اصلاحات و دین/علمای دینی
احسان زرّین
یکی از نهادهای اصلی و مهمّ جامعه در عصرهای مختلف تاریخ ایران و از جمله قاجار، نهاد دین و در رأس آن علمای دینی بوده است. این نهاد و رؤسای آن به واسطۀ تأثیراتی بزرگ و اساسی که در میزان و چگونگی پیشرفت و ترقّی ایران داشته، مورد توجّه عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه قرار گرفته است. وی در این رساله پس از ذکر شأن و مقام علما در جامعه، نشانههای عالِم حقیقی دینی را برشمرده، سپس در قالب حدیثی از امام حسن عسکری به چهار شرطی که یک عالِم کامل و جامع لازم است دارا باشد، پرداخته است. هرچند وی در ظاهر در قالب این حدیث، علمای مسلمان را مخاطب خویش قرار داده است، امّا چهار نکتۀ مهمّ و اساسی را بحث نموده که برای اصلاح ایران آن زمان، و شاید هر زمانی، نمیتوان نادیدهشان گرفت.
۱. مقام علمای دینی
از نگاه عبدالبهاء، علمای دینی مؤثّرترین نهاد و شخص در هدایت، سعادت، دانایی، پیشرفت و ترقّی، محافظت، و درمان دردهای بشری میباشند. او علما را با عباراتی چون «سراج هدایت»، «نجوم سعادت»، «سلسبیل۱ حیات»، «مَعین۲ صافیِ کمالات»، «مَطلع آیات توحید»، «طبیب حاذق۳»، «تریاق فاروق اعظم۴»، «حصن۵ حَصین۶» و «کهف۷ منیع» یاد مینماید. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۰) با این عباراتی که وی با آنها از علما یاد میکند، میتوان از پیش به میزان توقّعات وی از دین و این گروه پی برد.
۲. علایم علماء
از نظر عبدالبهاء هر چیزی را نشانهای است و علماء نیز از این امر مستثناء نمیباشند. او با صراحت بیان مینماید که: «علم و دانش و پاکی و زهد و وَرَع۸ و آزادگی، به هیأت و لباس نبوده و نیست.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۵۱) به نظر میرسد که اشارۀ وی به ظاهرنماییهایی بوده که در این گروه در طیّ تاریخ اسلام وجود داشته و نویسندگان و تاریخنگارانی چون هُجویری از آن غافل نبودهاند. (کشف المحجوب؛ ص ۶۴)
از نظر عبدالبهاء، برای آنکه بتوان شخصی را بهحقیقت، عالم دینی نامید، ضروری مینماید که آن شخص جامع «کمالاتی معنوی و ظاهری» همچون: «حُسن اخلاق»، «صدق نیّت»، «هوش سرشار»، «زهد و تقوای حقیقی» و «خشیّة اللّه قلبی» باشد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۱)
۳. ویژگیها و شرایط علمای راستین
پس از این مقدّمات، عبدالبهاء به حدیث معروفی از امام حسن عسکری روی میآورد که در آن چهار شرط کلّی برای مراجع تقلید بیان گردیده است.۹ در این حدیث، چهار شرط را از شرایطی میداند که یک عالم دینیِ جامعِ شرایط باید دارا باشد و چنانچه از این شرایط به طور کامل بهرهمند نباشد، ذکر عالِم در حقّ وی روا نمینماید:
«صیانت نفس»،
«محافظۀ دین»،
«مخالفت با هوای نفس»
و «اطاعت از اوامر الهی» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۱)
۱)صیانت نفس
عبدالبهاء صیانت نفس را در حفظ خود از آسیبها و خطرات جسمانی نمیبیند. از نظر وی غرض از «صیانت نفس» در این حدیث، «صیانت از نقایص باطنیه و ظاهریه و اتّصاف۱۰ به اوصاف کمالیۀ معنویه و صوریه بوده.»(رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۲) هرچند عبدالبهاء مصادیق کمالات معنوی را بسیار دانسته (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۸)، امّا به شرح سه مورد از آنان بسنده میکند.
نخستین صفت کمالی که هر عالِم راستینی باید دارا باشد، «علم و فضل» است. علم و فضل مورد نظر عبدالبهاء در این حدیث، احاطۀ کاملِ جامع به تمامی علوم دینی و علوم روز بشری، همچون علوم اجتماعی، سیاسی، ادبی، حقوق، و تاریخ است. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۲) با وجود آنکه عبدالبهاء بر علوم روز بشری هم تأکید مینماید، تعداد زیادی از علمای اسلام در عصر قاجار همواره مخالف ورود این علوم به مراکز آموزشی و تأسیس مدارس جدید بودهاند و همین امر یکی از موانع موفّقیّت اصلاحات ناصرالدّین شاه نیز بوده است. (قبلۀ عالم؛ ص ۵۳۹)
دوّمین صفت کمالی، «عدل و حقّانیّت» است. عدل از نظر عبدالبهاء، گذشتن از منافع خویش است. عالِم حقیقی از نظر او، کسی است که خیر عموم مردم را خیر خویش داند. عالمی حقیقی که به درجاتی بالا از حقّانیّت و عدالت گام فرانهاده، درد جزء را درد کلّ انگارد و خود را چون دیگر بندگان حق داند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۶) شاید گزینش این صفت کمالی و پرداختن بدان از آن رو بوده باشد که ادارۀ دادگاهها و قضاوت دعاوی مردمان در دست علمای اسلام بوده است و یکی از ضعفهای عمده در این دوره، بیدادگریها و بینظمیهای رسیدگی به این دعاوی بوده است. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ صص ۱۸۰-۱۷۹)

سوّمین صفت کمالی، «خلوص نیّت» است. او خلوص نفس را اصل دین و بزرگترین نشان دینداری میشمارد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۶) وی نشان خلوص نیّت عالم حقیقی را آن میداند که مردم را بهدرستی تربیت نماید و آنان را به فراگیری دانش روز و کارساز که موجب پیشرفت و سعادتشان میگردد، تشویق نماید. عالم خوشنیّت هرگز مردم را از فراگیری این امور که فقر و فلاکت را از آنان دور میسازد، منع نمینماید و هیچگاه آنان را سوی خرافات و جهل نمیراند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۶) در زمان نگارش رسالۀ مدنیه، از جمله مخالفان اصلاحات ناصرالدّین شاه و به طور کلّی نوخواهی، علمای دینی بودهاند که شاه را از این اصلاحات و جامعه را از نوخواهی دور میداشتهاند. (تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، دفتر اوّل؛ ص ۲۴۶) عبدالبهاء در اینجا در قالب بحثی دینی و حدیثی شیعی، علمای دینی را از این مخالفت برحذر داشته، آن را دور از خلوص نیّت که از موارد کمالی صیانت نفس است، میداند.
۲) محافظت دین
دوّمین شرط بیان شده در آن حدیث، «محافظت دین» است. از نگاه بسیاری از علماء هرچند محافظت دین در اجرای احکام دینی بوده است، امّا عبدالبهاء این را برای نگهبانی از دین، کافی نمیداند. از نگاه او اصل مقصد از محافظت دین، در دو چیز است: «هیأت ملّت را از کلّ جهات محافظه نمودن» و افزایش جمعیت دینداران با انتشار و ترویج و بزرگداشت دین. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۸) وی کوتاهی علمای اسلام را در این مورد بهصراحت گوشزد نموده، بر آن است که اگر کوتاهی آنان نبود، تا به اکنون تمامی مردم به وحدتی جهانی دست یافته بودند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۴۸)
عبدالبهاء انتشار دین را از راه شمشیر، مردود میشمارد. از نگاه وی دینی که با شمشیر، حاصل شود بی آن نیز نابود خواهد شد، همان چیزی که برای مسلمانشدگان اطراف مکّه روی داد و آنان پس از وفات حضرت محمّد از اسلام روی گرداندند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۲) منظور وی از بازگشت نومسلمانشدگان به کفر، ارتداد و مخالفت اهل مکّه با ابوبکر، نخستین خلیفۀ اسلامی، و گرد آمدن آنان اطراف مدّعیان دروغین پیامبری است. (بامداد اسلام؛ صص ۷۳-۷۱)
وی شمشیر را راهی برای غلبه بر نامتمدّنان و جاهلان نخستین سالهای ظهور اسلام میداند، نه شیوهای برای هدایت مردمان در این روزگاران و پیدایی دین حقیقی در جان و دل آدمیان. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۲) پس از نگاه او انتشار و اعتلای دین، کاری است عالمانه و نه پرخاشجویانه و سلحشورانه و نشان درست آن دارا شدن خلوص نیّت و اخلاق پسندیده است، نه اقرار ظاهری به حقّانیت آن دین. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۶)
ناگفته پیدا است که وضعیت اخلاقی مردم در عصر پادشاهان قاجار تا به چه حدّی نزول کرده، جامعه و حاکمان و علمای دینی در فساد اخلاقی غرق بودهاند. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۳۷) و تأکید عبدالبهاء در انجام وظیفۀ تربیت اخلاقی مردم از سوی علمای دینی چهقدر در حلّ این مشکل دخیل بوده است.
۳) مخالفت هوی (تقوی)
سوّمین شرط بیان شده در آن حدیث، مخالفت با هوای نفس امّاره است. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۶۹) عبدالبهاء این شرط را در اخلاق، بسیار پراهمیّت میشمارد و آن را هم اساسی و هم کامل میپندارد: «چهقدر این عبارت شامل معانی جلیله است! از جوامع الکَلِم۱۱ و عبارات سهل ممتنع است. اسّ اساس اخلاق ممدوحۀ انسانیت است.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۶۹) وی از آنجا این صفت اخلاقی را در میان دیگر صفات اخلاقی مهمّ و اساسی میداند که بیتقوایی را بزرگترین دشمن دانشِ دانشمندان و برهمزنندۀ تمامی صفات نیکوی اخلاقی، حتّی عرفان آنان میشمارد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۶۹) در فلسفۀ اخلاق عبدالبهاء ضروری است که میان اخلاق پسندیده و دانش و عرفان فرهیختگان و دانشمندان اعتدالی برقرار گردد و این میسّر نمیشود، جز به تقوا که قوّه و توان ارادی انسان در مقابله و مخالفت با خواستههای غیرانسانی اوست. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۶۹) به بیانی دیگر، تقوا و مخالفت با هوای نفس، علم عالمان و عرفان عارفان را با صفات نیک انسانی مرتبط و معتدل میسازد. بدین لحاظ، از نگاه عبدالبهاء، ضروریترین توان و صفت هر عالمی تقوای اوست.
از طرفی، عبدالبهاء تقوای بی عقل و دانش را هم نامعتبر و ناکارا میانگارد:
«اخلاق حسنه، عنداللّه و عند مقرّبین درگاهش و نزد اولی الالباب مقبول و ممدوحترین امور، لکن به شرط آنکه مرکز سنوحش عقل و دانش و نقطۀ استنادش اعتدال حقیقی باشد.»
(رسالۀ مدنیه؛ ص ۶۹)
از این است که نزد عبدالبهاء عالِم بیتقوا و پرهیزگارِ جاهل و بیعقل، علمشان و تقوایشان ناکارآمد و ناقص است و شاید این وجهی باشد از هماهنگی دین/اخلاق با علم/عقل در کیهان فکری و اخلاقی عبدالبهاء و محوری باشد برای اندیشیدن در راههای پیشنهادیاش برای اصلاح و نجات ایران و جهان.
۴) اطاعت از امر الهی
چهارمین و آخرین شرط ذکرشده در آن حدیث، «اطاعت از اوامر و تعالیم الهی» است. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۴) هرچند مخاطب اصلیِ عبدالبهاء در این بخش، علمای اسلام/دین هستند، امّا همچون دیگر بخشهای سخنان او در خطابِ به علماء، در بیشتر مواقع، در این بخش به دیگر گروهها نیز روی مینماید. در این بخش، عبدالبهاء به بیان دیگاههای خویش در ضرورت دین در زندگانی بشری و پاسخ به دیدگاههای گوناگون مخالف دین نیز میپردازد.
عبدالبهاء پیروی از دین را ستودهترین ویژگی و رفتار انسانی مینامد: «این معلوم و مبرهن است که اعظم منقبت عالم انسانی اطاعت پروردگار است.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۴) از نگاه او برتری انسان بر دیگر موجودات، در پیروی از پروردگار است: «شرف و عزّتش در متابعت اوامر و نواهی خداوند یکتا.»(رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۴) او روشنایی عالم امکان را به دین میداند: «نورانیت امکان به دیانت است.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۴) و شجاعانه در جهانی که خود را هر روز بیشتر از پیش بینیاز از این نور میانگارد، پیشرفت و خوشبختی انسانها را در پیروی از کتابهای آسمانی میانگارد: «ترقّی و فوز و سعادت خلق در متابعت احکام کتب مقدّسۀ الهیه.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۴) وی از این نیز فراتر رفته، هرگونه بنیانی در جامعۀ مدنی را برآمده از دین میشمارد: «در عالم وجود ظاهراً و باطناً اعظم اساس متین رصین۱۲ و اکبر بنیان قویم رزین۱۳ که محیط بر آفرینش و کافل۱۴ کمالات معنویه و صوریه و ضابط سعادت و مدنیت هیأت عمومیۀ بشریه است، دیانت است.» (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۴)

عبدالبهاء به دیدگاههای مخالف دین نیز میپردازد. او علّت اشتباه مخالفان دین را در چند نکته میداند:
عدم دقّت و تفکّرِ لازم در اساس دین که موجب گردیده رفتارهای مدّعیان دینداری را معیار و میزانِ درستی و نادرستی دین گیرند. او بیان میدارد که چون از هر امر خیری میتوان استفادۀ ناپسند و زیانمندی نمود (رسالۀ مدنیه؛ ص ۸۴)، دین نیز از این امر مستثنا نبوده و هرگاه اسیر دست علمای متعصّب نادان دینی شده، به جای سود به جامعۀ انسانی، زیان رسانیده است. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۹۴)
عبدالبهاء دین را از موجبات بزرگ و اساسی محبّت و اتّحاد در جامعۀ بشری میشمارد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۹۸) او دین را اساسی میداند که بیش از هر چیز دیگری میتواند تربیت گستردۀ همگانی را سبب گردد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۹۸) وی در پاسخ به آنان که توان تربیتی فلسفه را بیش از دین میپندارند، بر آن است که تأثیرات تربیتی فلسفه، تنها بر فیلسوفان و اطرافیان کمشمار و اندکشان دیده شده است. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۹۸)
عبدالبهاء انسان را موجودی میبیند که منفعتجویی شخصی در او سرشته شده و تنها دین است که با تربیت انسان و اطمینان به او در دستیابی به نتایج اعمال نیکش در زندگانی دیگر، میتواند او را به انجام کارهای نیک، بیچشمداشت به نفع شخصی در این جهان، برانگیزاند. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۴) او بیشترین نفع همگانی را از دین، دارا شدن خلوص نیّت میداند (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۶) و شاید بدین خاطر است که رواج دینداری را سریعترین و عمومیترین مسیر اصلاح جامعه میانگارد.
عبدالبهاء همچنین در پاسخ بدانان که «ناموس طبیعی»، یعنی خرد طبیعی و غیرت سرشتی انسانی را بازدارندۀ انسانها از انجام بدیها میدانند، بیان میدارد که با دقّت در تاریخ درمییابیم که ناموس طبیعی جز از طریق ادیان الهی پدیدار نگشته است. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۴) او همچنین، رفتار کودکان را شاهدی میداند در ردّ نظر این گروه. وی وجود نفوسی را به صرف داشتن ناموس طبیعی و بینیاز از هر تربیتی؛ نادر، استثنائی و کمشمار میانگارد. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۴) در استدلالی دیگر، وی بیان میدارد چنانچه ناموس طبیعی با خشیّةاللّه همراه گردد، تأثیراتش باثباتتر خواهد بود. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۴)
عبدالبهاء دین را پایۀ اصلی سعادت بشری و کاراترین داروی دردهای انسانی میداند، به شرطی که این دارو در دست پزشکان دانا و کارآزموده باشد، چه در غیر این صورت، دین نه تنها دردی را دوا نمینماید، بلکه بر دردها و مشکلات آدمیان نیز خواهد افزود. (رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۱۷)
عبدالبهاء با بیان این حدیث و شرح آن در رسالۀ مدنیّه بر شأن و رسالت دین و علمای دینی پا میفشارد و منزلت این نهاد متمدّنانه را که حال در نظر روشناندیشان نادیده انگاشته شده، بر جهانیان بهروشنی آشکار میسازد؛ نهادی که در نظر او اگر نادیده شمرده شود، جامعۀ بشری زیانهای بسیاری را باید بر دوش کشد.
یادداشتها:
۱– سلسبیل: نام چشمهای است در بهشت. در قرآن کریم یکبار در سورهی انسان نام این چشمه نازل گردیده است: عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا ﴿۱۸﴾ از چشمهاى در آنجا که سلسبیل نامیده مى شود.
۲– مَعین: آب صاف و روان
۳– حاذق: ماهر، استاد، دانا
۴– معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهرهای نباتی و حیوانی باشد.
۵– حِصن: دژ، قلعه
۶– حصین: استوار، محکم
۷– کهف: غار بزرگ
۸– پرهیزگاری، تقوا
۹– این حدیث را به “امام حسن عسکری” نسبت میدهند: فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ. (اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند.)
۱۰– اتّصاف: صفت گرفتن . به صفتی موصوف شدن
۱۱– کَلِم: (جمعِ کلمه) کلمات، کلمهها. جوامع الکلم: کلمات جامع و کامل
۱۲– استوار، محکم، پابرجا
۱۳– گرانمایه، استوار، متین
۱۴– ضامن، پذیرنده
کتابشناسی:
1. رسالۀ مدنیه، عبدالبهاء، چاپ چهارم، لجنه نشر آثار امری(بهائی) به لسان فارسی و عربی، لانگنهاین، آلمان، ١٩٨٤ میلادی
2. کشف المحجوب، ابوالحسن علی ابن عثمان هجویری، تصحیح و شرح محمود عابدی، انتشارات سروش، چاپ ششم، ۱۳۸۹
3. قبلۀ عالم، عباس امانت، ترجمه حسن کامشاد، نشر کارنامه، چاپ هفتم، ۱۳۹۸
4. اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون، فریدون آدمیّت، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، ۱۳۹۹
5. تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، جلد هفتم-دفتر اوّل، پیتر آوری، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر، انتشارات جامی، چاپ چهارم، ۱۳۹۷
6. بامداد اسلام، عبدالحسین زرّینکوب، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۵۶
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی