تقلیل ِ تعصب، اسلوب و رویکرد عبدالبهاء
الف. کشاورز
درآمد
تو باید یاد بگیری، نفرت و ترس را
تو باید یاد بگیری؛ سالبهسال باید در گوش کوچک عزیزتان به شما یادآوری کرد
باید با دقت به شما آموزش داده شود
باید به تو یاد داد که بترسی، از افرادی که چشمانشان به طرز عجیبی ساخته شده
و افرادی که پوستشان رنگ متفاوت دارد
باید با دقت به شما آموزش داده شود
باید قبل از اینکه دیر شود به شما آموزش داده شود
قبل از اینکه شش، یا هفت و یا هشتساله شوید؛
از همۀ افرادی متنفر باشید که بستگان شما از آنها متنفرند
باید با دقت به شما آموزش داده شود.۱
گفتار بالا قطعه شعری است با اشاره به اینکه تعصب در تو متولد نمیشود، بلکه پیش از تو وجود داشته و به تو انتقال داده میشود.
نگاه جامعهشناختی «عبدالبهاء» به تأثیرات مسألۀ «تعصب» در شکلگیری چگونگی آیندۀ جوامع بشری نشان از آن دارد که در نظر وی، توجه به نقش «تعصب» بیش از یک مسألۀ مهم درجهبندیشده و او بهصورت ملموسی آیندۀ بشر را به حل این مشکل گره میزند. گفتار زیر از عبدالبهاء بهخوبی اوج توانایی این خصوصیت فکری و رفتاری را در ویرانی و نابودی زندگی بشر به نمایش میگذارد. او میگوید:
«تعصب دینی، تعصب مذهبی، تعصب وطنی، تعصب سیاسی، هادم (ویرانکننده) بنیان انسانی است و تعصب، مخرب اساس نوع بشر است، از هر قبیل باشد تا آنکه این تعصبات زایل نگردد، ممکن نیست عالم انسانی راحت یابد.»
(مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم، ص ۱۴۷)
اما تعصب چیست که عبدالبهاء بودونبود ِ سعادت ِ بشری را به نبود و بود آن گره میزند. آیا خصلتی ذاتی است و یا آموختنی است؟ از کجا نشأت میگیرد؟ تأثیرات اجتماعی آن چگونه است؟ راهی برای مهار آن وجود دارد؟
در این نوشتار سعی میشود نگاهی مختصر و فهرستوار بر مفهوم تعصب و تأثیرات آن بر جوامع انسانی داشته باشیم. تمرکز بیشتر در این نوشته بر بهرهگیری از اندیشهها و رویکردهای عبدالبهاء برای تقلیل و کمرنگ کردن نقش تعصب در تعاملات اجتماعی خواهد بود. البته، آنچه بهعنوان رویکرد عبدالبهاء در قبال مسألۀ تعصب در اینجا میآید؛ برداشت نویسنده از مجموع نظرات عبدالبهاء در خصوص حل معضلات اجتماعی است.
تعصب
حمایت شدید ِ بدون چون چرا و یا بدون دلیل و منطق عقلانی از فرد، گروه و یا اندیشهای و یا داشتن یک پیشفرض ذهنی منفی، یک دیدگاه غیر مثبت و یا خصمانه نسبت به دیگران، از تعاریف معمول دربارۀ تعصب است. بعضی از محققان اجتماعی تعاریف دیگری همچون، «تعصب، یک سوگیری و جهتگیری است که افراد را به دلیل عضویت آنها در یک گروه اجتماعی، بیارزش نشان میدهد»۲ نیز ارائه کردهاند.
تعصب نژادی، جنسی، وطنی، مذهبی، سِنی، طبقاتی، سیاسی و بیگانههراسی، از اشکال مختلف تعصب هستند که با توجه به شرایط جغرافیایی، مذهبی و یا نژادی هر جامعه، ممکن است در آن رواج داشته باشند.
نکتهای که لازم است در نظر داشته باشیم اینکه، هر پیشداوری، باور غلط و قضاوت اشتباه را نمیتوان تعصب گفت. افراد ممکن است باور و یا قضاوتی داشته باشند که ازنظر منطقی، غلط به نظر آید؛ این باور و قضاوت اشتباه لزوماً تعصب نیست. از شاخصههای بارز و اساسی تعصب، مقاومت و مقابله با شواهد مستدل و منطقی است.
دربارۀ اینکه تعصب از کجا ناشی میشود و چرا افراد تمایل به تعصب نسبت به دیگران دارند؛ نظریات گوناگونی مطرح شده است. یکی از معتبرترین و مقبولترین نظریهها در این مورد ریشه و بنیاد اولیۀ «تعصب» را سرچشمه گرفته از مؤلفۀ شناختی انسان قرار میدهد، بر اساس این نظریه، «ذهن انسان برای درک و شناخت بهتر، شروع به دستهبندی افراد، ایدهها و اشیاء، بر اساس ویژگیهای خاص میکند. برخی را در یک گروه و تعدادی دیگر را با توجه به ویژگیهایشان در گروه دیگر قرار میدهد. این عمل درواقع، برای درک بهتر جهان پیرامونی است»۳
این طبقهبندی و دستهبندی ِ ذهنی ساده که برای نظمبخشی به زندگی روزانه انسانها لازم است بهتدریج دامنۀ گستردهتری پیداکرده، بر مبنای باورهای خود، شروع به دستهبندی دیگران بر اساس اندیشه، باور، خصوصیات فیزیکی و نژادی میکند. سپس اعمال و افکار دیگران، نسبت به افکار و اندیشۀ خود را مقایسه و ارزشگذاری و بر مبنای این ارزشگذاری و باور، شروع به ساختن «کلیشه» از افراد غیرخودی میکند.
«… کلیشه، یک تعمیم در مورد گروهی از افراد است که در آن، ویژگیهای یکسانی تقریباً به همه اعضای گروه اختصاص داده میشود، بدون توجه به تفاوت واقعی بین اعضاء.»۴
بر اساس کلیشههای ایجادشده، همۀ افراد گروه تعصبپذیر ازنظر فرد و یا گروه متعصب، مورد بدبینی و یا تنفر هستند. مثلاً پیروان فلان دین، دروغگو هستند، مردم آن کشور از نژادِ پست و دشمن ما هستند و یا افراد سالخورده شکاک هستند. این کلیشههای ایجادشده دربارۀ دیگران، از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و همچون حقیقتی ازلی و ابدی در باور متعصبان جای میگیرد.
عبدالبهاء در خصوص این انتقال ِ نسل به نسل، در نوشتهای به منشأ تعصبات اشاره میکند و مینویسد:
«… و منشأ این تعصبات، تقالید قدیمه است؛ تقالید دینی است و تقالید جنسی است و تقالید وطنی است و تقالید سیاسی است. تا این تقالید باقی، بنیاد انسانی بر باد است و عالم بشری در خطری عظیم …»
(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد اول، ص ۲۳۹)
عبدالبهاء منشأ تعصبات را تقلید از گذشته میداند؛ اما رابطۀ «تقلید» و «تعصب» چگونه است؟
گروهی از محققان علوم اجتماعی، تقلید را لازمۀ رشد زندگی اجتماعی میدانند. آنها معتقدند، تقلید هم مثل تعصب، نوعی کوشش برای درک بهتر جهان پیرامونی است. نوزادان و کودکان با تقلید، زندگی را تجربه میکنند و یاد میگیرند و یا افراد بزرگسال با تقلید از نگرشها و اعمال ذهنی کسانی که مطلوب آنها هستند ازنظر فکری و اخلاقی رشد میکنند. درواقع تقلید، نوعی روش زندگی اجتماعی است که میتواند پلکانی برای آغاز رشد و بالندگی باشد.
آنچه مسلم است منظور عبدالبهاء از تقلیدی که سبب تعصب میشود؛ این جنبه از تقلید نیست. تقلید وقتی حوزۀ اندیشه را در بربگیرد و بهعنوان مقصد در نظر گرفته شود،؛ نهتنها سبب رشد نیست، بلکه عامل درجازدن و سکون است. وامگیری از فکر و اندیشهای که مطلوب به نظر میآید و میتواند پلکانی برای رسیدن به مقاصد عالیتر شود، قابلقبول است. مشکل از زمانی آغاز میشود که مقلّد، آنچه را که به دست آورده؛ ازلی و ابدی دانسته، یقین میکند که باور موردنظر او تنها حقیقت موجود است که وی به آن دست یافته است.
یک باورمند به پست بودن ِ نژاد ِ گروهی از مردم، این باور خود را حقیقی و غیرقابلابطال میداند؛ زیرا توسط اجدادش تأیید شده؛ پس یک فکر مقلد، دیگر به دنبال جستجو و یادگیری جدید نیست؛ بلکه خیالش جمع است که یک فرمول جادویی ثابت برای حل مشکلات همۀ دورانها در اختیارش قرار داده شده است. به همین علت، صاحبان باورهای تقلیدی، عدم توان پاسخگویی مناسب باورهای خود به مشکلات جامعه را، نه از عدم کارآیی این باورها، بلکه از خوب اجرا نشدن و یا توطئۀ دشمنان میدانند.
به علت این تأثیرگذاری تقلید است که عبدالبهاء معتقد است، تقلید انسان را کندذهن میکند (منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد اول، ص ۲۴۰) زیرا ازنظر یک مقلد آنچه گذشتگان گفته و یا ترسیم کردهاند یک حقیقت محض و غیرقابل تغییر است و نیازی برای جستجوی واقعیت نیست. بر این مبنا ذهن مقلد بهسرعت کلیشههای منفی ایجادشده در جامعۀ خود را میپذیرد و آن را به نسل بعدی انتقال میدهد؛ چون آنها را مطابق با حقیقت میداند؛ اما در مواجهه با افکار و تغییرات اجتماعی که برحسب ضرورت ِ روند تکاملی بشر شکل میگیرد؛ باور مبتنی بر تقلید، چون توانایی همراهی با موج تغییرات را ندارد؛ وامانده و در معرض حذف شدن قرار میگیرد.
در این زمان، حمایت کورکورانه و بدون دلیل و منطق از افکار متعلق به گذشته که همان «تعصب» نامیده میشود از باورهای تقلیدی آغاز میشود تا مانع از بین رفتن منافع مالی، سیاسی، فرهنگی و دینی خود توسط دیگران شود. تفکر مبتنی بر تقلید، نه ضعف فکری خود، بلکه دیگران را مسؤول اضمحلال خویش میداند.
«نیچه» میگوید: «تعصب در حقیقت، تنها «نیروی اراده»ای است که میتوان در افراد ضعیف و مردد ایجاد کرد؛ زیرا تعصب تمام نظام ِ حسی و فکری انسان را هیپنوتیزم میکند، بهنحویکه فقط از دیدگاه و احساس واحدی اشباع میشود.» (حکمت شادان، قطعه ۳۴۷)
تأثیرات تعصب
«خشکاندیشی» کلمهای است که در فرهنگهای لغت، مترادف «تعصب» قرار میگیرد. به نظر این معنی، توصیفی کمنقص از این واژه ارائه میکند. اندیشه و باوری که آثاری از رشد و زندگی در او نیست، وجود دارد؛ اما جان ندارد؛ روح حیات در آن نیست. هرگونه رفتار و یا افکار اجتماعی حاصل از خشکاندیشی جز خسارت، چیزی به دنبال نخواهد داشت.
عملکرد ِ تفکر، علم، سیاست و دینِ آغشته به تعصب، فاجعهبار خواهد بود؛ زیرا تعصب مستقیماً فکر، اندیشه و احساسات انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. تعصب با بستن ِ روزنههای اندیشه، جستجو و تعقل، دروازههای احساسات منفی همچون انتقام، بدبینی و پیشداوری را باز میکند. تعصب، انسان را کور و کر میکند.
گسترش و چیرگی دیدگاههای مبتنی بر تعصب در جامعه گاه بهصورت مستقیم، تأثیرگذاری خود را در ایجاد جنگها و درگیریها نشان میدهد. جنگهای دینی و سرزمینی در گذشته، جنگهای اول و دوم جهانی، ظهور گروههای افراطی و متعصب مذهبی در چند دهۀ اخیر و جنگهای احتمالی پیش روی جهان که به کار افتادن زمانسنج معکوس آن در این روزها بر دلهره و اضطراب انسانها افزوده است؛ میتواند نمونههایی از تأثیرات مستقیم آن باشد.
وجود جنگ و ویرانی بهنوبۀ خود تأثیرات منفی بر روابط خانوادگی، ایجاد بیعدالتی و فقر، تخریب محیطزیست و مهمتر از همه گسترش احساس خشم و نفرت، بدبینی و بازتولید ِ تعصبات جدید در میان انسانها خواهد داشت و این چرخۀ ایجاد جنگ بهواسطۀ وجود تعصب و گسترش ِ تعصب و نفرت به علت وجود جنگ، بیوقفه ادامه خواهد داشت و روزبهروز بر دامنۀ تفرقه، جدایی و نفرت انسانها از یکدیگر میافزاید. این توالی چرخۀ تولید خشونت و نفرت است که ازنظر عبدالبهاء میتواند بنیان عالم بشری را بر باد دهد.
رویکرد عبدالبهاء
بیشک بسیاری از ما و شاید همۀ ما به نوعی و با شدت و ضعف متفاوت متعصبیم و این امری است طبیعی؛ چون در جوامعی رشد کردهایم که تعصب در اشکال مختلف از خانواده تا سطوح گستردهتر، در آن جریان داشته و دارد. بسیاری ممکن است این خصلت را در خود نبینیم و یا شاید آن را نشناسیم و یا گاه با تقسیم تعصب به خوب و بد و اینکه مثلاً تعصب در رابطه با فرزند، خانواده و کشور خوب است؛ ولی تعصب دینی و یا نژادی بد و منفور است؛ خود را توجیه میکنیم.
توجه به دیدگاههای عبدالبهاء دربارۀ نقش ساختارهای فکری و اجتماعی در بازسازی جامعه، به ما کمک خواهد کرد که با شناخت بهتری از عوامل تخریب جوامع انسانی، نقش مؤثرتری در ساختن جامعۀ خود داشته باشیم.
اگرچه ممکن است امروزه تعدادی از اشکال تعصب همچون تعصب نژادی و یا جنسی در بعضی از جوامع، نمود آشکار نداشته و یا نسبت به گذشته کمرنگتر شده باشد؛ امروزه شاهد رواج شکلهایی از تعصب همچون، تعصب طبقاتی و یا تعصب شخصیتی (سلبریتیهای هنری و ورزشی) در جوامع مختلف هستیم که توسط سوداگران بازار ِ تعصب و دشمنی رواج داده میشوند. این موضوع، نشاندهندۀ آن است که جهان پس از عبدالبهاء همچنان شاهد تعصبات گوناگون، سرکوب و نادیده گرفتن حقوق فردی و اجتماعی افراد به علت نوع اندیشه، دین و یا باورهای اخلاقی ِ متفاوت است.
با کندوکاو در آثار عبدالبهاء میتوان گفت، وی عامل مهم در مقابله و از بین بردن تعصب در جوامع را بازسازی زیرساختهای فکری جامعه از طریق «آموزش کودکان»، «پلورالیسم» یا تکثرگرایی در حوزۀ فکر و اندیشه و نوع تعاملات و «روابط انسانی» میداند.
تغییر نگرش در کودکان
«مجموعۀ تحقیقاتی که دربارۀ چگونگی گسترش تعصب، انجام گرفته؛ نشان میدهد اگر میخواهیم سیاستی مؤثر ایجاد کنیم و با پیامدهای منفی تعصب مبارزه کنیم؛ درک ریشهها، کارکردها و تعدیلکنندههای تعصب در کودکان باید از اولویت بالایی برخوردار باشد.»۵
روش و اسلوب عبدالبهاء برای آموزش کودکان، در دوره و در جامعهای که سرمایهگذاری خاصی برای کودکان انجام نمیگرفت؛ بسیار جالبتوجه است. متن نوشتار وی در این خصوص بهخوبی ژرفنگری عمیق او را نسبت به کودکان بهعنوان آیندهسازان ِ هر جامعه و نگاه مدرن او را به شیوههای نو آموزشی برای کسب بهترین بازده نشان میدهد.
«… و اما اطفال از پنجسالگی باید در تحت تربیت داخل شوند؛ یعنی روزها در محلی که مربیان هستند محافظه شوند و ادب آموزند؛ و به تحصیل بعضی حروف و کلمات و قرائت مختصر بهعنوان بازی تعلیم شوند چنانکه در بعضی بلاد (کشورها) حروف و کلمات را از شیرینی ساخته به طفل میدهند … [با این روش] اطفال زود حروف را یاد میگیرند.»
(مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد سوم، ص ۲۶۳)
تأکید عبدالبهاء به زمان آغاز آموزش کودکان و جمعکردن آنها در یک مکان خاص، میتواند به این علت باشد که در کنار هم بودن کودکانی که در حال کشف دنیای اطراف خود هستند آنها را با چهرهها، اخلاق، خصلتها و تفاوتهای فیزیکی گوناگون ِ همدیگر آشنا میکند. در کنار آن، یادگیری از طریق بازی که نوعی تمرین زیست اجتماعی است؛ کمک فراوانی به تعدیل تعصب و تقویت جنبههای همکاری، صبر، تحمل، کمک و همیاری کودکان خواهد کرد.
در گفتاری دیگر از عبدالبهاء که بهوضوح شاهد باور قوی او به لزوم ایجاد تغییر نگرش در کودکان برای ایجاد تغییرات اساسی در آیندۀ جهان هستیم؛ وی میگوید:
«باید کودکان را تشویق به به دست آوردن فضایل انسانی نمود تا از کودکی بلندهمت، پاکدامن و دارای اراده قوی شوند …» (نقل به مضمون)
(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد اول، ص ۱۳۲)
عبدالبهاء بهخوبی میداند روحیههای شکلگرفته در افراد مبتلا به تعصب، بهسادگی تغییر نمیپذیرد. همچنان که امروزه بسیاری معتقدند، شکافتن اتم از تغییر تفکر فرد متعصب، راحتتر و امکانپذیرتر است. پس برای به دست آوردن بهترین نتیجه، نیاز به تربیت نسلی است آزاداندیش و دانشپژوه که بتواند ساختارها و کلیشههای کهنۀ اجتماعی را تغییر داده، جهانی نو بنا کند.
تعدادی از محققان و روانشناسان اجتماعی، امروزه توجه زیادی به چگونگی ادامۀ انتقال باورهای تعصبی به نسلهای جدید دارند. با توجه به تحقیقات جامعهشناسی آنها معتقدند:
«… کودکان خردسال از طریق اجتماعی شدن، ارزشها و نگرشهای افراد و بعداً جامعۀ بزرگتر اطراف خود را میآموزند. در این فرآیند، کودکان همچنین تعصبات و نحوۀ تبعیض را از طریق مشاهدۀ اطرافیان خود و از طریق تقویت و الگوسازی یاد میگیرند. کودکان از سن سه یا چهارسالگی شروع به ایجاد نگرش در مورد گروههای مختلف در جامعه میکنند. در ابتدا چنین نگرشهایی کاملاً انعطافپذیرند. بااینحال، با بزرگتر شدن کودکان، تغییر چنین نگرشهایی دشوارتر میشود.»۶
تکثرگرایی در اندیشه
مصادره به مطلوب ِ «حقیقت»، از دیگر تأثیرات منفی عقیدۀ تعصبی است. هر باور یکسونگر و مبتنی بر تعصب، «حقیقت» را در انحصار خود و عقیدۀ خویش را برحق و دیگران را گمراه میداند. پس راه تحقیق و جستجو را هم به روی خود میبندد و هم مانع دیگران برای این کار میشود. بر اساس این ویژگی باور تعصبی است که عبدالبهاء معتقد است، عامل تمام جنگها، درگیریها و کدورتها در جهان، داشتن ِ تعصب در عرصههای مختلف است؛ زیرا عقیدۀ مبتنی بر تعصب تمام رفتارهای خود را مطابق حق و حقیقت میداند.
با توجه به اینکه یکی از نشانههای باور مبتنی بر تعصب، ادّعای حق مطلق بودن است؛ میتوان گفت که عبدالبهاء با تشویق به «پلورالیسم» یا کثرتگرایی در حوزۀ اندیشه و تأکید بر عدم وجود حقیقت کامل در انحصار تفکر و یا دینی خاص، درصدد شکستن ِ تلقی حقمدار بودن ِ افکار و ادیان مختلف است. وی دراینباره میگوید:
«… تا ترک تعصب نکنیم چگونه میتوانیم حقیقت را بیان نماییم. زرتشتی میگوید من حقم، یهود میگوید من حقم، مسیحی میگوید من حقم، بودایی میگوید من حقم، چگونه میشود حق ظاهر شود. پس باید یهودی ترک تعصب بکند، مسیحی ترک تعصب بکند، بودایی ترک تعصب بکند تا این اتفاق نیافتد، ممکن نیست حقیقت ظاهر شود.»
(مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول، ص ۱۴۲)
از این مقدمه، عبدالبهاء نتیجه میگیرد که راه گریز از تصور حق ِ مطلق بودن، قبول این اصل است که حقیقت میتواند نزد دیگران هم باشد. پس پیشداوری و کلیشهسازی، تنها به گمشدن حقیقت کمک میکند. همه باید دیده و شنیده شوند؛ بدون تعصب، بدون تنگنظری، بدون شیفتگی و یا تنفر. او در ادامه میگوید:
«شخص کامل عاقل که طالب علم است، علم محبوب اوست، هرکس بیان کند، … گل محبوب اوست در هر زمین که بروید … نباید تعصب داشت؛ بلکه باید عاشق آفتاب بود … پس حقیقت، مقصود ِ انسان است، از هر کس بشنود. این است مسألۀ جستجوی حقیقت … نتیجه این است که جمیع ملل عالم باید آنچه شنیدهاند؛ بگذارند. نه به هیچ ملتی متمسک باشند و نه از هیچ ملتی متنفر. » (نقل به مضمون)
(مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول، ص ۱۴۲)
تماس و تعصب
بحث تعاملات و ارتباطات اجتماعی بین افراد، یکی از روشهایی است که امروزه محققان علوم اجتماعی برای کم کردن تعصبات موجود بر آن تأکیددارند. افراد، گروها و یا باورهای مبتنی بر تعصب چون یک پیشداوری منفی نسبت به دیگران دارند، سعی میکنند با دیگر افراد خارج از الگوی فکری خود رابطه نداشته باشند. در طول زمان، این امر سبب رسوب تفکرات تعصبی بهصورت کامل در اذهانشان خواهد شد. تنها ارتباط با دیگران و مواجهۀ تدریجی با افکار جدید میتواند تأثیری بر باورهایشان داشته باشد. به همین علت گفته میشود تعصب، تماس را کاهش میدهد؛ اما تماس نیز تعصب را کم میکند.
اینکه تماس و ارتباط بین گروههای مختلف با تفکرات متفاوت میتواند از شدت تعصبات بکاهد؛ از سوی بیشتر محققان پذیرفتهشده است؛ اما هدف عبدالبهاء قدمی فراتر از تماس و ارتباطات معمول اجتماعی است. او رابطه و ارتباطی مبتنی بر محبت بر پایۀ اصل یگانگی انسان را در نظر دارد.
«با جمیع اقوام بهجانودل، مهربان باشید و با کل احزاب (گروهها) درنهایت خیرخواهی. از دلوجان به کمال صدق، محبّت نمایید نه مدارا؛ همدم بیگانه و آشنا گردید و همراز هر بیچاره و آواره؛ خاطری نیازارید و کلمۀ سوء بر زبان میارید.»
(مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد چهارم، صص ۴۳- ۴۲)
در این گفته، عبدالبهاء، مقصود خود را از نحوۀ ارتباط افراد با یکدیگر بیان میکند. او در توصیف نوع رابطۀ افراد با دیگران، حتی مدارا کردن را برنمیتابد. ازنظر وی مدارا کردن کافی نیست؛ چهکه مدارا، یک همزیستی است؛ یک تحمل است؛ شاید از سر ناچاری و این خود، نشانۀ تعصب است. از طرف دیگر او حدومرز و محدودهای برای ارتباط و محبت به دیگران مشخص نمیکند. دایرۀ توجهی که رسم میکند همۀ افراد را در برمیگیرد با هر شکل و هر نوع اندیشهای و این یعنی تکثرگرایی؛ چراکه ایجاد هرگونه فیلتر و یا تقسیمبندی و ارزشگذاری بین انسانها، یعنی تعصب.
امروز بررسی و شناخت رویکردهای عبدالبهاء و بهرهگیری از آن برای مواجهه با معضلات جامعه همچون، تعصب و تقلیل نقش آن در تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی، میتواند بهعنوان گامی مؤثر برای داشتن جامعهای زیبا، معتدل، تکثرگرا و ایمن برای اندیشهها و باورهای گوناگون به کمک ما بیاید.
یادداشتها:
۱ – What Causes Prejudice and Discrimination?- p1
۲ – Processes of prejudice: Theory, evidence, and intervention – p8
۳ – از مطالب مندرج در این مقاله استفاده شده:
PREJUDICE: NATURE AND COMPONENTS
۴ – همانجا
۵ – Processes of prejudice: Theory, evidence, and intervention – P75
۶ – What Causes Prejudice and Discrimination? By Dr. Warren J. Blumenfeld – P1
کتابشناسی:
– عبدالبهاء؛ مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملّی نشر آثار امری به لسانهای فارسی و عربی؛ ۱۹21.
– عبدالبهاء؛ مجموعۀ خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد دوم؛ لانگنهاین (آلمان): لجنۀ ملی نشر آثار امری به لسانهای فارسی و عربی؛ ۱۹۲۷.
– عبدالبهاء؛ مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد سوم؛ مصر: ناشر: فرجالله زکی الکردی؛ ۱۹۲۱ میلادی.
– عبدالبهاء؛ مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد چهارم؛ طهران: مؤسّسۀ ملّی مطبوعات امری؛ 121بدیع [1343ه.ش]
– عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد اول؛ ویلمت (ایلینویز): Baha’i Publishing Trust؛ ۱۹۷۹ میلادی.
– نیچه، فریدریش؛ حکمت شادان؛ ترجمه: جمال آل احمد، سعید کامران، حامد فولادوند؛ تهران: انتشارات جامی؛ چاپ نهم، 1396.
– J. Blumenfeld. Warren / What Causes Prejudice and Discrimination?
– Abrams. Dominic / Processes of prejudice: Theory, evidence, and intervention – Centre for the Study of Group Processes, University of Kent
– Ansari. Masaud / PREJUDICE: NATURE AND COMPONENTS – Department of Psychology, A.P.S.M. College, Barauni – L. N. M. University, Darbhanga
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی