تعصب سیستماتیک و ریاکارانه

تعصب سیستماتیک و ریاکارانه

صالح پویا

چالش ِ پیش روی زنان

رودخانه تمدن بشری که نیروی جاری بودن خود را از پویایی اندیشه انسانی می گیرد ، گاه در طول مسیر لازم است موانع و سد هایی را پشت سر بگذارد . « تعصب» و خشک اندیشی ، از جمله سدهایی است که میتواند با قرار گیری در مسیر این جاری بودن ، مانع از بالندگی و پویایی شده ، سبب خمودگی ، ایستایی و در نهایت به بیان عبدالبهاء ، « ویران کننده بنیان انسانی و تخریب کننده پایه و اساس بشر » باشد . (۱) ( نقل به مضمون )

در مورد « تعصب » یعنی ، باور و یا نگرشی که بر مبنای تحقیق و بررسی شکل نگرفته ، فاقد روح جستجو گری است و بر اطلاعاتی محدود ، اغلب قدیمی ، غیر منطقی و کلیشه ای در مورد افراد و گروه های دیگر تکیه دارد ، فراوان گفته شده و به نظر می رسد همچنان نیازمند ِ فراوان گفتن ِ دیگر است .

برای بررسی گوشه ای از تاثیرات اجتماعی « تعصب » ، در این نوشتار سعی می شود بصورت مختصر به نقش تعصب در سیاستگذاری در یک جامعه ، با تمرکز بر تاثیرات چنین نقشی بر زندگی اجتماعی زنان ایران پرداخته شود . مدلی از این تاثیر گذاری که در این مقاله با عنوان « تعصب ِ سیستماتیک ِ ریاکارانه » نامیده می شود .

تزریق تعصب

به نظر می رسد در جهان کنونی و در پهنه حکمرانی و سیاست ورزی ، روز به روز بیشتر شاهد آن باشیم که حکومت های مطلق گرا ، تک بعدی و یک سو نگر نمی خواهند آنچنان که هستند دیده شوند . چنین حکومتهایی که در بستر یک روند دموکراتیک شکل نگرفته اند و معمولاً با استفاده از روشهایی همچون ، کودتا ، نبرد مسلحانه و یا انقلاب به قدرت رسیده اند ، تکیه گاه فکری و عامل مشروعیت آنها یک ایدئولوژی خاص ِ دینی ، سیاسی ، فلسفی و یا اقتصادی است که نمی تواند تمامی مردم یک جامعه و یا کشور را در بر بگیرد .

اگر ایدئولوژی را یک سیستم متشکل از آرمانها ، ایده ها و باورها بدانیم که نحوه تفکر و اساس حرکت در حوزه های مختلف ِ مذهبی ، سیاسی و یا اقتصادی را برای باورمندان خود مشخص می کند ، دامنه اهداف حکومتهای ایدئولوژیک ، عملاً به اجرایی کردن آن ایده ها و آرمانها و تامین منافع همان باورمندان محدود می شود .

کوچک بودن محدوده در برگیری و کوتاه بودن شعاع اهداف در چنین حکومتهایی ، معمولاً آنها را رو در رو با جهان ِ متکثر و مایل به پلورالیسم و یا تکثرگرایی قرار می دهد ، حاصل این رویارویی دو مشکل مهم و اساسی است که آنها را به چالش می کشد .

از یکطرف ، ساختارهای حاصل از مدل ِ اندیشه آنها نمی تواند پاسخگوی نیاز های رو به تغییر مردم و ایجاد کننده نهاد های جدید باشد و از طرف دیگر تن دادن به ساختارهای دنیای بیرون از چارچوب فکری تئوریزه شده ، سبب از دست دادن هژمونی و سلطه آنها خواهد شد . پس از نظر آنها لازم است برای حفظ قدرت و سلطه خود ، افکار و باورهایی که مبانی حکومت آنها را تشکیل می دهند ، به عنوان دیدگاه غالب و دارای حقانیت ، اصالت و یا به عنوان هنجارهای مفید ، از سوی جامعه پذیرفته شود . برای توفیق در این مسیر ، سیستماتیک کردن تعصب می تواند کمک کننده باشد .

کوشش برای سیستماتیک کردن تعصب یعنی ، ایجاد مجموعه‌ای از عناصر و عواملی که در مسیر اجرایی کردن ِ باوری خاص با هم همکاری میکنند و به پیش می روند . تعصب سیستماتیک ، در واقع زمانی رخ می دهد که الگوه های تعصب در نهادها ، سیستم ها و یا ساختارهای اجتماعی ریشه دوانده و موجبات تبعیض های اجتماعی گسترده را فراهم سازد .

تعصب سیستماتیک و زنان

از موضوعاتی که رابطه خطی و مستقیم با تعصب فکری دارد و از گذشته تا کنون سیبل هدف چنین نگرشی بوده ، موضوع « زن » و حیات اجتماعی آن است . زنان در طول تاریخ از قربانیان بزرگ ِ جمود فکری و اندیشه های مطلق گرایی بوده اند که خود را حقیقت مطلق پنداشته و نتوانسته اند واقعیتهای هر عصر و زمان را درک کنند .

گناه خروج انسان از بهشت همچنان گریبان زنان را گرفته و آنان به دلیل این اتهام واهی ثبت شده در بعضی از فرهنگ های کهن و عموماً دینی ، همواره موجودی گناهکار و کم ارزش تلقی شده که باید تاوان این خطای خود را بپردازند ، آنان موجودات فریبکار و خطرناکی هستند که در صورت عدم کنترل ، جهان را به ورطه نابودی خواهند کشید. در کنار چنین کلیشه سازی ، مسائل جنسیتی ، اخلاقی و اجتماعی نیز قرار میگیرند که هر یک به نوبه خود عاملی مهم برای مورد توجه بودن زنان و نحوه زیست آنان محسوب می شوند .

زمانی که صحبت از رابطه تعصب و زنان می شود ، ما با یک باور و یا عقیده فردی و یا گروهی مواجه هستیم که با الهام از سنت ، مذهب و یا فلسفه خاص به کلیشه سازی و نظریه پردازی در مورد شخصیت و جایگاه زنان می پردازد و تمایل دارد نوع رفتار و تعاملات زنان در حوزه شخصی و روابط اجتماعی را مطابق با باور های خود تنظیم نموده و چگونگی عملکرد آنان در این حوزه ها را مدیریت نماید .

زنان باید چگونه بیاندیشند ، چه نوع پوششی داشته باشند ، شغل و کار مجاز برای آنها چیست ، روابط آنها با مردان چگونه تنظیم شود ، چگونه باید ازدواج کنند ، اجازه ورود به چه هنرهایی را دارند ، نقش آنها در خانواده به چه صورت است ، و یا برخورداری آنها از حقوق انسانی و حقوق مدنی به چه اندازه باید باشد ، از جمله مواردی است که باورهای مبتنی بر تعصب سعی دارند آنها را مطابق با نظر و عقیده خود هماهنگ ساخته و زنان را مقید به انجام آنها کنند .

وقتی چنین نگرشی نسبت به زنان به قدرت سیاسی و نظامی دست پیدا میکند و ایدئولوژی حاکم بر جامعه می شود ، کوشش می کند تا این نگرش با عنوان هایی همچون قانون ، ضوابط اداری ، دستورالعمل شرعی و …. شناخته شده ، و در مبانی سیاست ورزی کشور همچون قوای مقننه ، قضائیه و مجریه رخنه کرده و الگوهای رفتاری و عملی نهادهای اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی کشور را مطابق با نظریات خود تنظیم نمایند .

پس از توفیق در این کار ، برنامه ریزی ، بودجه بندی و اولویت بندی و دستور کار نهادها و سازمانهای گوناگون ِ علمی ، هنری ، اقتصادی و فرهنگی در کشور ، در راستای تحقق اهداف نگرشی قرار می گیرند که ، دیدگاه های مخصوص به خود ، در مورد زنان و چگونگی زیست اجتماعی آنان دارد . بدین ترتیب باور های تعصب آمیز در مورد زنان که تنها مربوط به گروهی از افراد جامعه هستند ، به شکل سیستماتیک قابلیت اجرایی پیدا خواهند کرد .

روش ریاکارانه

در دنیای مدرن ، وجود حکومتهای ایدئولوژیک مذهبی و یک سونگر ، همچون وصله ای ناجور بر پیکره جهان محسوب میشود . به دلیل این ناهماهنگی ، عرضه لخت و عریان باورهای مبتنی بر تعصب فکری برای مقید کردن جامعه ، چالش های فراوانی را پیش روی حکومت های ایدئولوژیک قرار می دهد .

بر مبنای آگاهی از چنین شرایطی ، حکومت های ایدئولوژیک و متعصب کوشش میکنند همزمان با تزریق باورهای تعصب آمیز در ساختارهای دولتی و اجتماعی ، با ایجاد و یا حضور در نهاد های متولد شده در دنیای مدرن همچون ، سازمانها و کمسیون های بین المللی و حقوق بشری ، ماسک هایی زیبا برای افکار تعصب آمیز خود بسازند . کوشش برای ایجاد و پرورش یک تعصب سیستماتیک ِ ریاکارانه .

به همین دلیل در ساختار چنین حکومتهایی ، پوسته های بسیار زیبایی از نهادهای دنیای مدرن دیده می شود . ممکن است دارای احزاب متعدد باشند ، انتخابات برگزار کنند ، عضو سازمانهای بین المللی باشند ، تنوع مطبوعات و یا شوراهای مشورتی داشته باشند . اما تمام این اقدامات می تواند عاملی برای پوشاندن ِ حقیقت ِ نهان شده و بهره گیری از این ابزار ها برای بزک کردن ِ دیدگاه های انحصار طلبانه ناشی از دین ، باور سیاسی و یا مدل اقتصادی باشد که به آن اعتقاد دارند و بر اساس آن به قدرت رسیده اند.

در کنار چنین چهره سازی ، آنها لوایح و قوانین حقوقی منطبق با خواسته های خود را که برای محدود سازی افکار و اندیشه های غیر خودی همچون تمایلات برابری خواهانه زنان ، تدوین شده است را با خیالی آسوده در نهادهای به ظاهر مدرن همچون ، مجلس نمایندگان تصویب و مبنای سیاست گذاری کشور قرار میدهند. نتیجه اینکه ، چنین حکومتهایی با استفاده ظاهری از نهادهایی همچون « دولت» و « قانون » مبنای تدبیر امور کشور را بر تعصبات و اندیشه کهنه خود بنا می کنند ، اما در بسته بندی شیک و امروزی .

همچنانکه امروز ، علی رغم زیر پا نهاده شدن حقوق اولیه زنان در ایران ، و وجود مشکلاتی همچون ، تبعیض های قانونی در قوانین مربوط به ازدواج ، طلاق ، حضانت ، ازدواج کودکان ، خشونت خانگی ، مشارکت سیاسی ، اشتغال و ملموس ترین آن ، تحمیل الگوهای رفتار فردی همچون عدم اختیار در انتخاب نوع پوشش ، این کشور دارای انجمن ها و کمسیون های متعدد امور زنان در داخل کشور است و همزمان در سازمانها و کمسیون های بین المللی همچون « کمسیون وضعیت زنان سازمان ملل CSW » ، بخش زنان ِ « سازمان همکاری اسلامی OİC » ، حوزه توانمندی زنان در « جنبش غیر متعهد ها NAM » و … عضویت دارد و به صورت مداوم گزارشاتی در مورد بهبود شرایط زنان در ایران به آن سازمانها ارائه میکند . (۲) و گاه از طرف این سازمانها و به استناد چنین گزارشاتی که در آن بدون اشاره به واقعیت‌های اجتماعی ، وضعیت زنان ایران عالی و روبه پیشرفت توصیف شده ، مورد تشویق نیز قرار می گیرد.

همزمان با رفتارهای ریاکارانه ، زنان در ایران به جرم نوع دیگر اندیشیدن ، باور و عقیده ای دیگر به غیر از باور رسمی داشتن ، مجازات می شوند و قوانین ضد زن و مخالف حقوق اولیه آنها مانند ، « لایحه عفاف و حجاب » (۳) که اولین و مهمترین اهداف آن ایجاد محدودیت ، سلب آزادی ، تحقیر و جنس درجه دوم دانستن زنان است ، در پارلمان این کشور و طی یک روند به ظاهر قانونی و مطابق با رویه های حاکم بر جهان آزاد ، تصویب و اجرایی می شود .

تاثیرات تعصب سیستماتیک

«… سیاست الهی مهربانی به جمیع بشر است ، بدون استثناء ، این سیاست حقیقی است .» ( ۴)

در این گفتار ِ عبدالبهاء ، تعریفی خاص از سیاست در شکل کلی آن دیده می شود که مطابق آن ، شاخص مهم یک سیاست و سیاستگذاری ، همانا فراجناحی بودن و متوجه به خیر عموم بودن است ، یک سیاست ورزی بر مبنای خیرخواهی و عشق برای همه . چیزی که در یک سیاست گذاری ریشه گرفته از تعصب هرگز دیده نخواهد شد .

نگاهی به تاریخ جهان نمونه های زیادی از سیاست گذاری بر مبنای تعصب سیستماتیک را به ما می دهد ، قوانین مبتنی بر نژاد پرستی در آمریکای قرون پیش و یا سیاست های مبتنی بر آپارتاید در آفریقای جنوبی ، از این دست نمونه ها به شمار می آیند . قوانین نژاد پرستانه مبتنی بر تعصب جنسیتی آنچنان در ساختارهای سیاسی ، دولتی و مدنی این کشور ها رسوخ پیدا کرده بودند که برای بسیاری ، این تبعیض های حاصل از تعصب ، هنجار اجتماعی محسوب شده و برای حفظ و تداوم آن کوشش می کردند .

سیاست گذاری در مورد زیست اجتماعی زنان ایران که امروزه شاهد آن هستیم ، می تواند نمونه ای دیگر از تاثیر گذاری اندیشه مبتنی بر تعصب در ساختارهای سیاسی و مقوله قدرت باشد . امروز در ایران به وضوح می توان دید که ، حکومت و سیاستمدارانی که معتقد به مدلی از برداشت مذهبی مطلق گرا هستند ، به جای سازماندهی و اداره جامعه با نگاه فراجناحی و منطبق با خیر عموم ، در جهت تجسم بخشیدن به باور هایی بسیج می شوند که تنها خود و تعداد معدودی آن را پذیرفته اند .

نتیجه آنکه ما امروز شاهد حاکمیتی هستیم که تعصب فکری در ساختارها و نهادهای آن ریشه دوانده و بصورت سیستماتیک عمل میکند . تمام رفتار و مدل عملکرد نهادهای دولتی و سازمانهای اداری بر چنین محوری می چرخد . بودجه و منابع مالی هنگفتی به صورت مستقیم و غیر مستقیم در جهت اجرایی کردن ِ باورهای سوگیرانه هزینه می شود و بر پایه چنین رسوخ تعصب در ارکان سیاسی و سیاست ورزی ، برای سیاستمداران آن ، دغدغه حجاب زنان مهم تر از فقر آن زنان است . کنترل رفتار فردی زنان ، مهم تر از آگاهی آن ها است . مطیع بودن و اطاعت پذیری آنها ، مهم تر از آزادی و استقلال آن ها است و در نهایت ، هماهنگ سازی نوع نگرش و رفتار زنان با ایدئولوژی حاکم ، حتی مهمتر از دیگر مشکلات و چالش های کشور همچون فقر و یا نابسامانی های اجتماعی محسوب می شود .

اولویت بندی این چنینی در سیاست گذاری تنها محدود به شرایط گروهی خاص و یا زنان نمی شود . چنین سیاست گذاری میتواند تاثیر مخربی بر ساختار های اجتماعی داشته و کل نظام اجتماعی را با بحران مواجه سازد . چنین رخدادی در مدل سیاست گذاری یعنی ، ترکیب تعصب ، سیاست و سیستماتیک کردن تعصب در کشور می تواند سبب ِ :

تدوین قوانین تبعیض آمیز علیه گروه های خاص و غیر خودی شود . این اتفاق می تواند با سرازیر کردن ِ منابع و امکانات کشور به طرف ِ گروه های وابسته و به تعبیری خودی ، سبب ایجاد و تداوم نابرابری ، بی عدالتی و شکاف های طبقاتی در اجتماع شود .
سیاست مبتنی بر تعصب می تواند محدود کننده و یا مانع از حضور افراد و گروه های مورد تبعیض در مشارکت های اجتماعی شده ، موجبات به انزوا رفتن آنها و تضعیف دموکراسی را فراهم کند .
سیاست گذاری بر مبنای تعصب سبب می شود که دیگر افراد جامعه ، رفتارهای تبعیض آمیز را به دلیل اینکه شکل قانون به خود گرفته بپذیرند و بر اساس این باور ، دیدگاه تبعیض آمیز ، یک رفتار اجتماعی نرمال محسوب شود . همچون قوانین نژادپرستانه در آمریکا که برای بسیاری از مردم پذیرفته شده بود.
انسجام اجتماعی یکی از مهمترین عناصری است که از جانب تعصب و تبعیض حاصل از آن آسیب میبیند . این رفتار سبب چند پاره شدن جامعه ، عمیق تر شدن شکاف در بین مردم ، ترویج بی اعتمادی به ساختارهای سیاسی ، گسترش مخالفت و دسته بندی مخالفان و موافقان وضع موجود می شود .

کنشگری و آگاهی

تغییر چهره دادن ِ تعصب فکری و ظاهر شدن در فرم و شکل قانون و هنجارهای اجتماعی ، گر چه حیله ای از طرف حاکمان برای شکست مخالفان ِ تعصب و تبعیض و رو در رو قرار دادن آنها با قانون است و ممکن است در زمانی کوتاه موفقیت آمیز باشد ، ولی با گذشت زمان و به دلیل عدم تطابق این قوانین با وجدان بشری ، این تاکتیک می تواند ایجاد کننده دسته بندی و شکل گیری جنبش هایی برای برون رفت از فضای ناعادلانه ِ ایجاد شده باشد .

به عنوان نمونه ، در مورد زنان ایران می توان گفت ، هر چند حاکمیت ایدئولوژیک سعی داشته و دارد با استفاده از قدرت و زور مانع از شکل گیری جنبش ها و کنشگری زنان شود ، ولی به دلیل مغایرت قوانین حاصل از تعصب با روح و شخصیت انسانی ، بسیاری از زنان پذیرای این کلیشه های کهن و قوانین ِ حاصل از دیدگاه ایدئولوژیک و تعصب آمیز هر چند با رنگ و لعاب قانونی و یا شرعی نمی‌شوند . آنها سعی میکنند با آن به مقابله برخاسته و شکل دهی روش های مخالفت و مقاومت را در اشکال گوناگون تجربه کنند .

واقعیت های میدانی نشان میدهد ، طی سالیان گذشته تا کنون ، زنان با سلیقه های فکری متفاوت ، با وجود خطراتی همچون زندان و محرومیت های اجتماعی ، فراخور شرایط روز از روشهای مختلفی همچون ، استمداد از سازمان های بین المللی ، اعتراض خیابانی ، ایجاد کمپین های رفع تبعیض ، کشف حجاب ، کار فرهنگی و رسانه ای ، سعی در تغییر شرایط خود در ایران داشته و دارند .

بدون قضاوت در مورد شیوه های گوناگون ِ مخالفت زنان ، که با توجه به نوع نگرش آنها می تواند متفاوت باشد ، باید گفت ، داستان مشترک همه آنها یکی است ، نقطه اشتراک همه این مخالفت ها به یک خواسته عمومی ختم می شود . کوشش برای اصلاح قوانین ، رفع تبعیض حاصل از تعصب و بدست آوردن حقوق نادیده گرفته شده خویش ، علی رغم ِ وجود خطراتی همچون ، زندانی شدن ، از دست دادن شغل و محرومیت های اجتماعی که آنها را تهدید می کند .

تجارب چندین دهه کنشگری زنان برای تحقق خواسته هایشان نشان می دهد ، با وجود کوشش هایی که از طرف سازمان های حقوق بشری در سطح ملی و بین المللی برای بهتر شدن وضعیت زنان در سراسر جهان صورت می گیرد و علی رغم موفقیت های نسبی که حاصل شده ، این ساختارها نتوانسته اند بهبودی اساسی در وضعیت زنان ایجاد کرده و زنان را در موقعیت شایسته خود قرار دهند . عدم موفقیت بالای این سازمانها می تواند دلائل گوناگونی داشته باشد . از جمله اینکه :

حکومت هایی که ساختارشان بر تعصب و تبعیض بنا شده ، با بهره گیری از دو روش سیستماتیک کردن عقاید مبتنی بر تعصب و روش ریاکاری ، تا حدود زیادی توانسته اند کارکردها و تاثیرات سازمانهای بین المللی را کم اثر نمایند .
تعدادی از این سازمانها گرفتار سیاست بازی بین حکومت ها هستند و ممکن است در مواقعی به دلیل مصلحت اندیشی های سیاسی از بسیاری رفتارهای مخالف حقوق انسانی این حکومت‌ها چشم پوشی نمایند .
سازمانها و گروه های اجتماعی قدرت اجرایی لازم برای مقید کردن حکومتهای ایدئولوژیک و متعصب را ندارند
وجود چنین شرایطی به ما می گوید ، زنان برای رهایی از وضعیت نامطلوب ، نمی توانند تنها به چنین سازمانهایی تکیه داشته باشند . برای تغییر وضعیت فعلی ، گسترش آگاهی های اجتماعی یک نیاز اساسی و لازم محسوب می شود .

البته این گسترش آگاهی تنها لازمه زنان نیست ، مردان و رها شدن آنها از دام تعصب ، قدم مهم دیگری است که باید برداشته شود . امروز نه تنها زنان ، بلکه مردان جامعه ایران نیز نیازمند ِ یک بازنگری در افکار و باورهای خود هستند . حکومتهای ایدئولوژیک به تنهایی موفق به تحمیل عقیده خود به جامعه نمی شوند ، آنها در میان مردان و زنان ، طرفداران و موافقانی دارند که به دلیل جهل و نا آگاهی ، هم مسیر آنها شده و گاه به عنوان ابزاری برای سرکوب اندیشه های مخالف به آنها کمک میکنند .

امروزه در ایران ، مردان و زنان زیادی را می توان دید که به دلیل ناتوانی در شناخت تفکرات تبعیض آمیز که در قالب ِ دین و یا فرهنگ عرضه می شود و رسوخ اندیشه های برگرفته از تعصب فکری در اذهان آنها ، چه بصورت مستقیم به عنوان نیرو های سرکوب و یا به عنوان حامی چنین روشهایی ، میل به سرکوب و منزوی کردن ِ دگر اندیشان ، از جمله زنان ِ جامعه را دارند . وجود چنین واقعیت اجتماعی ، نیاز بر آگاهی بخشی را دو چندان میکند .

باید به جستجو افتاد

بهره گیری از قدرت برای پاک کردن صورت مسئله ای که حکومت های ایدئولوژیک متعصب با آن مواجه هستند ، یک واکنش طبیعی است که معمولاً از سوی آنها انجام می گیرد . اما نتیجه حاصل از این نوع عمل ممکن است دلخواه صاحبان قدرت نباشد .

عبدالبهاء در قسمتی از نوشته ایی با عنوان « مقاله شخصی سیاح » () اشاره ای به تقابل قدرت و اندیشه دارد . وی در این گفتار ، بهره گیری صاحبان قدرت از زور برای بی صدا کردن دگر اندیشان را ناشی از عدم مهارت سیاسی آنها می داند ، عالمان و صاحبان قدرتی که از سیاست ورزی مبتنی برتعصب فکری با پشتوانه قدرت استفاده میکنند ، تا باوری خاص را دیکته و مردم را از رسیدن به حقایق تازه ناامید کنند . اما عبدالبهاء با استناد به شواهد و تجارب تاریخی ، نتیجه چنین رویکردی را برای حاکمان موفقیت آمیز نمی بیند . دلایل اطمینان ِ عبدالبهاء از عدم موفقیت ِ چنین رویکردی را در گفتار وی میتوان دید . او می گوید :

«… و چون علمای ایران مهارت سیاسی نداشته ، پنداشتند که تشدد و تعرض سبب فرو نشستن و خاموشی گردد و آغازگر ِ سرکوب و فراموشی ، و حال آنکه تعرض به امور وجدانی سبب ثبوت و رسوخ گردد وآغازگر ِ توجه مردم ، و این قضیه بارها و مکرر تجربه شده ، لهذا این سیاست سبب گسترش شد و مردم را به جستجو وا داشت … » ( ۵) ( نقل به مضمون )

عبدالبهاء در این گفتار حاصل ِ تقابل باوری که با استفاده از قدرت در صدد تحمیل خود است ، با اندیشه هایی که پذیرای آن نیستند را ، ظهور روحیه « جستجو گری» در مردم میداند . می توان این چنین برداشت کرد که از نظر عبدالبهاء ، گسترش روحیه جستجو گری در مردم می تواند معادلات قدرت را بر هم بزند .

این گفتار عبدالبهاء به نوعی می تواند تداعی کننده شرایط فعلی باشد . یک ایدئولوژی و باوری که تعداد معدودی را پوشش میدهد با بهره گیری از قدرتی که بدست آورده ، در صدد تحمیل نظر و عقیده تعصب آمیز خود تحت پوشش هایی همچون قوانین شرعی ، قانون مدنی و هنجار اجتماعی بر زندگی و حیات زنان است . می توان گفت در چنین شرایطی یکی از مهمترین نیازهای زنان ایران برای رهایی از وضعیت فعلی و بر هم زدن معادله ، آنچنانکه از گفتار عبدالبهاء می توان برداشت کرد ، « به جستجو افتادن است » . به جستجو افتادن از نشانه های انسان مدرن است . به جستجو افتادن یعنی ، به دنبال آگاهی رفتن و آگاه کردن . یعنی تجهیز شدن به علم و دانش روز . علم و دانشی که محدود به تحصیلات آکادمیک صرف نیست . به جستجو افتادن یعنی ، کوشش برای شناخت ِ چهره ها و مدلهای مختلف تعصب که می تواند در زیر نقاب های به ظاهر زیبا پنهان شود . به جستجو افتادن می تواند به معنی افزایش آگاهی از شرایط دنیای جدید و حقوق اجتماعی خود ، آموزش و توانمندسازی دیگران ، کوشش برای تغییر فرهنگی با استفاده از ، هنر ، ادبیات و یا رسانه های اجتماعی و فعالیتهای جامعه سازی دیگر ، برای فهم لزوم برابری طلبی باشد .

« به جستجو افتادن » می تواند سبب بیداری اقشار بزرگی از زنان و مردان جامعه شود که هنوز در دام باورهای کهنه گرفتارند . رهایی این افراد از دام تعصب فکری می تواند سبب انسجام اجتماعی بیشتر شده ، تعصب سیستماتیک را ناکارا کند ، مطالبات رفع تعصب و تبعیض را در جامعه بیشتر کرده و به یک خواسته ملی تبدیل نماید .

این اتفاق می تواند سبب سست شدن پایه ها و ستونهای تعصب فکری شود که حکومت های ایدئولوژیک متعصب ، بر آن تکیه میکنند . شاید از این طریق سد های مسیر رودخانه تکامل بشری شکسته شود .

یادداشت‌ها:

۱ – خطابات عبدالبهاء ، جلد ۲ ، ص ۱۴۷
۲ – سند ارائه شده با عنوان ، « جایگاه زن در جمهوری اسلامی »
۳ – لایحه عفاف و حجاب با نام کامل « لایحه حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب »
۴ – مکاتیب عبدالبهاء ، جلد ۳ ، ص ۴۶۶
۵ – « مقاله شخصی سیاح » ، صص ۳و۴ – «… وچون علمای ایران مهارت سیاسی نداشته ، پنداشتند که تشدد و تعرض سبب خمودت و خاموشی گردد و بادی قمع و فراموشی ، و حال آنکه تعرض به امور وجدانیه سبب ثبوت و رسوخ گردد و بادی توجه انظار و نفوس و این قضیه بکرات و مرات بتجربه رسیده ، لهذا این سیاست سبب شیوع شد و اکثر ناس به جستجو افتادند . »

کتابشناسی:

عبدالبهاء – مکاتیب حضرت عبدالبهاء ، ناشر : فرج الله زکی الکردی ۱۹۲۱ – بی تا – کتابخانه مراجع و آثار بهائی
عبدالبهاء – خطابات حضرت عبدالبهاء ، جلد ۲ ، ص ۱۴۷ – ناشر : لانگنهاین – آلمان ۱۹۲۷ میلادی
عبدالبهاء – مقاله شخصی سیاح ، بی تا ، بی نا ـ کتابخانه مراجع و آثار بهائی
« جایگاه زن در جمهوری اسلامی» ـ تهیه شده توسط: معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری
National Review on
Women’s Status in the Islamic Republic of Iran (Beijing+20)
Prepared by: The Vice Presidency for Women & Family Affairs

ارسال دیدگاه