اقتباس از دیدگاه عبدالبهاء بخش ۳
شهریار سیروس
وحدت، خلاقیت و صناعت
در مقالۀ قبل به جایگاه ویژۀ وحدت از منظر عبدالبهاء پرداخته شد و بیان گردید که هر ایجادی – اجتماعی، صنعتی، فرهنگی یا غیر آنها – نیازمند حدی از به وحدت رساندن عناصر کثیرۀ متنوعه است.
کار هنرمند، خالق، مصنّف یا صانع نیز همین است. هنرمند-صانع اجزاء کثیر، متنوع و پسندیدنی را با الگویی از کیفیتها به نحوی با یکدیگر مربوط و ترکیب میکند که نظمی بر آن اجزاء کثیر حاکم شده، به حدی از وحدت رسیده، جهت جامع پیدا کرده و به موجودی با شرافت نسبی تبدیل شوند. عبدالبهاء در کتاب مفاوضات میگوید: “هر چه ترکیب کائنات مکمل تر، شرافت بیشتر”. او تأکید میکند که از انسان ترکیبی وحدت یافتهتر، کاملتر و خوشتر در عالم موجود نیست و برای همین انسان اکمل و اشرف مخلوقات و کائنات است. هر چه صانع در صنع خود بتواند وحدت بیشتر و ترکیب مکملتری ایجاد نماید، آن صنع شرافت (زیبایی) بیشتری پیدا میکند. مثلاً یک قطعۀ خوشنویسی از میرزا غلامرضای اصفهانی البتّه ترکیب مکملتری نسبت به نگارش یک فرد معمولی داشته طبعاً از شرافت بیشتری برخوردار بوده و زیباتر تلقّی میشود. به همین ترتیب چنین است شعری از سعدی یا نمایشنامهای از شکسپیر در مقایسه با متنی خبری مندرج در یک روزنامه و قس علی ذلک. این استنباط را میتوان تا کمال محض، قدرت محض، شرافت محض، وحدت محض و وجود محض پیش برد. تا جایی که در فهم و قیاس و وهم و گمان درنیاید.
اما در این عالم، بشر مجبور است که در محدودۀ طبیعت یا به گفتۀ عبدالبهاء “درک روابط ضروریه منبعث از حقایق اشیاء” باقی بماند. البتّه چون حقیقت واحد است و تعدّد نمیپذیرد، بنابراین طبیعت هم در جامعیت خود وحدت دارد. زیرا حقیقت تعدّد نمیپذیرد، وگرنه دیگر حقیقت نیست. روابطی از این حقیقت ناشی میشود که اگر بر اساس آن هر کاری انجام شود ناگزیر در مسیر حقیقت و در مسیر وحدت است. عالم طبیعت، با تمام کثرتی که دارد در جامعیتش (نه در اجزاء) وحدت دارد. اگر غیر از این بود، به سمت تلاشی و نابودی میرفت و خود را از بین میبرد. طبیعت در جامعیت خود صنع الهی است و نظم و کمال دارد. نظم و کمالی که بر اساس دیدگاهی که در مقالۀ قبل اشاره شد، “چنین اقتضاء میکند که وجود منحل به صور غیرمتناهی شود” صوری که در عالم وجود مظهر کثرت است. علم نیز در مفهوم عامّ خود البته کشف رابطۀ این کثرت با وحدت است. علم کشف روابط ضروریه با حقیقت و مصادیق کمالیّۀ آن است. پس دانایی درک ابعاد وحدت در کثرت (زیبایی) بوده و خلق وحدت در کثرت، خلق زیبایی (هنر) است.
اما وقتی جزئی از طبیعت (مثلاً یک منظره) انتخاب شده و از آن منتزع گردد، دیگر نه کمال دارد نه وحدت، نه جامعیت، نه جمال. این بخشِ انتخاب شده شامل مجموعهای از عناصر پسندیدنی است که باید توسط هنرمند-صانع کیفیاتی بر آن حاکم شده و به خلقی بدیع تبدیل شود. او باید به مدد قدرت روح خود، در اثری که با استفاده از عناصر کثیر خلق میکند یا در صنعی که به وجود میآورد وحدت و کمال ایجاد کند. و این وحدت بین کثرتها، مایۀ وجود هر پدیده و مورث حدی از زیبایی در آن است. دکتر علیمراد داودی میگوید:
پس ملاحظه میشود که یا حق نداریم فکر کنیم و وقتی فکر نکردیم حق نداریم زنده باشیم و اگر خواستیم زنده باشیم و فکر کنیم و علم داشته باشیم [و خلق بکنیم] چارهای جز این نداریم که از کثرت رو به وحدت آوریم. و کثرت را به وحدت تبدیل نماییم.
بر اساس نکات فوق عنصر اساسی دیگری که موجب وحدت و موجد وجود میگردد روح حاکم بر آن پدیده است. عبدالبهاء ماهیت روح انسان را همان قوای متفکره بیان نموده و تصریح مینماید که اگر انسان تفکر نداشته باشد، حیات معطل خواهد شد. یعنی فرایند خلق، از کثرت به وحدت رساندن و هدفمند کردن است و هر چه این فرایند مکملتر، شرافت آن بیشتر و هر چه شرافت بیشتر، تجلی روح افزونتر و طبعاً زیباتر. زیرا آنگونه که از قبل ذکر شد، راه فهم کمال برای انسان جمال است. زیرا از قبل گفته شد که فهم کمالِ مافوق، برای رتبۀ مادون محال است.
عبدالبهاء در خطابهای متذکر میشود که آنچه معمور و آباد شده، ناشی از الفت و محبت است و هر وجودی، فرع ترکیب و تألیف و وحدت بینِ عناصر شاکلۀ آن میباشد. بالعکس هر آنچه که خراب و نابود گشته را نتیجۀ کثرت، بغض وعداوت ذکر مینماید. پس اعدام در واقع جدا کردن، تفریق اجزاء و ایجاد کثرت در یک مجموعۀ منظم و وحدت یافته است. از این منظر، وحدت عین وجود و عین حیات است و چون وحدت محض در این عالم کثرت مستحیل است لذا هر موجودی حدی از وحدت، همراه با رتبهای از کثرت در وجود خود دارد. با ارجاعی دوباره به نکتۀ ابتدایی بحث، از بیان عبارت «وحدت در کثرت» باید استقبال کرد چون وحدت و کثرت در عالم وجود ملازم همدیگر هستند. در این عالم نه وحدت محض حضور دارد نه کثرت محض متصور است. به تعبیر دیگر وجودِ محض و انعدام مطلق در این عالم امکان پذیر نیست.
عبدالبهاء برای همین کثرت موجود در عالم وجود هم دو وجه قائل است. در واقع او نوعی از کثرت را متنازع و کثرتی دیگر را متنوع مینامد. کثرت متنازع کثرتی است که سبب دمار و نابودیست. در حالی که کثرت متنوع، در عالم ناسوت کثرتی است ضروری، که مطابق بیان عبدالبهاء “تحت سیطرۀ سلطان روح” قرار میگیرد. وی تصریح میکند که اگر کثرت از نوع متنازع باشد، سبب نابودی و زشتی عالم میگردد ولی اگر کثرت از نوع تنوع باشد، اعظم قوۀ وحدت و سبب ظهور زیبایی و کمال است:
… و همچنین این تنوع و اختلاف، چون تفاوت و تنوع فطری خلقی اعضا و اجزای انسانیست، که سبب ظهور جمال و کمال است و چون این اعضاء و اجزاء متنوعه در تحت نفوذ سلطان روح است، و روح در جمیع اعضا و اجزاء سریان دارد و عروق و شریان حکمرانست و تنوع مؤیّد ائتلاف و محبّت است و این کثرت اعظم قوّۀ وحدت.
چقدر صریح ذکر مینماید که این کثرت متنوع (وحدت در کثرت) بدان سبب که ناشی از سیطرۀ روح است سبب ظهور جمال خواهد شد. او عالم و روابط حاکم بر آن را به هیکل انسانی تشبیه مینماید و روح حاکم بر اجزای متنوع بدن را مظهر زیبایی میداند. در مثالی ساده و پیشپا افتاده مجموعهای عناصر خوردنی برای تهیۀ باید کافی باشد ولی معمولاً چنین نیست، مجموع این عناصر غذا نمیشود تا وقتی که حرارت، این اجتماع عناصر را به یک مجموعۀ منسجم تبدیل نماید. همان چیزی که در هر موجود دیگری همچون وجود انسان، سیطرۀ روح انسانی نام گرفته و جهت جامع به اجزاء متنوع وجود میدهد. این اجزاء متنوعه هر کدام خصلتی متفاوت و کارکردی مخصوص به خود دارند. لکن اگر در یک مجموعه و تحت سیطرۀ یک قوای واحد قرار بگیرند، ضمن حفظ هویت اجزای خود، به یک مجموعۀ وحدت یافته و پسندیدنی مبدّل میگردند. یعنی همۀ عناصر تشکیل دهندۀ غذا باید ضمن حفظ هویت فردی خود (چه اگر چنین نباشد وجودشان معطل و بیمعنا میگردد) به یک مجموعۀ وحدت یافته تبدیل شوند که حرارت، همۀ اینها را به یک ترکیب پسندیدنی (زیبا) تبدیل میکند. از سوی دیگر یک آشپز بصیر و با تجربه میداند که اگر عنصری ناسازگار و غیرمطلوب به این مجموعه اضافه شود از ارزش و جمال و کمال آن کاسته میشود در حدی که کل مجموعه زشت، بد، ناپسند یا نامطلوب قلمداد میگردد.
از جهت دیگر ترکیب وحدت یافته میتواند به مراتب فراتر از خاصیت اجزاء شاکلۀ خویش رفته و ماهیت پدیده – ضمن حفظ هویت اجزاء – متفاوت بشود. اکسیژن و ئیدروژن هیچکدام خاصیت رطوبت ندارند ولی امتزاج وحدت یافته و معنادار این دو عنصر (دو ملکول ئیدروژن و یک ملکول اکسیژن) به ویژگیهای معجزهآسایی دست مییابد که از بنیاد، با کارکردهای مستقل و ابتدایی این دو عنصر سازنده متفاوت است. جولیان جینز می گوید:
خواص ترکیبات شیمیایی پیچیده از پیوند ترکیبات شیمیایی سادهتر پدید آمدهاند. خواص موجودات زنده از پیوند این ملکولهای پیچیده پدید آمده و آگاهی از موجودات زنده پدید آمده است. پیوندهای جدید مناسبات جدید به وجود میآورند که موجب نوظهورهای جدید میشوند …
عناصری که در هر مجموعهای اعمّ از غذا یا اثری هنری، جامعیت عالم وجود یا طبیعت، متفاوت و متنوع دیده میشوند، برای وجود داشتن باید توسط ارادهای مختار انتخاب شده و به وحدت برسند و به بیان عبدالبهاء برای وحدت، حرارتِ فیضِ سلطانِ روح یا انجذاب به نقطهای مرکزی لازم است. نتیجۀ این امتزاج وحدتیافته، زیباییست.
عبدالبهاء در لوح خطاب به انجمن صلح لاهه توضیحاتی دقیق و عمیق اما با بیانی ساده و روشن و ذکر مثالهایی گویا ارائه مینماید. او ضمن تشویق انجمن صلح لاهه – که در آن زمان در زمینۀ صلح جهانی خود را پیشتاز میدانسته – مبانی فلسفی صلح جهانی را تشریح میکند. عبدالبهاء با ذکر یک مثال شاید مهمّترین نکتۀ بحث فرهنگ وحدت در کثرت را ذکر نموده و در عین حال تعهد شدید دیانت بهائی به مسئلۀ زیبایی را هم بیان میکند:
اگر معترضی اعتراض نماید که طوائف و امم و شعوب و ملل عالم را آداب و رسوّم و اذواق و طبایع و اخلاق مختلف و افکار و عقول و آراء متباین، با وجود این چگونه وحدت حقیقی جلوه نماید و اتحاد تامّ بین بشر حاصل گردد؟ گوئیم اختلاف بدو قسم است، یک اختلاف سبب انعدام است و آن نظیر اختلاف ملل متنازعه و شعوب متبارزه که یکدیگر را محو نمایند و خانمان براندازند و راحت و آسایش سلب کنند و خونخواری و درندگی آغاز نمایند. و اختلاف دیگر که عبارت از تنوع است، آن عین کمال و سبب ظهور موهبت حضرت ذوالجلال. ملاحظه نمائید گلهای حدائق هر چند مختلفالنّوع و متفاوتاللّون و مختلفالصّور والاشکالند ولی چون از یک آب نوشند و از یک باد نشو و نما نمایند و از حرارت و ضیاء یک شمس پرورش نمایند آن تنوع و اختلاف سبب ازدیاد جلوه و رونق یکدیگر گردد. چون جهت جامعه که نفوذ کلمةالله است حاصل گردد این اختلاف آداب و رسوم و عادات و افکار و آراء و طبایع سبب زینت عالم انسانی گردد…
به بیانی فصیح و بلیغ، عبدالبهاء جهت رشد اجتماعی را با زیبایی مرتبط نموده، میگوید تنوع وجه پسندیدنی کثرت است که اگر تحت سیطرۀ روح باشد، به شکلی از وحدت میرسد و این وحدت زیباست. او با بیان یک مثال زیبا ادامه میدهد:
… اگر حدیقهای را گلها و ریاحین و شکوفه و ثمار و اوراق و اغصان و اشجار از یک نوع و یک لون و یک ترکیب و یک ترتیب باشد، بهیچ وجه لطافتی و حلاوتی ندارد ولکن چون از حیثیّت الوان و اوراق و ازهار و اثمار گوناگون باشد، هر یکی سبب تزیین و جلوۀ سایر الوان گردد، و حدیقۀ انیقه شود و در نهایت لطافت و طراوت و حلاوت جلوه نماید.
در این بیان عبدالبهاء ضمن تشریح انواع اختلاف و توضیح نظم و کمال و رابطۀ آن با تنوع در تحت سیطرۀ روح، بابی میگشاید به روی رابطۀ وحدت، نظم، کمال و تنوع با مقولۀ فوقالعاده مهم زیبایی. او مثال میزند که مگر بدن انسان (که اکمل صنع الهی است) از اعضا و ارکان و جوارح مختلف و متفاوت تشکیل نشده؟ زمانی که همۀ این تفاوتها و تنوعات در تحت سیطره و نفوذ «سلطان روح» قرار گیرد، در غایت جمال و زیبایی و به صورت یک مجموعۀ کامل و وحدت یافته دیده میشوند. زیرا همانطور که وحدت محض قابل فهم نیست، کثرت محض هم قابل دوام نیست. باز در این مثال هم وی با توجه به نقطۀ وحدت و مرکز دایره، وحدت را ناشی از تمرکز و توجه به اصل تعریف میکند، حتّی برای نباتات. آنچنان که طبیعت، خود در روابط ضروریهاش به حدی از وحدت ، نظم و اعتدال میرسد، جامعۀ بشری نیز برای بقای حیات خود نیازمند تلاش بیوقفه در جهت وصول به اتحاد است وگرنه به سمت نابودی حرکت خواهد کرد. اگر این حرکت در مسیر وحدت باشد درواقع از ماده به روح سیر شده و تألیف و ایجاد اتحاد منتج به صنعی بدیع و خلقی زیبا خواهد گردید. پس هر اقدامی که موجب و مورث وحدت گردد مایۀ تزئین عالم است و خدمت محسوب میشود و بالعکس هر عملی که موجب نفاق، اختلاف و کدورت شود “روح این نهضت را تیره میسازد”. لذا میتوان ادعا کرد که از منظر عبدالبهاء «خلق کردن»، به وحدت رساندن اجزای متفرق بوده و خلق را به وحدت رساندن عالیترین «خدمت» است. احترام به تنوع درعین اتحاد و وحدت از نظر پیروان عبدالبهاء هم هدف است و هم وسیله.
فهم و ظهور تنوع هر دو میتواند منجر به درک و خلق زیبایی شود و با احساسات ذوقی و تجربیات هنری انسان ارتباط برقرار کند. زیرا حقیقت واحد بوده و در نقطۀ مرکزی دایرۀ تنوع واقع شده است. لذا وحدت در کثرت جایگاه فوقالعاده ممتازی در آثار عبدالبهاء داشته و زیربنای تمام تفکرات او – از جمله زیبایی – قرار میگیرد. شاید بتوان در یک عبارت خلاصه گفت که همۀ آنچه دیانت بهایی دارد و به همۀ آنچه که میخواهد برسد، وحدت در کثرت است.
بهاءالله، پدر عبدالبهاء توضیح میدهد که از بین همۀ موجودات، انسان «به تجلی اسم یامختار» خلق شده است و بدین سبب ویژگی اختیار و قدرت ناشی از آن، به انسان عطا شده تا بر همۀ کائنات مسلط باشد. این تسلط دو وجه دارد اول آنکه انسان با اختیار میتواند نظم حاکم بر کائنات را بشناسد و دوم در طبیعت تغییر ایجاد نموده، و به مدد عناصر موجود، نظمی جدید یا اغتشاش ایجاد کند. انسان این قابلیت را دارد که یا عناصر کثیر موجود درعالم را به نظم و وحدت برساند یا برعکس، عناصر وحدت یافتۀ عالم را متکثر و مغشوش کند و به گفتۀ عبدالبهاء در لوح دکتر فورل، میتواند شمشیر را از دست طبیعت گرفته و بر فرق طبیعت بکوبد. اگر این شمشیر در جهت ناهماهنگی واز هم پاشیدن وحدت موجود در طبیعت استفاده شود و اگر انسان اجزای موجود در عالم را به شکلی ناهماهنگ و بیروح گردآورد، لاجرم طبیعت برای حفظ وحدت خود، انسان و دستاوردهایش را نابود میکند. برعکس، انسان میتواند نظم و کمال را در عناصر مختلف طبیعت حاکم کرده و در آن روح بدمد. فرایندی که نتیجهاش بقا، وحدت و زیبایی خواهد شد. شاید بهترین مثالی که بتوان در این مورد ذکر کرد باغ ایرانی باشد:
باغهای ایرانی مثل نگینهای سبزی هستند که در وسط کویر و مناطق کم آب ساخته شدهاند. این شاهکارها در اقلیمی صد در صد متضاد، مخالف و مهاجم به سرسبزی پدید آمده و برای قرنها باقی ماندهاند. انسان ایرانی شمشیر را از طبیعت گرفته بر فرق طبیعت میزند ولی در مسیر ایجاد نظم و هماهنگی با طبیعت و به نیّت خلق وحدت و زیبایی پایدار نه ایجاد خرابی و زشتی. ایرانیها برای ایجاد این وحدت و هماهنگی قنات درست میکنند، سازهای که بدون آسیب به منابع زیرزمینی در طبیعت، آب به دست میآورد و بعد با چه نظم و تقارن و با چه زیبایی و کمالی، هندسهای بدیع باغی زیبا میسازند، ساختمانی در آن درست میکنند، گیاهانی میکارند و در نهایت لطافت آب را به زیبایی و پر از عاطفه در این مجموعه به حرکت درمیآورند. آنها جهانی میسازند که به تعبیری ادبی رشک باغ بهشت است. همان باغی که هخامنشیها به آن «پَرَدَ ایزَه» میگفتند یا آنچه به گویش یونانی «پارادایس» نام گرفت و بعد به پردیس تبدیل شده و در زبان عربی «فردوس» شد، همانی که جنّت دانسته میشود. مُلک به جمال و کمالی میرسد که آئینۀ ملکوت میشود. قطعهای از کویر به دست خلاق صنعتگران و هنرمندان ایرانی به چنان لطافت و وحدتی میرسد که بهشت – هم در شکل و هم در معنی – تلقّی میشود، تجسّم عینی وحدت و زیبایی.
اصل اساسی برای حیات و زیبایی، رسیدن به وحدت در کثرت و برای تنوع (کثرت غیر متنازع) جهت جامعه ایجاد کردن است. اگر چنین شود، طراوت، لطافت و حلاوت در عالم وجود رخ میگشاید. عبدالبهاء از سه مفهوم حسی متفاوت برای تبیین ابعاد زیبایی استفاده مینماید و از این عبارات و مصادیق، مفاهیم جدید خلق میکند. این حد از توجه به نظم، وحدت و کمال که در عالم وجود، صورتهای نامتناهی، کثرت و تنوع پیدا میکند، چه در عالم طبیعت و چه در حیات اجتماعی و چه در هویت اخلاقی انسانها و چه در خلق آثار فکری و چه در خلق آثار هنری منتج به زیبایی میشود.
یادداشتها:
۱- مفاوضات ص ۱۴۱
۲- لوح دکتر فورال، مکاتیب، جلد۳، ص ۴۷۹
۳-همان، ص ۹۸
۴- رهایی، ص ۱۰۱
۵- مفاوضات، ص ۱۳۴
۶- مجموعه خطابات، ص ۳۵
۷-منتخباطی از مکاتیب، صص ۲۷۹ و ۲۸۹
۸- خاستگاه آگاهی در فروپاشی ذهن دو جایگاهی، ص۲۴
۹- منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۱، ص۲۸۰
۱۰- ادامه همان
۱۱- رهایی، ص ۱۰۶
۱۳- مجموعۀ الواح مبارکه ، ص۳۳۹
۱۴- مکاتیب، جلد۳، ص۴۸۸
کتابشناسی:
باغ ایرانی (حکمت کهن، منظر جدید) – بمناسبت برگزاری نمایشگاه باغ ایرانی – موزۀ هنرهای معاصر (مؤسسۀ توسعۀ هنرهای تجسّمی) – پائیز 1383 – چاپ اوّل
پاکباز، روئین – دائرةالمعارف هنر – انتشارات فرهنگ معاصر – چاپ اوّل – 1378
ربانی، امة البهاء روحیه خانم – گوهر یکتا (در ترجمۀ احوال مولای بیهمتا) – ترجمۀ ایادی امرالله ابوالقاسم فیضی
مجموعۀ مناجاتهای حضرت عبدالبهاء – مؤسسۀ ملّی مطبوعات امری آلمان – لجنۀ ملّی نشر آثار به لسان فارسی و عربی – 2001م – چاپ دوّم
شوقی افندی – هدف نظم بدیع جهانی – ترجمۀ جمشید فنائیان – مؤسسۀ ملّی مطبوعات امری – 133 بدیع
مولوی – مولانا جلالالدین محمّد بلخی رومی – دورۀ کامل مثنوی معنوی (از روی چاپ رینولدالین نیکلسون) نشر طلوع
خطابات حضرت عبدالبهاء در اروپا و آمریکا جلد اوّل – بسعی فرج الله زکی – مصر – سنۀ 1340 هجریة (1921)
جَینز، جولیان – خاستگاه آگاهی در فروپاشی ذهن دو جایگاهی (کتابهای یکم، دوم و سوم) – ترجمۀ گروه مترجمان – نشر آگه – چاپ دوازدهم – 1399
پیام آسمانی –جلدهای 1و2 – از انتشارات پیام بهائی (نشریۀ ماهانۀ محفل روحانی ملّی فرانسه برای بهائیان ایرانی) 145 بدیع – 1988
منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلدهای 1و2 – مؤسسۀ مطبوعات امری آلمان – 1979 و 1984م
عبدالبهاء، حضرت – الرسالۀ مدنیه (الصادره في سنه 1292) – بهمّت جناب آقا شیخ فرج الله مریوانی – مطعبه کردستان علمیه – سنۀ 1329 هجریه
داوودی، علیمراد – رهایی (مجموعهای از آثار) – به اهتمام وحید رأفتی – مؤسسۀ مطبوعات آلمان – لجنۀ نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی – چاپ نخست – 2010م
مفاوضات عبدالبهاء (النور الابهی في) – مطعبه بریل – لیدن ، هلند – سنۀ 1908 م
مکاتیب حضرت عبدالبهاء. جلد: 3 – چاپ اوّل بسعی فرجالله ذکی – مصر – 1921
مجموعۀ تحقیق و تتبع – (گردآوری نصوص شامل منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء و توقیعات حضرت ولی امرالله و دستخطّ های بیت العدل اعظم الهی) – فوریه ۱٩٩۵ – دائره مطالعه نصوص و الواح – مركز جهانی بهائی.
مجموعۀ هنر و دیانت بهائی (ترجمهای از Arts and Bahai faith) گردآوری توسط مرکز مطالعات نصوص – مرکز جهانی بهائی
مرزبان، پرویز؛ معروف، حبیب – فرهنگ مصور هنرهای تجسّمی – انتشارات سروش – تهران – 1371 – ویرایش دوم
مجموعۀ الواح مبارکه حضرت بهاءالله – محفل روحانی بهائیان طهران (لجنۀ نشریات امری) سنۀ 103 بدیع
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی