جلوههایی از تفکّر عبدالبهاء
الف. کشاورز
درآمد
آرمانها و آرزوهای بشر از روز نخست همچون یک همزاد، همراه او بوده، در او شکل گرفته، با او رشد کرده، قد کشیده و به امروز رسیدهاست. آرمانها درواقع، احساس نیاز به مفهومی است که معتقدیم وجود آن میتواند باعث ایجاد تغییرات اجتماعی و موجب رفاه و سعادت شود. نوع و جنس آرمانها با توجّه به ضرورتهای اجتماعی و زمان میتواند متغیّر باشد، از داشتن یک قبیله تا آرزوی اتّحاد جهانی.
شاید بتوان گفت از زمانی که بشر برای حفظ و بقای خود زندگی اجتماعی را برگزید، به علّت شکل و نوع این زندگی، کشمکشها و اختلافات زیادی نمایان شد و همواره ساختن جامعهای بهتر که عاری از این درگیریها باشد از مشغولیتهای ذهنی انسانها بودهاست.
در طول تاریخ حیات بشر بسیاری از آرمانها و آرزوها محقّق و تعدادی نیز بدون اینکه واقعیت پیدا کنند، همچون ارثیۀ خانوادگی از نسلی به نسل دیگر منتقل و به امروز رسیدهاند. مفاهیم بزرگی همچون عدالت، برابری و صلح، باوجوداینکه قریب بهاتّفاق انسانها خواهان آن هستند، اجرایی شدنشان همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. پاسخ به چرایی این عدم موفّقیت، از دغدغههای بزرگ متفکّران گذشته و حال بوده و هست.
نکتۀ قابلذکر اینکه، منظور از این نوشتارِ کوتاه، بررسی مسألۀ عدالت، علل جنگ و یا چگونگی ایجاد صلح نیست؛ هدف، تنها بررسی دلایلی است که عبدالبهاء از آنها بهعنوان عوامل این عدم توفیق نام برده و درعینحال، راهکاری برای خروج از این وضعیت، ارائه میکند. اگر هم صحبتی از جنگ و صلح میشود به این علّت است که عبدالبهاء تحلیل و نمونههای عینی خود را بر این بستر عرضه میکند.
دانستن، اراده، عمل
تأکید عبدالبهاء در مسائل اجتماعی بر عملگرا بودن، نشانی از خصوصیات تفکّر اوست؛ عملگرا بودن به مفهومی که در اینجا موردنظر است، نشان از تحوّلخواهی و تجدّدگرایی در دیدگاه عبدالبهاء است. تأکید او بر «عمل»، نشان از شوق و اشتیاق او برای ایجاد تغییرات مثبت است، چنانچه معتقد است:
«… اعمال است که جهان را ترقّی داده، اعمال است که این مدنیت را ترویج کرده … اعمال است که عالم مادّی را به این درجه رسانده …»
(خطابات عبدالبهاء، ج ۱؛ ص ۱۲۹)
امّا این ارزشگذاری برای «عمل» یک نگاه تکبعدی و بدون پشتوانۀ منطقی نیست؛ از منظر عبدالبهاء، عملیکردن ایدهها و افکار، یکی از مهمترین علل موفّقیت بشر محسوب میشود؛ امّا برای رسیدن به مرحلۀ عمل در هر کاری، نیازمند طی یک مسیر و روند عقلانی هستیم.
عبدالبهاء، جملۀ کوتاه و زیبایی دربارۀ ارتباط بین علم و آگاهیداشتن به یک موضوع و عملیکردن آن دارد، او میگوید: «دانستن سبب حصول (به دست آمدن) نیست» (خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۱۰۰)
جملهای ساده و روان؛ آنچنان در ظاهر ساده که شاید سبب شود فرصت تعمّق و تأمّل را از خواننده گرفته، کمتر به آنچه در درون این گفتار، جاری است نزدیک شود. امّا این جملۀ کوتاه و ساده، درواقع مبنایی است برای ارائۀ نظر عبدالبهاء دربارۀ اینکه چرا واقعیتهای موجود در جامعه با خواستها و ایدهآلهای ما یکسان نیست.
ظهور انقلابات فکری بعد از رنسانس در حوزۀ تعقّل و تفکّر و رشد عقلگرایی در عرصۀ مناسبات اجتماعی، نویدبخش این موضوع بود که بشر بهسوی آیندهای درحرکت است که در آن استدلال، منطق و گفتگو جای راهحلهای قدیمی و خشونتباری مثل جنگ و ستیز را خواهد گرفت؛ زیرا عقل و منطق، حکم میکند که جنگ و درگیری بین انسانها روند ویرانی تمدّن انسانی را تسریع مینماید، پس باید از آن پرهیز شود. امّا این اتّفاق نیفتاد و جنگ همچون مهمانی ناخوانده، همچنان ساکن خانۀ بشر ماند و علامت سؤالی بزرگ بر سردرِ این خانه نقش بست: چرا؟
سال ۱۹۱۲، حدود دو سال قبل از شروع جنگ جهانی اوّل، به دلایلی که در سطور فوق گفته شد، شاید کمتر کسی شعلهورشدن جنگ را در اروپا پیشبینی میکرد؛ امّا ذهن عبدالبهاء درگیر این اتّفاق بود و سعی او بر جلوگیری از آن. عبدالبهاء میدانست وضعیت موجود در مقابل وسوسۀ جنگ، قابلدوام نیست. ازنظر او آنچه میبایست در جلوگیری از جنگ انجام شود، انجام نشده و یا ناقص بوده و شاید هم بسیاری را گمان بر این بود که در عصر انقلابات علمی، آگاهی مردم از زیانهای جنگ میتواند مانع از بروز آن شود.
وی در نفی این خوشبینی میگوید:
«… جمیع عقلای بشر جمیعاً متّحد و متّفق بر آناند که جنگ، سبب خرابی است و صلح، سبب آبادی. کل متّفقاند که جنگ، بنیان انسانی براندازد؛ ولی یک قوّتی عظیم لازم که این صلح را اجرا نماید و این حَرب (جنگ) را منع کند … زیرا مجرّدِ علمِ به شیء، کفایت نمیکند.»
(خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۹۹)
عبدالبهاء در این کلام، فاصلۀ بین آرمان صلحطلبی و واقعیتهای موجود در جوامع بشری را نشان میدهد. او میگوید باوجود آگاهی اکثر مردم از زیانبار بودن جنگ، همچنان شاهد جنگ هستیم، نیرویی لازم است که سبب توقّف جنگ گردد، (منظور نیروی نظامی و یا قوّۀ قهریه نیست) زیرا تنها علم و آگاهی داشتن به موضوع و یا داشتن افکار متعالی، بهتنهایی نمیتواند موجب تغییرات گردد که اگر چنین بود، سخنان آگاهیبخش بسیاری از مصلحان، اندیشمندان و خیرخواهان در مذمّت جنگ که در طول تاریخ گفتهاند، میتوانست راهگشا و مانع از بروز جنگ باشد.
عبدالبهاء بهعنوان یک مصلح اجتماعی، دوگانگی موجود را بهخوبی میبیند و حس میکند و یکی از دغدغههای او از بین بردن این دوگانگیهاست. او وضعیت موجود جامعۀ بشری را با استفاده از نمونههایی بسیار ساده، تشریح و نقشۀ راهی ارائه میکند. او برای تبیین این مسیر میگوید:
«انسان اگر بداند ثروت، خوب است، ثروتمند نمیشود. انسان اگر بداند علم، خوب و پسندیده است، عالم نمیشود. … بر این قیاس، دانستن، سبب حصول نیست. تنها بدانیم که صحت، خوب است، صحت، حاصل نمیشود، نیرو و عمل، لازم است. دیگر آنکه به دست آمدن هر چیز، مشروط به سه عامل است: اوّل دانستن، دوم اراده و سوم عمل. در تحقّق هر مسأله جمیع این سه چیز لازم است.» (نقل به مضمون)
(خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۱۰۰)
تأکید عبدالبهاء در این نظریه بر سهگانۀ «دانستن» «اراده» و «عمل» ترسیم مسیر و نقشۀ راهی است که لازم است طی شود تا بتوانیم به نتیجۀ مطلوب برسیم. قبل از بررسی دو عامل «دانستن» و «عمل» نگاهی خواهیم داشت به مسألۀ «اراده» در این نظریه.
در این تحلیل، اشارۀ وی به شکاف و فاصلهای است که همیشه بین دانستن و عملکردن وجود داشته؛ شکافی که یکی از موانع اصلی تبدیل دانستهها به واقعیتهاست. هرچند دانستن، مقدّمۀ عملکردن محسوب میشود، امّا ازنظر او این کافی نیست. وی برای پر کردن این شکاف، مفهوم و عامل دیگری را مطرح میکند که شاید در نظریههای دیگر کمتر به آن پرداخته و یا کم اثر دیده شدهاست، یعنی عاملِ «اراده». به نظر میرسد از نگاه عبدالبهاء، «اراده» میتواند آن شکاف و خلأ همیشگی را که بین «دانستن» و «عمل» وجود دارد، پُر کند.
هرچند بسیاری از متفکّران بر اساسیبودن نقش «اراده» در رسیدن به موفّقیت تأکید دارند، امّا عبدالبهاء این نقش مهم را در رابطهای مبتنی بر تأثیرپذیری و تأثیرگذاری متقابل بر دو عامل دیگر، یعنی «دانستن» و «عمل» تعریف میکند. اراده و یا خواست انجام کار، معمولاً ناشی از انگیزههای درونی و یا بیرونی انسانها است. او «اراده» را در ذیل و یا زیرمجموعۀ «عمل» قرار نمیدهد، بلکه آن را بهعنوان یک عامل مستقل و تأثیرگذار معرفی میکند، از نگاه او «اراده» نقطۀ اتّصال و ارتباط بین دانستههای ما و تواناییهای ما محسوب میشود. پلی است که توسّط آن از «دانستن» به «عمل» میرسیم. بدون این عامل، این زنجیره، کامل و مؤثّر نیست. چه در مقیاس کوچکی مثل ساختن یک خانه و یا در گسترهای بسیار وسیعتر، بنیان و پیریزی صلح و آرامش در جهان.

«اراده» پلی است که توسّط آن از «دانستن» به «عمل» میرسیم.
در این خصوص اگر مطالعهای دربارۀ جوامعی داشتهباشیم که توانستهاند آرمانها و آرزوهای خود را عملی کنند و به نتیجه برسانند، خواهیم دید که این جوامع، روند از «دانستن» تا «عمل» را بهدرستی طی کردهاند و آنهایی که نتوانستهاند پا از دایرۀ «دانستن» فراتر بگذارند و متوقّف شدهاند، یقیناً ارادهای برای انجام کار نداشتهاند، هرچند ممکن است توان و یا امکانات مادّی لازم را داشته باشند.
دربارۀ تأمین «اراده» در مفاهیم بزرگی همچون صلح و اتّحاد، آنچه از لابهلای متون و سخنرانیهای عبدالبهاء به دست میآید، انگیزههایی است مثل عشق و محبّت به همنوع که محصول یگانهدیدن همۀ انسانهاست و میتواند ارادۀ انسانها را برای اقدامِ عملی در جهت ایجاد صلح عمومی تقویت کرده، به انسانها دلیلی برای کوشش و تلاش در این مسیر ارائه کند.
«دانستن» یعنی آگاهی، داشتن اطلاعات، شناختِ موضوع، داشتن ایده و تصوّر ذهنی از سوژه و اینکه بدانیم چه میخواهیم و به چه منظور. علم و آگاهی و داشتن اطلاعات، برگ برندهای است که میتواند احتمال موفّقیت هر عملی را بسیار بالا ببرد. از نگاه عبدالبهاء دانستههای ما زمانی میتوانند نقش خود را بهخوبی ایفا نمایند که بتوانیم آنها را کاربردی کنیم. درواقع، یک نظریه را زمانی میتوانیم مؤثّر و مفید بدانیم که در عمل، نتایج مطلوبی به همراه داشته باشد.
امروزه در مسائل اجتماعی عدم کاربردیشدن دانستهها را بهوضوح میتوان دید. بسیاری از ما تصوّر و رؤیای یک محیطزیست پاک و دلنشین را در ذهن خود داریم و عموماً صاحب اطّلاعات بسیار وسیعی دربارۀ فواید یک محیطزیست خوب و یا آسیبهای ناشی از بهرهبرداری غلط از آن هستیم. ولی باوجود افزایش روزافزونِ افرادی که به چنین اطّلاعاتی دسترسی دارند، جهان کماکان شاهد تخریب رو به تزاید منابع طبیعی بنا بر دلایل مختلف است. چرا؟ برای رسیدن به پاسخ، لازم است مروری دوباره بر این کلام عبدالبهاء داشته باشیم که گفته: «دانستن، سبب حصول نیست».
صِرفِ «دانستنِ» اینکه محیطزیستِ پاک، بسیار دلنشین و لازم است، اتّفاقی را سبب نمیشود. انگیزههایی مثل عشق به موجودات، علاقه به آسایش و رفاه آیندگان، بهرهوری روحی و روانی از زیباییها و تأثیر مثبت محیطزیست سالم در آسایش و رفاه مادّی، میتواند «ارادۀ» لازم برای حفظ و نگهداری از محیطزیست را در انسان به وجود آورد. در صورت حاصل شدن این اراده است که دانستههای ما میتوانند عملی شوند و در مسیر بهبود وضعیت محیطزیست حرکت کنیم.
در بارۀ سومین عامل، یا «عمل کردن»، آنچنانکه عبدالبهاء میگوید، نیاز به نیرویی است که این توان بالقوّۀ حاصل از دانستن و اراده را بالفعل و عملی کند. برای ساختن یک خانه علاوه بر طرح، نقشه و ارادۀ ساخت، به زمین و مصالح لازم، احتیاج داریم تا تصوّر و ایدۀ خود را عملاً محقّق کنیم.
در مباحث کلان اجتماعی، مثل محیطزیست و یا صلح جهانی، به علّت وسعت و گستردگی موضوع، نیاز به یک وحدت فکری فراگیر در سطح جهان است. همان اصلی که عبدالبهاء در لوح «هفت شمع اتّحاد» از آن بهعنوان «وحدت آراء در امور عظیمه» یاد میکند. تنها چنین وحدت و اتّحادی میتواند نیروی لازم را برای اقداماتی در وسعت جهانی فراهم سازد. دستیابی به این اتّحاد فکری و عملی، خود یکی از مسیرهای بسیار دشواری است که چگونگی رسیدن به آن نیاز به تحقیق، مطالعه و اقدامات فردی و اجتماعی بسیار وسیع در سطح جهان دارد.
نقشۀ راهی برای امروز و فردا
برای عملیکردن آرمانهای بلند انسانی، کوششهای فراوانی شده، انسانها توانستهاند با بهرهگیری از علوم و فناوری و ایجاد سازمانهای منطقهای و جهانی، در حد محدود و در نقاط خاصی از جهان، پیشرفتهای خوبی در جهت ایجاد عدالت نسبی و یا جلوگیری از جنگ داشته باشند؛ امّا مشکلات عمدۀ جوامع بشری همچنان باقی است. مشکلات و دغدغههای عمدۀ امروز ما از جنس همان مشکلات و دغدغههای زمان عبدالبهاء است. امروز هم بهرغم اعتقاد عموم مردم به لزوم وجود عدالت در عرصههای مختلف، همچنان شاهد بیعدالتی و گاه گسترش آن در جوامع مختلف هستیم.
در رسانههای صوتی و تصویری، شبکههای اجتماعی، انجمنها و بنیادهای صلح، در تجلیل از صلح و دوستی قصیدهها سروده، آرزوی رسیدن به صلح فریاد میشود؛ امّا همچنان چهرۀ کریه جنگ را پیش روی خود داریم.
با توجّه به واقعیتهای موجود جهان و افقهای نهچندان روشن پیش رو، شاید لازم باشد نگاهی دوباره به نظریه و نقشۀ راه عبدالبهاء داشته باشیم. این نظریه همچون فرمولی است که قید و حدودی جهت ورود دادهها ندارد، برای هر کاری، خصوصی یا عمومی، کوچک یا بزرگ، در هر محیط اجتماعی و در هرزمانی، گذشته، حال و یا آینده، کاربردی است.
اگر خواهان ایجاد تغییرات هستیم، کافی است بدانیم که چه میخواهیم، سبب پرورش انگیزههای نوعدوستی در خود و دیگران شویم و به پشتوانۀ این دو، برای ایجاد تغییرات، اقدام به عمل نماییم، زیرا نهتنها «دانستن» بهتنهایی سبب حصول نیست، بلکه «اراده» و «عمل» هم بهتنهایی نمیتوانند سبب حصول باشند.
عبدالبهاء تأکید دارد، «در تحقّق هر مسأله، جمیع این سه چیز، لازم»، کلیدِ سحرآمیز برای موفّقیت این فرمول جادویی، حفظ رابطۀ ارگانیک و بهکارگیری درستِ هر سه عامل است. نبود و یا ضعف هر یک، عوامل دیگر را بیاثر و یا کم اثر میکند و ما را مأیوس.

ولی اگر این مسیر ترسیمشده را بهدرستی طی نماییم، آنچنانکه عبدالبهاء میگوید: «آنوقت امید حاصل گردد.» (خطابات عبدالبهاء، ج ۲؛ ص ۱۰۰)
یادداشتها:
۱ – منظور از عملگرایی در این نوشتار، جدا از مفاهیم فلسفی و سیاسی آن، بهنوعی نگاه اطلاق میشود که تنها به ارائۀ تئوری و نظریه اکتفا نکرده، بلکه تأکید بر عملیکردن دانستهها و نظریهها دارد.
۲ – نگاه کنید به «ایدۀ اتّحاد جهانی: صالح پویا؛ وبسایت گنج پنهان»
۳ – لوح هفت شمع اتّحاد، نامۀ عبدالبهاء به خانم «جین الیزابت وایت» همسر رئیس کلیسای آزاد اسکاتلند است که در آن عبدالبهاء، هفت اصل اساسی را در قالب «هفت شمع» برای ایجاد صلح و اتّحاد جهانی، معرفی میکند. این نامه بعدها بهعنوان «لوح هفت شمع اتّحاد» معروف شد. (منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، ج ۱؛ ص ۳۰)
کتابشناسی:
عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء؛ ج ۱؛ لانگنهاین (آلمان): لجنه ملی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی؛ ۱۹۲۱.
عبدالبهاء؛ خطابات عبدالبهاء؛ ج ۲؛ لانگنهاین (آلمان): لجنه ملی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی؛ ۱۹۲۷.
عبدالبهاء؛ منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء؛ ج ۱؛ ویلمت (ایلینویز / آمریکا): Baha’i Publishing Trust؛ ۱۹۷۹.
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی