اصلاحات ناصرالدین شاه و مخالفان آن
احسان زرّین
همزمان با انقلابات علمی و صنعتی در جهان، ایرانیان و حاکمان آن همچنان اسیر تفکّرات و شیوههای ناسازگار با نیازهای خویش بودند. (روزگاران دیگر، ص ۱۳۵) با به سلطنت رسیدن ناصرالدّین شاه، اقداماتی برای نزدیک ساختن ایران به جهان متمدّن صورت گرفت که مهمترین این اقدامات در زمان حاج میرزا حسینخان مشیرالدّوله (سپهسالار) در سالهای ۱۲۷۸-۱۲۷۵ هجری قمری بوده است. (سنّت و مدرنیته، ص ۲۵۶) مهمترین اقدامات در این اصلاحات، تشکیل عدلیه برای جلوگیری از بیدادگریهای حاکمان محلّی (اندیشۀ ترقّی، ص ۱۷۷)، تأسیس شورای دولت در سال ۱۲۷۵ هجری قمری (همان، ص ۵۳) و «مجلس مصلحتخانه» یا بهاختصار، «مجلس مشورت» در سال ۱۲۷۶ بوده است. (قبلۀ عالم، صص ۴۷۰-۴۶۹)
عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه، علّت حمایت خود را از اصلاحات ناصرالدّین شاه، نیّت نیک وی در کسب آسایش و راحت مردم، آبادی مملکت، تکرار گذشتۀ باشکوه ایران (رسالۀ مدنیه، ص ۷)، تأسیس اساس عدل و حقّانیت، و تحکیم پایههای علم و تمدّن (همان، ص ۱۴) دانسته است. او در شگفت است که چرا عدّهای به جای سپاسگزاری و شادمانی از این امر و طلب تأیید از بارگاه باری برای توفیق اصلاحات پادشاهی، به سبب جاهطلبی و منفعتپرستی به مخالفت برخاستهاند، در حالی که تا به حال از شاه شاکی بودهاند که چرا برای آسایش مردمان گامی برنمیدارد. (همان، ص ۱۵)
وی مخالفان اصلاحات را پنج دسته میشمارد: نخست، آنان که این اصلاحات را برآمده از دیگر کشورها و ناسازگار با وضعیت کنونی و گذشتۀ ایران میدانند. (همان، ص ۱۶) دوّم، کسانی که آن را شکستخورده و بیثمر میشناسند. (همان، صص ۲۱-۲۰) سوّم، گروهی که اصلاحات را مخالف مبادی دین و شرع اسلام میانگارند. (همان، ص ۱۶) چهارم، گروهی که برآناند شتاب در اصلاحات جایز نیست و باید با صبر و به کندی رفتار نمود. پنجم، مخالفان تقلید و اقتباس از دیگر کشورها. (همانجا)
عبدالبهاء بر تمامی مخالفان میتازد و مخالفت آنان را از سرِ نادانی، بیفکری، بیخبری، ضدّیتهای بیثمر و خواب گرانشان در جهان بیدار و رو به پیشرفت کنونی میانگارد (همانجا) و به گفتۀ خودش، بیتوجّه به خشنودی دیگران و چاپلوسی، به پاسخگویی هر پنج گروه مخالفان اصلاحات میپردازد. (همان، ص ۱۷)
گروه اول: ناسازگار دانستن اصلاحات با وضعیت کنونی و گذشتۀ ایرانیان
عبدالبهاء در پاسخ آنان که اصلاحات پادشاهی را سازگار با وضعیت ایرانیان در گذشته و حال نمیدانند، بیان میدارد که اگر درست بنگرند، زمانی که اروپاییان اقدام به اجرای این اصلاحات نمودند، وضعیتی مشابه ایرانیان داشتهاند و اجرای این اصلاحات سبب گردید آن نابسامانیها را سپری نموده، به پیشرفتهای مادّی نایل آیند. او بر آن است که اگر چنین اصلاحاتی در اروپا بارها و بارها تجربه نشده بود، تردید در ثمربخشی آن روا بود. وی این مخالفان را گروهی متوهّم و بیعقل مینامد که در تجربیات پُرثمری که فایدهاش بر هر انسان کندذهنی هم روشن و دریافتنی است، تردید رواداشته، بر رفتارهای زیانمند گذشتهشان پای میفشارند. (رسالۀ مدنیه، صص ۱۸-۱۷)
عبدالبهاء طرفداران این گروه را به انصاف فرامیخواند و از آنان سؤال مینماید که کدامین مورد از اصلاحات پادشاهی به زیان ایران و خلاف منافع عموم مردمان است؟ آیا گسترش دانش و فنون مفید، وضع قوانین عادلانه سازگار با قوانین الهی و حقوق اهالی مملکت (همان، صص ۱۹-۱۸)، پیشبینی عاقبتاندیشانۀ نیازهای آتی مردم، رعایت حسن همجواری با همسایگان، عقد پیمان صلح و گسترش روابط بازرگانی با شرق و غرب، استخراج منابع زیرزمینی، افزایش ثروت مردم (همان، ص ۱۹)، مهار آزادیهای بیحدّ حاکمان محلّی، یکپارچگی اجرای قوانین در سرتاسر مملکت و اجرای احکام جزائی تنها با اجازۀ نهادهای مرکزی، بستن راه رشوه، فراهم نمودن رفاه و افزایش آموزش نیروهای نظامی، برای مملکت زیانمند و مخالف عقل سلیم است؟ (همان، صص ۲۰-۱۹)
گروه دوّم: بیاثر دانستن اصلاحات پادشاهی
میرزا حسینخان سپهسالار به دشمنی طبقۀ حاکم، آگاه بوده است. (اندیشۀ ترقّی، ص ۲۴۲) آنان دوّمین گروه مخالف اصلاحات پادشاهی بوده، مدّعی بودند که این اصلاحات بیفایده و ثمر است و تا به حال تغییری ایجاد ننموده است. (همان، ص ۱۱۵) عبدالبهاء این را از عدم همکاری و همفکری و بیهمّتی متنفّذان و بزرگان مملکتی میداند. (رسالۀ مدنیه، ص ۲۰) او بر آن است که:
«تا جمهور اهالی تربیت نشوند و افکار عمومیه در مرکز مستقیمی قرار نیابد و دامن عفّت و عصمت افراد اولیاء امور حتّی اهل مناصب جزئیه از شائبۀ۱ اطوار۲ غیرمرضیه پاک و مطهّر نگردد، امور بر محور لائق دَوَران ننماید.»
(عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۲۱)
او همچنین، ایجاد نظم را بسیار مهمّ میانگارد، آن هم به میزانی که هیچکس توان انجام کار نادرست نداشته باشد، «ولو کمال جهد مبذول نماید.» (همانجا) وی همچنین، در پاسخ بدین گروه میافزاید:
«و از این گذشته، هر امر خیری که وسیلۀ اعظم سعادت عالم باشد قابل سوء استعمال است و حسن و سوء استعمال بسته به درجات مختلفۀ افکار و استعداد و دیانت و حقّانیت و علوّ همّت و سموّ غیرت متحیّزان۳ و متنفّذان اهالی است.»
(همانجا)
گروه سوّم: مغایرت اصلاحات با دین اسلام و رضای پروردگار
سوّمین گروه مخالفان اصلاحات پادشاهی، علمای دینی مسلمان بودهاند. فساد و بیدادگریهای حاکمان قاجار، قدرتی بسیار به علمای اسلام بخشیده (اندیشۀ ترقّی، ص ۳۸-۳۷)، آنان را یگانه پناهگاه نزد مردمان ساخته بود (تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، ج ۷، دفتر اوّل؛ ص ۲۰۸)؛ در حالی که به زعم بسیاری، علمای اسلام، خود در آن زمان دچار فساد بسیار بودهاند. (اندیشۀ ترقّی، ص ۳۹) همچنین، بر عهده داشتن قدرت قانونگذاری از دیگر عوامل قدرت گرفتن آنان بوده است. (کمبریج، جلد ۷، دفتر اول، ص ۲۲۸) و این امر موجب مخالفت دیگر قدرتمندان حکومتی بوده است (اندیشۀ ترقّی، ص ۱۷۹) و با سعی و کوششی که میرزا حسینخان سپهسالار در کاهش قدرت علمای دینی نمود، مخالفتشان را علیه خود و اصلاحات برانگیخت. (سنّت و مدرنیته، ص ۲۹۴)

حاج حسینخان مشیرالدّوله (سپهسالار)
علمای دینی مسلمان هنگام اصلاحات پادشاهی، از محافظهکاران شمرده میشدند. (قبلۀ عالم، ص ۵۳۹) و با هرگونه تقلید از غیرمسلمانان مخالفت میورزیدهاند. ( کمبریج، جلد ۷، دفتر دوّم، ص ۲۸۷) آنان مدّعی بودند که خداوند از این اصلاحات ناخشنود است؛ چراکه چنین تغییراتی با احکام و قوانین الهی و همچنین سیرت نبوی همخوانی ندارد. (رسالۀ مدنیه، ص ۳۲) عبدالبهاء به بررسی و پاسخگویی دلایل چنین ادّعایی میپردازد.
نخست، اگر دلیل مخالفت آنان اقتباس اصلاحات از دیگر ملّتها است، چنین برگرفتی بی مانع شرعی است؛ چراکه تقلید از غیرمسلمانان جز در مسائل کلّی الهی و عقاید دینی، بیاشکال است. این اصلاحات پادشاهی در امور ظاهری و مربوط به ترقّی و مسائل ظاهری و مادّی است، که در چنین مواقعی حدیث مشهور «اطلبوا العلم و لو بالصّین» در بین مسلمانان رایج. حال چهگونه ممکن است کسب علم از ملّتهای کافر توصیه شده باشد و از مسیحیان مجاز شمرده نشود؟ (همان، صص ۳۳-۳۲)
عبدالبهاء همچنین به تاریخ اسلام روی میآورد که در جنگ احزاب، معروف به خندق، پیامبر اسلام به پیشنهاد سلمان فارسی برای پیروزی در جنگ با کافران و یهودیان، به حفر خندق پرداخت، در حالی که حفر خندق شیوۀ جنگی ایرانیان زردشتی بوده است و پیامبر الهی از اقتباس آن به دلیل زردشتیبودن ایرانیان خودداری ننمود. (همان، صص ۳۴-۳۳)
دیگر دلیل عبدالبهاء همخوانی برخی از احکام اسلام با عادات اعراب جاهلی آن زمان است، مانند ماههای حرام، حرمت خوردن گوشت خوک و انتخاب تقویم قمری. (همان، صص ۳۵-۳۴) عبدالبهاء حکمت آن را چنین بیان میکند:
«مقصود از این حکمت کلّیه این بود که عباد از قیود تعصّبات جاهلیه آزاد شوند و این اقوالی را که الیوم وسیلۀ تخدیش۴ اذهان و تشویش وجدان بیچارگان نموده، بر زبان نرانند؟»
(عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۳۶)
و اگر بگویند که این احکام از دین حضرت ابراهیم اقتباس گردیده است و نه اعراب جاهلی، این ادّعا نیز مردود است، چراکه معتبرترین منبع احکام دین ابراهیم پیامبر، کتاب مقدّس است که حاوی چنین احکامی نمیباشد. (همان، صص ۳۷-۳۶)
و از این گذشته، در برخی روایات اسلامی، اقتباس اخلاق و صفات پسندیده از حیوانات وحشی نیز توصیه گردیده است. پس در حالی که اقتباس از حیوانات جایز و نیکو است، اقتباس از انسان که دارای روح انسانی است بی مانع خواهد بود. (همان، صص ۳۸-۳۷)
همچنین، بسیاری از علوم را علمای مسلمان از غیرمسلمانانی چون یونانیان برگرفتهاند؛ علومی همچون پزشکی، ریاضی، جبر و حساب، بهویژه منطق، که از پایههای اصلی علوم اسلامی شمرده میشود. (همان، ص ۳۸)
عبدالبهاء سپس به اموری که در اصلاحات پادشاهی جای دارد، میپردازد و بیان میکند که کدامین مورد، مخالفتی با اوامر الهی دارد؟ آیا گسترش دایرۀ علوم و فنون و صنایع و آبادانی مملکت، گسترش راهها و راه آهن و وسایط نقلیه، راهاندازی معادن متروکه و ایجاد کارخانهها، افزایش تولیدات داخلی و رفاه و ثروت عموم ملّت، و پیشرفت بازرگانی مغایرتی با احکام دینی دارد؟ (همان، ص ۱۲۰) آیا ایجاد مجالس مشورتی مخالف دینی است که در آن امر به مشورت شده است؟ (همان، ص ۱۱۸) آیا اجرای احکام جزائی همچون قتل را منوط به اجازۀ حکومت مرکزی نمودن و جلوگیری کردن از قتل نفوس بیگناه با احکام الهی سازگار نیست؟ (همان، صص ۱۱۹-۱۱۸)
گروه چهارم: مخالفت با شتاب در اصلاحات
چهارمین گروه فکریِ مخالف با اصلاحات شاهی بیان میداشتهاند که در ایجاد تغییرات اصلاحی شتاب جایز نیست. به دنبال بروز قحطی و گرسنگی در ایران در سال ۱۲۷۷ هجری قمری، مردم علیه حکومت شوریدند. ناصرالدّینشاه نیز برای سرکوب آنان به برکناری عدّهای و فلک بستن سران نظمیه و اعدام کلانتر طهران اقدام نمود. (سنّت و مدرنیته، ص ۲۷۰) مخالفان اصلاحات نیز فرصت را غنیمت شمرده، علّت چنین پیشامدهایی را شتاب در اصلاحطلبی و انجام اقدامات ناپخته دانستند. (همانجا)
عبدالبهاء، شتاب ننمودن در انجام امور را از مقتضیات و ضروریات حکمت میداند و در این باب با آنان موافق است. (رسالۀ مدنیه، ص ۱۲۷) او امور سیاسی را همچون رشد و زایش جنین میانگارد، یعنی همانگونه که رعایت اصل تدریج در اصل آفرینش کائنات لحاظ گشته، برای رشد و ترقّی مملکت نیز لازم است تا دولت و ملّت این مسیر را بهتدریج سپری نمایند. (همانجا) به نظر وی امّا، این صبر و تدریج نباید به سستی و رخوت تعبیر شود، چه که «عجله مضرّ است، رخاوت و بطائت۵ صد هزار درجه مضرّتش بیشتر است.» و رعایت اعتدال، پسندیدهتر. (همان، صص ۱۲۹-۱۲۸)

گروه پنجم: مخالفت با تقلید از دیگران
پنجمین گروه فکری مخالف اصلاحات شاهی مخالف هرگونه تقلید از دیگر ملّتها بوده است. شاهزاده فرهاد میرزا را از جملۀ این افراد میشناسند که مخالف تغییر قواعد پنجهزار سالۀ ایران بوده است. (سنّت و مدرنیته، ص ۲۹۲) این گروه بر این نظر بودهاند که تغییرات اصلاحی باید نتیجۀ تفکّرات و اقدامات خودِ ایرانیان باشد، نه دیگر ملّتها. (رسالۀ مدنیه، ص ۱۳۲) عبدالبهاء چنین امری را در امور جزئی، ممکن و در بیشتر موارد ناممکن دانسته، در صورت امکان نیز، تکرار تجربیات و اختراعات دیگران و صرف قرنها وقت و هزینههای بسیار را امری غیرعقلانی میانگارد. او بر آن است که به جای صرف قرنها وقت و هزینه، بهتر آن است که آن صنایع و اختراعات را از دیگر ملّتها اقتباس و در کامل نمودن آن سعی و کوشش نمود. (همان، صص ۱۳۴-۱۳۳) وی برتری آیندگان را در کسب تجربۀ گذشتگان و فزودن بر آن تجربهها میداند، نه در بیاعتنایی و ترک دستآوردهای پیشینیان. (همان، صص ۱۳۵-۱۳۴) از دید وی کسانی که مدّعیاند این اصلاحات موافق حال ایرانیان نیست، لازم است زیانهای چنین اصلاحاتی را اثبات نمایند. (همان، صص ۱۳۶-۱۳۵) عبدالبهاء باز هم تأکید مینماید که گسترش علوم و فنون و افزایش ثروت عمومی و آزادی حقوق و ایجاد امنیت در تمامی کشورها و برای همۀ ملّتها امری ضروری و مفید است. (همان، ص ۱۳۶)
نتیجه
عبدالبهاء در پایان، این مخالفتها را نتیجۀ بیعقلی، کمیِ تفکّر و غرضورزیهای شخصی میداند:
«باری، جمیع این اوهامات از عدم عقل و دانش و قلّت تفکّر و ملاحظه صدور یابد، بلکه اکثر معارضین و مسامحین فیالحقیقه اغراض شخصیۀ خود را در نقاب اقوال بیفایده ستر نموده، در ظاهر به بعضی کلمات که هیچ تعلّق به آنچه مضمر قلوب است، ندارد، عقول بیچارگان اهالی را مشوّش مینمایند.»
(عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ ص ۱۳۶)
یادداشتها:
۱– شائبه: عیب، آلودگی
۲– اطوار: رفتارها
۳– متحیّز: جمع شده و مجتمع گشته، کسی که در مکانی محصور باشد
۴– تخدیش: خدشه دار ساختن
۵– بطائت: کندی
کتابشناسی:
1. عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ لانگنهاین(آلمان): لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی؛ چاپ چهارم، ١٩٨٤ میلادی.
2. زرینکوب، عبدالحسین؛ روزگاران ایران؛ تهران: انتشارات علمی؛ چاپ سوّم، ۱۳۷۶.
3. آدمیّت، فریدون؛ اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ تهران: انتشارات خوارزمی؛ چاپ پنجم، ۱۳۹۹.
4. آوری، پیتر؛ تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، جلد هفتم-دفتر اوّل؛ ترجمه مرتضی ثاقب فر؛ تهران: انتشارات جامی؛ چاپ چهارم، ۱۳۹۷.
5. زیباکلام، صادق؛ سنّت و مدرنیته؛ تهران: انتشارات روزنه؛ ۱۳۷۷.
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی