، ضمن پذیرش پیشرفتهای مادّی تمدّن دوران حاضر که به تمدّن غربی مشهور است، به نقد کاستیهای آن نیز توجه شده است. وی با اشاره به دیدگاههای عبدالبهاء در آثار دیگرش، چون «رسالۀ مدنیه» و برخی سخنرانیهایش در میان غربیان این دیدگاه را تشریح کرده است.
در پایان به یکی از سرودههای ایشان دربارۀ عبدالبهاء نگاهی میکنیم تا نشان دهیم که توجّه وی به عبدالبهاء فقط برخاسته از اندیشههای علمی و پژوهشی نبوده است. وی با دیدن تصویری از مولای خویش، عبدالبهاء، «نگاه مولای مهربان» خود را چنین با کلام ترسیم نموده است:
«در چشمهای آبی چون آسمان تو
رازی شگفت، راز خدا آرمیده است
در آن دو چشم آینهگون، دست کردگار
نقش از جمال مطلق خویش آفریده است
از آفتاب گرم نگاه تو، زندگی
در پیکر فسردۀ گیتی دویده است
از عمق دیدگان رؤوف تو بارز است
آن اشکها که در غم عالم چکیده است
با هر اشارت نظر ای شمع دلفروز
پروانه بس به آتش عشقت جهیده است
با هر تلطّف تو دلی برشکفته است
با هر تبسّم تو گلی سرکشیده است
ای جان من فدای شهاب نگاه تو
کز هرچه هست مهر تو را برگزیده است»
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی