اقتباس از منظر عبدالبهاء بخش ۲ کاور

اقتباس از دیدگاه عبدالبهاء بخش ۲

شهریار سیروس

وحدت در کثرت

چنانچه در مقالۀ قبل اشاره شد برای فهم صحیح مقولۀ اقتباس از دید عبدالبهاء لازم است که ابتدا به زیربنای این مفهوم، یعنی اصل «وحدت» و سپس «وحدت در کثرت» را مورد تدقیق قرار داد. تعریف وحدت و فهم ماهیت حقیقی آن، خارج از توان ذهن کثرت‌گرای انسان است. ذهن انسان برای ادراک، نیازمند طبقه‌بندی بوده و برای شناخت تحلیلی، مفاهیم را تجزیه کرده و کثیر می‌نماید. پدیده یا پدیده‌هایی که واجد وحدتی فوق وحدت موجود در هستی انسان باشند از حیطۀ ادراک بشری فراتر رفته و در زمرۀ ناشناخته‌ها درمی‌آیند؛ زیرا هر چه وحدت یک پدیده بیشتر باشد، انسجام درونی آن زیاد شده، روح حاکم بر آن قدرت بیشتری یافته و شدت وجود آن افزونتر میشود.

بر اساس این داوری، وحدت محض، آن وجود مطلقی است که ورای فهم انسان بوده و بدون ماهیت است و سایر موجودات بر حسب درجۀ وحدتشان از مراتب مختلف ماهیت و وجود بهره می‌برند. در عالم خاک نیز اشرف کائنات، اکمل خلق عالم، عالی‌ترین رتبۀ روح و تجلی فیض الهی در جهان ماده، انسان کامل است. مطابق مفاهیم عرفانی (و ادبیات عبدالبهاء) انسان کامل نهایت مرتبۀ وحدت قابل تصور و فهم برای وجود در این عالم است؛ اوست نماینده و مظهر نهایت کمال و زیبایی در عالم ناسوت و عالی‌ترین نمود وحدت در عالم ماده. انسان کامل یا به تعبیر عبدالبهاء مظهر امر، مظهر زیبایی مطلق و صِرف جمال؛ اوست منتها حدی از وحدت که در این عالم میتوان حضورش را درک نمود. به بیانی دیگر، انسان کامل که بر اساس تفکّر ادیان ابراهیمی به صورت و مثال الهی خلق شده و به بیان “و لنعملن الانسان علی صورتنا و مثالنا” مخصّص گردیده، اشرف مخلوقات شمرده میشود و بیشترین رتبۀ وحدت را در بین موجودات داراست. با این حال، عبدالبهاء در کتاب مفاوضات توضیح میدهد که هر انسانی میتواند و باید، لطافت نهاد خود را افزون کرده و در مراتب مالانهایه وحدت و اتحاد ترقّی نماید.

ایجاد وحدت در هر ساحتی (فردی یا اجتماعی، مادی یا معنوی) در تفکّر عبدالبهاء مشروط به شروط نبوده و او وظیفۀ مقدس هر فرد از افراد جامعه را تأسیس وحدت در عالم میداند و این فرایند را تلاشی مقدس میشمارد که عالیترین جلوۀ آن تأسیس «وحدت عالم انسانی» است.

با این حال، از نظر او ایجاد وحدت در جامعۀ انسانی نه پروژه است و نه پروسه، درعین حال هر دو هم هست. پروژه مأموریتی هدفمند و زمانبندی شده است که توسط گروهی از موظفین انجام میشود و ضعف و خطا در هریک از ارکان آن باعث ضعف و خطا در اجرای آن و وصول به اهدافش میگردد. به این ترتیب «وحدت عالم انسانی» پروژه نیست زیرا عبدالبهاء به پیروان خود وعده میدهد که این هدف متعالی خواهینخواهی در عالم حادث خواهد شد. ادیان، مذاهب و باورمندان به آیین های دیگر هم خود را به اجرای پروژه هایی مقید می دانستند و میدانند که بسیاری از آنها به عمل نپیوسته است. اما او به پیروان خود وعده میدهد که در این زمانه، وحدت در عالم حتمی الوقوع است. ولی اگر این هدف حتمی است پس این همه تأکید به قیام و تلاش برای استقرار وحدت در عالم برای چیست؟ اگر وحدت پروسه ای است که بر حسب جبر زمانه پیش خواهد رفت، نقشه های پی در پی برای تأسیس وحدت در عالم از چه روست؟

وحدت باید با اسباب ضروری شاکله‌اش یعنی اجتماع (مثلاً عالم انسانی) تحقق می پذیرد. هیچ هدفی در عالم بی اسباب صورت نمی گیرد. اگر افراد بر حسب وظیفۀ خود عمل ننمایند روح زمانه و جبر حاکم بر آن، اجتماع را به این سمت هدایت می کند زیرا اگر غیر از این باشد به سمت نابودی سیر می‌کند. مردمان اگر به دلخواه خود عمل نکنند به جبر وادار به اجرای وظایف خود خواهند شد تا سرانجام جامعۀ بشری در بوتۀ بلایا ذوب شده و به آلیاژی یکپارچه و غیر قابل تفکیک تبدیل شود. آنوقت است که

“عالم ناسوت آئینۀ ملکوت گردد، روی زمین جنّت ابهی و غبطۀ فردوس برین شود.”

این زمانی است که او مژده میدهد:

“شرق منور گردد، غرب معطر شود، جنوب و شمال دست در آغوش یکدیگر نمایند و اممّ در نهایت محبّت با هم معاشرت و الفت یابند.”

این بینش، که به کرّات در آثار عبدالبهاء ذکر شده یک آرزو نیست، خیالی کودکانه نیست، از وهم و تصور سرچشمه نگرفته است. جامعۀ جهانی برای رسیدن به این مقام متکی به دریایی از بیانات و مجموعه‌ای از مکاتیب، طرحها و نقشه هاست. عبدالبهاء در تبیین مبانی روحانی و اخلاقی حرکت از کثرت به وحدت و اتحاد میگوید:

… نظر را از مشاهدۀ غیر پاک نمائید. بیگانه نبینید. بلکه جمیع را آشنا دانید. زیرا با وجود ملاحظۀ بیگانگی، محبّت و یگانگی مشکل است. و در این دور بدیع بنصوص الهی باید با جمیع طوائف و ملل یگانگی نمود و نظر به عنف و شدت و سوء نیّت و ظلم و عداوت ننمود. بلکه به افق عزّت قدیمه باید نظر کرد که این کائنات هر یک آیتی از رب‌الآیاتند و به فیض الهی و قدرت ربانی به عرصۀ وجود قدم نهادند. لهذا آشنا هستند نه بیگانه، یار هستند نه اغیار. و به این نظر باید معامله نمود. پس یاران باید در نهایت مهربانی و محبّت با دوست و بیگانه هر دو الفت و محبّت نمایند و ابداً نظر به استحقاق و استعداد نکنند.

به تعبیر دیگر، انسان که دستخوش کثرت است و در عالم کثرت زندگی میکند برای تداوم حیات و بقای خود راهی جز تأسیس وحدت در این عالم ندارد. با توجه به این حقیقت که امکان وصول به حد غایی وحدت هم برای هیچ ترکیبی – اعم از اجتماع بشری یا صنعی دست ساز – متصور نیست. پس تنها راه پیشرو، تأسیس وحدت در کثرت است؛ یعنی ایجاد نوعی وحدت با احترام – یا حتّی ابراز ستایش – به تنوع. برخی ممکن است به این عبارت خردۀ فلسفی بگیرند که وحدت و کثرت جمع نقیضین است و جمع نقیضین مُحال است. لکن از آنجا که وحدت مراتب و درجات دارد، هیچ وحدتی خالی از کثرت نیست (مگر وحدت محض، که صِرف وجود است و در فهم نمی‌گنجد) و هیچ کثرتی خالی از وحدت نیست (زیرا که حدی از وحدت لازمۀ وجود است) پس وحدت در کثرت متصور است، با مراحل و درجاتی.

جامعۀ بشری در طول تاریخ چندهزار ساله‌اش با قدمهایی کوتاه و تدریجی این مراحل را گذرانده و به پیش آمده است. بشر همیشه در حال تدارک حدی از اتحاد، ضمن حفظ تنوع بوده است. تاریخ بشر را می‌توان سیر تاریخ وحدت دانست. بشر در ادوار مختلف مراحلی از وحدت را پایه گذارده و باز به چالش کشیده و از این کشاکشها به مراتب و مراحل بعد راه جسته، دیدگاه‌ها و بینش‌های ضروری را ایجاد کرده و سازمانهای لازم برای اتحاد را ساخته است. اولین و بنیادی ترین سازمانی که بشر برای اتحاد پدید آورده نهاد خانواده است. اولویت تعاریف از مفهوم اجتماعی اتحاد، به خانواده برمی گردد و به همین دلیل در قاطبۀ ادیان و باورها با رویکردی قدسی به آن نگاه می‌شود. در آثار عبدالبهاء برای خانواده از تعابیری چون «حِصن» یا قلعه استفاده شده که اگر خانواده حفظ نشود زیر بنای اتحاد بشر متزلزل میشود. از این رو ازدواج که مقدمه و پیش‌فرض تأسیس خانواده است مفهومی مقدس قلمداد گشته که با تکیه بر مفهوم وحدت در کثرت پدید می‌آید.

در گذر تاریخ، به تدریج خانواده تبدیل به زیر بنای خلق نهادهای جدیدتر و گسترده تر می‌شود. از اتحاد افراد در یک خانواده، می‌رسیم به اتحاد خانواده ها که قبیله نامیده می شود و اتحاد قبیله ها راه به اتحاد مدنی (دولت-شهر) میبرد و پس از آن اتحاد ملی و سپس امپراتوری ها و اتحادیه های جهانی شکل می گیرند.

در گذر از هر مرحله به مرحلۀ جدیدی از اتحاد نه تنها هویت قبلی انکار نشد بلکه در حدی معقول تثبیت و تعریف هم گردید. وحدت قبیله نه تنها برهم زنندۀ وحدت خانواده نیست بلکه آن را تأیید و تحکیم میکند و سلولهای خانواده اساس و زیربنای واحد بالاتر را شکل میدهند. و به همین سیاق اتحاد مدنی مُمدّ وحدت قبیله است و الی آخر. به این ترتیب عالیترین مرحلۀ وحدت اجتماعی نوع بشر یعنی وحدت عالم انسانی نه تنها منکر و مخرّب اساس اتحادیه های قبلی بشر نیست بلکه مکمّل و مقوّم آنهاست.

از این منظر، وحدت در کثرت در بعد اجتماعی خود باعث میشود که جامعه بشری نه در دام وطن پرستی افراطی و تعصّبات قومی و نژادی بیفتد و نه با انکار ریشه‌های هویت بومی و ملی افراد، در تارو پود جهان وطنی گیر کند.

از این رو وحدت در کثرت یک جریان است، یک فرایند نسبی است. جامعه و اجزای آن همیشه واجد حدی از کثرت (تنوع) هستند و در عین حال مشغول تلاش برای وصول به مراتب بالاتری از وحدت. عبدالبهاء توضیح میدهد که دیانت بهائی موجد «دایرۀ وحدت» است. تک تک نقاط دایره بوجود آورندۀ کمان هستند ولی هیچ دایره‌ای بدون توجه به یک نقطۀ مرکزی، دایره نیست. مرکز دایره، نقطۀ اولی و هویتی ذهنی است که نماد وحدت محضّ بوده؛ وحدتی که جایگاه هر نقطه از دایره در ارتباط با آن تعریف می‌شود. به همین قیاس، هستی اعضای جامعه (مجموعۀ نقاط تشکیل دهندۀ کمان دایرۀ جامعۀ بشری) در ارتباط آنها با مرکز تعریف می‌شود.

عبدالبهاء در مکتوبی تشریح مینماید:

الیوم قوّۀ محرکۀ عالم وجود قوّۀ پیمانست که مانند شریان در جسم امکان نابض است و سبب محافظۀ وحدت بهائی. بهائیان مأمور که تأسیس وحدت عالم انسانی نمایند. اگر خود در نقطه‌ای اجتماع نکنند چگونه سبب وحدت عالم انسانی شوند؟

هرچند وحدت، اصل اساسی معتقدات عبدالبهاء است ولی کثرت از جهتی و با تعبیری مورد مذمت نیست. کثرت لزوماً بد نبوده و بخشی از ضرورت وجودی هر مخلوقی است که از آن گریزی نیست. چنانچه ذکر شد جامعۀ انسانی (و هر پدیدۀ رو به کمالی) در مسیر سلوک به سمت وحدت است لکن در این سیر هیچگاه به نقطۀ غایی نمی‌تواند برسد و دستخوش حدی از کثرت میماند. مثل دایره که متشکل از بی نهایت نقطه است. اگر این همه تنوع و کثرت نقاط نبود دایره‌ای هم نبود. عبدالبهاء توضیح میدهد که اقتضای “نظم و کمال در عالم وجود” چنین ایجاب میکند که “وجود منحل به صور غیرمتناهی گردد.” و دایرۀ وحدت نیز وقتی شکل می‌گیرد که به کثرت‌ها باور داشته باشیم و به آن احترام بگذاریم. یعنی انحلال عالم به نوعی از کثرت نه تنها ناپسند نیست بلکه نشانۀ نظم و کمال است. به چه شرطی؟ به شرط تبدیل کثرت به تنوع، به جای تأویل آن به تضاد. اگر بشود کثرت را به تنوع تفسیر و تبدیل کرد وحدت در کثرت حاصل می‌شود ولی دنیای امروز وحدت را به تضاد مبدل می‌کند که مورث اختلاف است.در ابتدا اشاره شد که به هنگام بحث دربارۀ وحدت باید به خاطر سپرد که انسان محصور و مقهور در عالم ماده و جهان کثرت بوده و درک بشر از وحدت نسبی است. در واقع وحدت و کثرت دو مفهوم ضدین هستند که مانعة الجمع تصور می‌شوند. وحدت در تقابل با کثرت است و کثرت راه به وحدت نمی‌برد. این قاعده دربارۀ اجتماع تمام ضدّین صادق است. نقص ارتباطی با کمال پیدا نمی‌کند و ظلمت عدم نور می‌باشد. با این حال این قاعده در مورد وحدت و کثرت کمی متفاوت مینماید زیرا چنانچه در موارد دیگر هم اشاره شد، وحدت مفهومی است که واجد درجات و مراتب است. هیچ صنعی به تعبیر دکتر علیمراد داوودی “خالی از وحدت نیست”. هر موجودی برای موجود بودنش باید که قدری از وحدت بهره برده باشد. بنابراین واجد قدری از کمال نیز خواهد بود. هر چقدر وحدت بیشتر، کمال افزونتر. فهم هر موجودی از میزان وحدت و کمالِ پدیده‌ها به اندازۀ بهرۀ او از مراتب وحدت و کمال او است

این قاعده دربارۀ انسان هم صادق است. نقص نمی‌تواند واقف یا آگاه و محیط بر کمالی باشد که از او برتر است. مخاطب عام در صورت شرکت در کلاسی دربارۀ فیزیک کوانتوم، فقط آن قدر می‌فهمد که دانش (کمال) او اجازه می‌دهد. عین این مطلب را در آثاری از عبدالبهاء میتوان یافت بدین معنا که آثار الهیه در هر دور به مقدار رشد و فهم مردم آن زمان و آن دور نازل شده، نه بر اساس حقیقت و کمال مظهر امر. او با بیان شعری ساده از زبان مولوی میگوید:

بهر طفل نو پدر تـی تـی کند گر چه عقلش هندسۀ گیتی کند

پدر می‌فهمد و متوجه است که برای بچۀ نوخاسته‌اش باید از مفاهیم، کلمات و عباراتی مطابق فهم او استفاده کند وگرنه طفل به کمالی واصل نشده که حقیقت موجود در ذهن پدر را درک کند.

با این اوصاف رابطۀ انسان ناقص و کثیر با مراتب وحدت و کمالِ متعالی‌تر چگونه خواهد بود؟ از چه راهی انسان میتواند ستایشگر کمال و وحدت الهی گردد یا به بیانی ملموس از چه راهی قادر است ستایشگر کمالات مظهر امر باشد؟ در حالی که به وضوح انسان در رتبه‌ای مادون قرار دارد.

آن مفهومی که باب ستایش موجود کثیر را به مرتبۀ والاتر از وحدت و کمال می‌گشاید «جمال» است. درکِ کمالِ مرتبۀ متعالیِ وحدت برای انسان غیر ممکن است. تنها برای انسان، ستایش جمال او مقدور و میسر است. بر این مبنا ارتباط پدیدۀ کثیر نسبی با مفهومی که از وحدتِ فراتر و افزون‌تر برخوردار است فقط با ستایش زیبایی و جمال آن عملی میباشد. زیرا کمال و وحدت او فراتر از درک تحلیلی است. انسان کثیرالوجه ناقص، برای ستایش وحدت اصلیۀ کامل، بجز تحسین زیبایی چه راهی دارد؟ به تعبیر حکماء، انسان گرچه با فهم آثار و نشانه‌ها، «وجود» یک پدیده را درک می‌کند ولی از فهم «ماهیت» پدیدهای با مراتب متعالی وحدت عاجز است؛ تا چه رسد به درک «حقیقت» آن. با ملاحظۀ یک میز شهادت می‌دهیم به وجود یک خالق (نجار) و بر حسب فهم خود درکی از برخی صفات او مانند صانع و مبدع و ماهر و … خواهیم داشت. ولی تا چه حدی ماهیت کمالات خالق قابل درک است؟ به مدد نشانه‌های موجود در خلق و صنع او، شهادت می‌دهیم به وجود او و جمال صناعت او را ستایش مینماییم. وگرنه کمال صانع برای فردی که شناختی از مهارت نجارانه ندارد غیرقابل درک است. زیرا برای شناخت علمی، باید پدیده تجزیه و تحلیل شود و برای تجزیه و تحلیل پدیدۀ وحدت یافته باید از وحدت بودن خارج شده و کثیرالوجه گردد. بدین ترتیب از کمال محروم میشود. بنابراین تجزیه و تحلیل وحدت با حفظ وحدت محال بوده و شناخت از مفهوم وحدتِ برتر امکان پذیر نیست.

نباید فراموش شود که وحدت نقطۀ مقابل کثرت بوده و کیفیتی که کثرت را به وحدت تبدیل می‌کند نظم است. از این جهت، وی اعظم راهکار برای تأسیس وحدت عالم انسانی را «نظم» می‌نامد. نظمی «بدیع و جهان آرا» که به واسطۀ آن باید همۀ ارکان عالم به وحدت برسند تا مُلک آینۀ ملکوت شود و جمال عالم مثالی در جهان ماده رخ بگشاید.

در همین راستا علیمراد داوودی در سخنرانی‌ «وحدت در کثرت» به ارائۀ توضیحاتی دربارۀ مفهوم وحدت، اتحاد و وحدت در کثرت می‌پردازد. در ضمایم مندرج در کتاب رهایی، وحید رأفتی ضمن معرفی مراجعی مثل فرهنگ معارف اسلامی تعریفی از وحدت بر مبنای عرفان اسلامی ذکر مینماید. رأفتی بر اساس آراء عرفای قدیم بیان میکند که “وحدت مقابل کثرت است و قابل تحدید و تعریف نیست مگر به مقابله با کثرت”. او ادامه میدهند که به قول شیخ اشراق، “وحدتِ زائد بر شیئ نیازمند وحدت می‌باشد و در نتیجه تعریف دچار تسلسل می‌گردد”. مواردی که دچار تسلسل می‌شوند، تعریف آنها بدیهی البطلان می‌گردد و دیگر احتیاج به بطلان فلسفی ندارند. اگر ادعا شود که از وحدت دو نتیجه حاصل شده، لاجرم باید برای واحد دو وجه قائل شویم که بین این دو وجه باید تمایز و تفاوتی معنادار وجود داشته باشد و ناچار برای این وجه تمایز، باید وجودی ثالث قائل شد که متمایز از دو تمایز است. این فرایند، سلسله‌ای نامتناهی از تعاریف به وجود می‌آورد که انتها ندارد و برای همین بدیهی‌البطلان است. در نتیجه، وحدت عین شیء واحد بوده و به قول ملّاصدرا، “وحدت رفیق وجود است هر کجا وحدت هست وجود هم هست و بالعکس هر کجا وجود هست، حدی از وحدت نیز هست، چه در شدت یا ضعف و قوت یا حدت”. در هر حال برای ایجاد هر پدیده‌ای به حدی از وحدت نیازهست. هر چه درجۀ وحدت شیئ بیشتر، شدت وجود بالاتر. تا وصول به مفهوم انتزاعی و غیرقابل تصور «وحدت محض» که وجود محض است. وجودی که در عالم کثرت نه امکان دارد نه قابل فهم میباشد. زیرا وجود محض، وجود مطلق یا وحدت مطلق در این عالم که عالم کثرت است ممتنع وجدانی است. پس برای ایجاد هر جامعهای یا صنعی و پدیدهای باید ابتدا راه به وحدت رساندن اجزای شاکلۀ آن را جستجو کرد.

یادداشت‌ها:

۱- عبدالبهاء برای وحدت در کتاب مفاوضات رتبه‌ای عالی‌تر نیز معرفی می‌کند ولی آنرا با صفات لایدرک و لایوصف ذکر کرده و راهی برای شناخت آن به جهت انسانی که دستخوش کثرت است متصور نمی‌داند
۲- مفاوضات، ص۶
۳- همان، ص ۴۱۱
۴- مجموعۀ خطابات، ص ۶۵۰
۵- همان ، ص ۶۴۹
۶- منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، ص ۲۲
۷- مجموعۀ مناجاتها، چاپ آلمان، ص ۴۵۵
۸- منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، ص ۲۰۲
۹- مفاوضات، ص۹۸
۱۰- رهایی، ص۹۷
۱۱- مثنوی، دفتر دوّم، ص۳۵۶

کتابشناسی:

مجموعۀ مناجاتهای حضرت عبدالبهاء – مؤسسۀ ملّی مطبوعات امری آلمان – لجنۀ ملّی نشر آثار به لسان فارسی و عربی – 2001م – چاپ دوّم
شوقی افندی – هدف نظم بدیع جهانی – ترجمۀ جمشید فنائیان – مؤسسۀ ملّی مطبوعات امری – 133 بدیع
مولوی – مولانا جلال‎الدین محمّد بلخی رومی – دورۀ کامل مثنوی معنوی (از روی چاپ رینولدالین نیکلسون) نشر طلوع
خطابات حضرت عبدالبهاء در اروپا و آمریکا جلد اوّل – بسعی فرج الله زکی – مصر – سنۀ 1340 هجریة (1921)
منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلدهای 1و2 – مؤسسۀ مطبوعات امری آلمان – 1979 و 1984م
عبدالبهاء، حضرت – الرسالۀ مدنیه (الصادره في سنه 1292) – بهمّت جناب آقا شیخ فرج الله مریوانی – مطعبه کردستان علمیه – سنۀ 1329 هجریه
داوودی، علیمراد – رهایی (مجموعهای از آثار) – به اهتمام وحید رأفتی – مؤسسۀ مطبوعات آلمان – لجنۀ نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی – چاپ نخست – 2010م
مفاوضات عبدالبهاء (النور الابهی في) – مطعبه بریل – لیدن ، هلند – سنۀ 1908 م

ارسال دیدگاه