دین و تمدن ( بخش دوم )
صالح پویا
در بخش اول این مقاله، نگاهی داشتیم به مفاهیم تمدن و دین در بعد اجتماعی آن، تاثیر گذاری دین در ایجاد تمدن بشری از نگاه موافقان و مخالفان و همچنین چگونگی صورت بندی و روش مطالعاتی عبدالبهاء برای ارائه یک تحلیل در مورد نقش دین در ایجاد تمدن، با توجه به تعریفی که خود از دین و وظایف آن ارائه میکند.
در این بخش، تحلیل ارائه شده از عبدالبهاء در خصوص رابطه دین و تمدن مورد تامل قرار میگیرد تا با چگونگی نقش دین در ایجاد تمدن بشری از نگاه وی بیشتر آشنا شویم. با یادآوری این موضوع که این یک بررسی محدود و حداقلی است که نیاز به تحقیق و تامل بیشتری دارد.
عبدالبهاء در نوشته خود، بررسی زندگی بنیانگذاران ادیان ابراهیمی را از « ابراهیم » و « موسی » شروع میکند، « ابراهیم » را بنیان گذار خانواده ایی میداند که ایجادش سرآغازی شد برای ظهور افراد توانمندی که نقش موثری در ایجاد تحولات در اجتماع خویش داشتند. در ادامه عبدالبهاء بیان میکند که « موسی » به عنوان پیامبر و شخصیتی پیوند دهنده توانست بر مبنای آموزه های دینی، قوم خود را از شرایط اسفناک اجتماعی که در آن قرار داشتند نجات داده و توسط تغییر ِ مدل ِ تفکر و اندیشه در آنها، موجبات ایجاد تمدنی بزرگ را در آن محدوده فراهم آورد.
عبدالبهاء مشخصات این تمدن ایجاد شده را اینچنین توصیف میکند،
آنها گرایش به آموزش و تحصیلات داشتند، طالب رونق صنایع بودند، فلسفه، علوم و هنر در جوامع آنها رشد چشمگیری پیدا کرد و مجموع این جهش ها سبب شد که به دلیل توفیقاتی که کسب کرده بودند سرزمین آنها به عنوان یکی از مراکز مهم علمی شناخته شده، تا جایی که فلاسفه بزرگ یونان برای تبادلات علمی، با آنها در ارتباط بودند. ( نقل به مضمون)
عبدالبهاء این تغییر وضعیت قوم یهود را به عنوان یک فکت تاریخی در نظر گرفته و میگوید :
«… وقتی جنبشی اساساً دینی، یک ملت ضعیف را قوی میکند، یک مردم قبیلهای بینام و نشان را به یک تمدن مقتدر و قدرتمند تبدیل میکند، آنها را از اسارت نجات میدهد و به حاکمیت ارتقاء میدهد، جهل آنها را به دانش تبدیل میکند و به آنها انگیزه پیشرفت در تمام درجات پیشرفت میبخشد، ( این یک نظریه نیست، بلکه واقعیت تاریخی است ) آشکار میشود که دین عامل دستیابی انسان به افتخار و تعالی است… » ( ترجمه)
عبدالبهاء در بررسی این اتفاق به روشنی به فاکتورهای لازمی اشاره میکند که امروزه در تعریف یک تمدن بکار میآید، وجود میل و بهره گیری از علم و دانش، گسترش علوم، هنر و فلسفه.
اما این تمام ماجرا نیست. عبدالبهاء در ادامه روی دیگر سکه را نیز نمایان میکند. او میگوید قوم یهود توانایی حفظ موقعیت بدست آمده را نداشت، زیرا به تدریج از اصول اولیه فکری و عوامل رشد خود فاصله گرفت.
عبدالبهاء اضمحلال قوم یهود، اشغال و ویرانی شهرهایشان را حاصل دوری از بنیان های اخلاقی و قوانین اجتماعی اولیه دین موسی میداند و معتقد است، جزم اندیشی، تغییر مسیر حرکت و در بند خرافات و افکار جاهلانه قرار گرفتن ِ قوم یهود، ورق را بر علیه شان برگرداند. این کجفهمی و دوری آنها از اصل سخن دین و روی آوری به تقلید های کورکورانه و اعتقادات تعصبی سبب یک سلسله اتفاقات ناخوشایندی شد که در نهایت به آوارگی قوم یهود ختم گشت.
چنین رسیدن به اوج و سقوط پس از آن را، عبدالبهاء در مورد دین « عیسی » و « محمد » نیز بیان میکند. از نظر وی حضور « دین » به عنوان یک عنصر تاثیر گذار و مثبت توانست در زمان آنها هم تحولات بزرگ و مثبتی در میان جوامعی که در آن رواج داشتند ایجاد کند. ولی همانند سرنوشت دین موسی، گذشت زمان و ناتوانی پیروان دین عیسی و محمد در زنده نگه داری آموزه های اولیه و هماهنگی با تحولات اجتماعی، موجب عقب ماندگی آنها شده و این ادیان نیز مبدل به پوسته های شدند که تنها نمایی از هسته اولیه داشتند و بدین ترتیب خود، عامل انحطاط و محو تمدن ملت های خود شدند.
عبدالبهاء در ادامه با نگاهی واقع بینانه، نتیجه عملی و کارکرد هر ادعا و گفتاری را دلیل بر حقانیت آن میداند. از نظر او، اگر هر ادعاء دینی توانسته عملاً و ملموس در بستر اجتماع تغییرات عمده در جهت بهبود شرایط زندگی مردم ایجاد کند و جهل آنها را تبدیل به آگاهی نماید، این کارکرد خود دلیل بر حقانیت آن است، بدون اینکه لازم باشد معجزه ای نشان دهد. در واقع در این دیدگاه عبدالبهاء، رابطه ای مستقیم بین تئوری و عمل وجود دارد، ادیان برای اثبات نقش مثبت خود تنها به نتیجه حاصل از بکار بستن تئوریهای خود نیاز دارند.
مکانیزم عمل برای تحقق اهداف
عبدالبهاء هدف دین را آموزش بشریت و ایجاد وحدت و همدلی بین انسانها معرفی میکند. وی تحقق این امر را منوط به بهرگیری صحیح از مکانیزمی عنوان میکند که بکارگیری آن میتواند چنین اهدافی را اجرایی کند. او عوامل تاثیر گذار که در ساختار اولیه ادیان فراگیر و بزرگ وجود دارد را به دودسته کلی تقسیم میکند. داده های اخلاقی و معنوی و داده های مربوط به زیست اجتماعی.
دسته اول به عنوان شناسه مشترک همه ادیان محسوب میشود. آنها آموزش های اخلاقی و روحانی برای رشد و ترقی انسان ها هستند که تحت عنوان قوانین الهی بر محوریت قدرتی ما فوق انسانی قرار میگیرند که غیر قابل تغییر هستند و یا اصولاً نیازی به تغییر آنها نیست.
دسته دوم، مدل تعاملات انسانی، همزیستی و ایجاد ساختارها و مناسبات اجتماعی هستند که معمولاً بر مبنای شرایط زمانی و مکانی قابل تغییر و لازم به تغییر هستند، همچون قوانین جزایی، مدنی، مدل اقتصادی، شیوه های سیاست ورزی، حقوق فردی و جمعی و نوع روابط اجتماعی افراد با یکدیگر در دوره های تاریخی متفاوت.
دامنه تفاوت ادیان از نظر عبدالبهاء در نحوه مواجهه ادیان با ساختارهای اجتماعی و مدنی است که در طی زمان و بر مبنای نیاز جامعه ایجاد میشود. این ساختارها، مناسبات و یا قوانین مقدس نیستند، ارزش ذاتی و دائمی ندارند و قابل تغییر هستند، همچون قوانین جزایی مانند مجازات شلاق و یا قصاص که در دوره و یا شرایط خاص با عنوان مقررات دینی انجام می شده، ولی امروزه بر مبنای ساختارهای جهان مدرن و حقوق تعریف شده برای افراد و تدوین اصول حقوقی مدرن، نمیتوانند جایگاهی در بین قوانین داشته باشند. از نظر عبدالبهاء،
«… در واقع، قوانین مربوط به شرایط عادی زندگی، فقط به طور موقت معتبر هستند.» (ترجمه)
همچنانکه این موضوع در مورد قوانین غیر دینی نیز صدق میکند، قوانین مختلف در حوزه های گوناگون که در گذشته جاری بوده ولی امروز از نظر بسیاری غیر منصفانه و غیر انسانی است. این موضوع تنها منحصر به ادیان نیست، اصولاً جوامع پیشا مدرن برای حفظ حریم های جامعه و تقویت انسجام آن، قوانینی عرفی و بر گرفته از شرایط خود را وضع میکردند که از نگاه امروزی بسیاری از آنها ماهییت ضد حقوق بشری داشته و کاملاً مردود محسوب می شوند.
نظریه عبدالبهاء میگوید، دلیل ناکامی قوم یهود در پایدار داشتن شرایط، عدم توانایی در بکار گیری درست ِ مکانیزم عملکرد ادیان بوده، آنها نتوانستند در اصول پایدار بمانند و در عین حال آماده قبول تغییرات در مناسبات اجتماعی باشند. در واقع عدم فهم روش عملکرد و مکانیزم دین و عدم قبول حضور عنصر « تغییر » در داده های دینی میتوانند یکی از مهمترین دلائل شکست ادیان در هماهنگی با دنیای جدید باشد.
با توجه به دلائلی که عبدالبهاء در مورد اوج و حضیض دین موسی ارائه میکند، چنین سیر حرکتی را برای دیگر ادیان نیز میتوان دید. واقعیت های تاریخی نشان میدهد که ادیانی همچون مسیحیت و اسلام نیز دچار چنین انحرافات بزرگی شده اند. یعنی فهم ِ لزوم تغییر در پیروان آنها ایجاد نشده، مدل نگاه آنها به موضوعات و مشکلات اجتماعی در همان زمان تشکیل مانده و شاید به نوعی میتوان گفت، باورهای اولیه و بنیادی ادیان که بر پایه همراهی، همدلی و دوستی استوار بوده. به نوعی دستخوش تحریف شده، شکل و شمایل جدیدی به خود گرفته، ولی قوانین و اصول روابط اجتماعی که میبایست با توجه به زمان، تغییر و تحول را بپذیرد، تبدیل شده اند به فرامین غیر قابل تغییر، ثابت و منجمد. یک وارونه سازی به تمام معنا.
در همین رابطه میتوان گفت، هر زمان و در هر مقطع تاریخی که بر مبنای اصول اولیه ادیان و تفکیک آموزه های اخلاقی و قوانین اجتماعی عمل شده، دین توانسته نقش مثبتی در پیشرفت و ترقی جامعه داشته باشد. در غیر اینصورت، ترکیبی از ناخالصی ها و برداشتهای گوناگون که اصولی همچون محبت، همدلی و همراهی را نادیده گرفته، بر طبل تفرقه، جدایی، تعصب و یا تکفیر یکدیگر می کوبند، تنها میتوانند عامل سکون، عقب گرد و ضد تکامل اجتماعی انسان باشند.
همپوشانی
مسئله دیگری که شاید بتوان به عنوان نوعی همپوشانی از آن یاد کرد، روش و مدل حضور ادیان است که عبدالبهاء از آن به عنوان دلیل دیگری بر تمدن سازی ادیان یاد میکند. وی معتقد است ظهور هر دین جدید زمانی رخ میدهد که ادیان قبلی به فتور و رخوتی رسیده باشند که توانایی همراهی با سیر تحولات اجتماعی و تاثیرگذاری بر آنها را نداشته باشند و جوامع نیازمند بازنگری و شارژ نیرویی جدید در قوانین و ساختارهای اجتماعی خود باشند، همچون ظهور « عیسی » بعد از زمانی که دین « موسی » قابلیت هماهنگی با دنیای جدید را از دست داده بود.
گویی هر یک از این ادیان ماموریت و یا وظیفه دارند تا با اصلاح عقب ماندگی و کژیهای برآمده در ادیان ما قبل، همچون دوندگان در یک مسابقه دو امدادی، مسئولیت قسمتی دیگر از شکل دهی به تمدن بشری را بر عهده بگیرند. بر این مبنا وقتی به آموزه های بنیادی این ادیان نگاه می کنیم تفاوت و اختلافی موجود نیست، همه از هم حمایت میکنند، همانند هدف یکسانی که یک تیم ِ دو امدادی در نظر دارد، یعنی موفقیت برای کل تیم.
به همین دلیل ما شاهد آن هستیم که در طی این روند، « عیسی » سعی دارد مناسبات اجتماعی جدیدی با توجه به نیاز جامعه شکل دهد و گفتمان تازه ای را شروع کند، ولی همچنان تائید کننده موسی است، آنچنانکه ایده ها و نوشتههایی همچون « عهد عتیق » با گسترش مسیحیت به نقاطی می رسد که پیش از این، از آن بی خبر بودند. و یا، « محمد »، « موسی » و « عیسی » را بزرگ می شمارد، در عین حال که هرکدام قوانین و ساختارهای اجتماعی منحصر به خود و زمان خود را میتوانند داشته باشند. فاصله مکانی و زمانی موجود بین ادیان سبب تفاوت اصول نیست، هدف نهایی این مسابقه امدادی رسیدن به خط پایانی است که هدف همه آنها است.
اما آنچه عملاً در میدان رخ می دهد و ما شاهد آن هستیم از هم پاشیدن این روند امدادی است. صف آرایی رهبران و پیروان ادیان در مقابل هم هیچ نشانی از امداد به همدیگر ندارد، صحنه ای از یک مسابقه انفرادی است که هر یک سعی در رسیدن به پیروزی به هر قیمتی دارند .
دشمنی ها در بین پیروان ادیان به وفور و فراوانی است. تعصب، خودبرتر بینی و ادعای تنها رابط و دوست خدا بودن و یگانه مسیر رستگاری، ادعای رایج در بین بزرگان و پیروان ادیان مختلف است. در واقع هر یک میخواهند به تنهایی قهرمان این مسابقه باشند.
عبدالبهاء وجود چنین شرایطی را عاملی میداند تا بسیاری که شاهد درگیری، تفرقه و جنگ در بین پیروان ادیان هستند به این نتیجه برسند که، ادیان نه تنها تمدن ساز نیستند بلکه به صورت واضحی میتوانند تخریب کننده تمدن بشری باشند.
برای پاک کردن چنین ذهنیت منفی که با اعمال و رفتار پیروان ادیان تقویت هم میشود، عبدالبهاء سعی دارد با یک تحلیل تاریخی بگوید ، هیچ یک از بنیانگذاران ادیان، بنیان دین جدید را به دلیل ضدیت با دین دیگر اعلام نکرده اند، اختلافات و درگیری هایی که از گذشته تا کنون ادامه دارد، بر گرفته از کج فهمی، جهل، تعصب و موقعیت نشناسی، پیروان و مهم تر، سردمداران ادیان است. عمل بر مبنای آموزه های اساسی ادیان موجب ایجاد و حدت و اتحاد در بین مردم خواهد شد، ایجاد وحدت و همدلی در جامعه اگر در ابعاد همگانی و جهانی صورت بگیرد میتواند مهمترین شرط ایجاد مدنیت و تمدن درجهان باشد.
به همین دلیل او خواهان اتحاد و همراهی پیروان ادیان مختلف است تا با پشت سر گذاشتن ِ تعصبات، تفرقه و جنگ، توان تمدن سازی دین را در قالب و فرمی متناسب با دوران مدرن، همگام و همراه با عقل و علم و بر مبنای اصل یگانگی انسان دوباره بازیابی کنند.
امکان بازگشت
نگاهی از موقعیت کنونی جهان به حضور ادیان و چگونگی نقش آنها در روند تکامل اجتماعی جوامع شاید به ما کمک کند تا بتوانیم فهرست وار به چند عاملیت مهم ادیان در شکل گیری تمدن بشری اشاره داشته باشیم.
- آموزه های اخلاقی : ادیان در اصول اولیه خود آموزه های اخلاقی مثل، همراهی، دوستی و محبت بین انسان ها را ارائه میکنند که رواج آنها در جوامع در شکل گیری کانون های اولیه انسانی و گردهم آیی های افراد جامعه تاثیر گذار است.
- سیستم های حقوقی موجود در جهان، ریشه های اولیه خود را از قوانین و مقرراتی گرفته اند که در ادیان گذشته برای برپایی نظام های اجتماعی ایجاد شده بودند. قوانین حقوقی، جزایی و مدنی که یکی از پایه های مهم یک تمدن محسوب میشوند، گر چه با قوانین اولیه هم از نظر کیفیت و هم کمیت ممکن است تفاوت های اساسی داشته باشند، ولی بسیاری از آنها ریشه در قوانین اعلام شده توسط ادیان دارند.
- اصول و باورهای مشترکی مانند باور به یگانگی انسان، لزوم اتحاد، عشق به همنوع که در اساس ادیان وجود دارد میتواند عامل مهمی برای ایجاد حس تعلق و همسبتگی باشد. این موضوع در شکل گیری انسجام اجتماعی، هرچند در اشکال اولیه و محدود بسیار تاثیرگذار است.
- تاریخ جهان به روشنی تاثیر دیدگاه های دینی در جهت رشد ِ هنر در حوزه های نقاشی، معماری و موسیقی و ادبیات را به خوبی نشان میدهد. در واقع به دلیل اینکه اندیشه های دینی همواره سعی داشته اند از این مزیت ها برای شناساندن خود بهره ببرند، به صورت مستقیم و غیر مستقیم در پیشرفت هنر نقش داشته اند.
- دیدگاههای فلسفی و تحقیقات مربوط به چرایی و چگونه بودن ِ حیات آدمی عموماً از تعلقات اندیشه های بنیادی دینی است که خود زمینه ساز ایجاد مکاتب فلسفی و جهان بینی های نوین در جهان شده است.
- آموزش و دانش افزایی در غیاب سیستم های آموزشی مدرن که در چند سده اخیر ایجاد شده، عموماً درمراکز دینی شکل میگرفتند که میتوان آنها را پایه گذار ساختارهای اولیه علم آموزی دانست. چنین مراکزی با تمرکز بر شناخت آفریده های الهی شکل میگرفتند که به نوعی روش های جستجو و تحقیق را رواج می دادند.
موارد فهرست شده نشان از این دارد که، ورای تاثیرات مخرب و ویرانگری که دین ِ پوشیده شده از خرافات و تعصب بر شکل گیری تمدن بشری داشته، جهان بینی موجود در ساختارهای اساسی دین میتواند در جهت بهبود زیست انسان ها کمک کننده باشد به شرط آنکه، موقعیت کنونی جهان و نیازهای انسان مدرن را بشناسد و از دریچه علم به جستجو بپردازد
همچنانکه شرایط تاریخی و اجتماعی در زمان ظهور ادیان، تا حدود زیادی نوع ماموریت ها و روش های عملکردی را برای آنها تعریف میکرد، امروز با توجه به شرایط دنیای جدید و شکل گیری جهانی که تفاوت کلان با گذشته دارد، مدل عملکرد دین فراتر از محدوده های گذشته تعریف میشود. امروز اگر دین می خواهد تاثیر گذاری مثبتی در پیشرفت تمدن بشری داشته باشد، بی شک باید پهنه جهانی را با همه تنوع و تفاوت موجود در آن، انتخاب نماید.
بر این مبنا، قاطعانه میتوان گفت، اگر دین ارتقاع قومی خاص، نژادی خاص و سرزمینی خاص را دلیل وجودی و محدوده ماموریت خود تعریف کند نه تنها کمکی به پیشرفت تمدن بشری نمیکند، بلکه میتواند تمدن موجود با همه دستاوردهای مثبت و یا منفی را به قهقرا برده و یا در بهترین حالت مانع رشد و بالندگی بیشتر آن شود.
اگر موسی برای انسجام بخشی به قوم بنی اسرائیل تلاش کرد و یا محمد برای گردآوری و نظم بخشی به زندگی اعراب صحرا نشین کوشش میکرد، دیدگاه تحول خواه عبدالبهاء در مورد کارکرد ادیان به ما میگوید، در جهان نوین، ادیان میتواند ماموریتی فراتر از کشور و منطقه برای خود تعریف کند. نظریه وحدت در کثرت عبدالبهاء را در همین راستا میتوان ارزیابی کرد. عبدالبهاء تاکید میکند،
«… عصری طلوع کرده است که همدلی انسانی به واقعیت تبدیل خواهد شد. قرنی فرا رسیده است که همه ادیان متحد خواهند شد….» ( ترجمه )
تشریحی که عبدالبهاء از عصر و دوران جدید ارائه میکند، به نوعی نشان از آن دارد که رسیدن به همدلی در بین انسان ها نیازی مبرم برای توفیق جوامع انسانی است. از نظر وی، امروز هم دین میتواند با ظاهر شدن در نقش یک اتصال دهنده و چسبی قوی که هدفش چسباندن گستره جهانی باشد وارد عمل شود، شرط اول و اساسی آن، خروج دیدگاه های دینی از تحجر، جزمگرایی و تعصبات در اشکال مختلف است. دوستی با عقل و علم، در کنار آنها بودن و با آنها به پیش رفتن، شرط اساسی دوم است که مفهومی به نام دین باید به آن برسد.
در این عصر، دین برای نقش آفرینی در پیشرفت تمدن بشری باید با در نظر داشتن شرایط امروز جهان، سعی داشته باشد محدودیتهای جغرافیایی، تاریخی، نژادی و یا زبانی را پشت سر نهاده، شاخص هایی که نشان از تعلق انسانه ها به دین خاصی را نشان می دهد و میتواند موجب تمایز انسان ها شود را محو و بستری به گسترگی کل جهان و یگانگی انسان فراهم کند تا مدنیت و تمدن موجود با رفع کاستی ها در جهت کمال حرکت نموده و با ایجاد صلح عمومی و وحدت در عالم انسانی، شرایطی مطلوب و مقبول برای همه انسان ها را فراهم نماید.
«… قرنی که در آن علم در حال نفوذ به اسرار جهان است، وحدت عالم انسانی در حال تثبیت است و خدمت به بشریت انگیزه اصلی تمام هستی است. آیا باید در تعصبات خود غرق بمانیم و به پیشداوریهای خود بچسبیم؟ آیا شایسته است که هنوز در بند و محدود افسانهها و خرافات باستانی گذشته باشیم؛ با اعتقادات منسوخ و جهل اعصار تاریک، جنگهای مذهبی به راه بیندازیم، بجنگیم و خون بریزیم، از یکدیگر دوری کنیم و یکدیگر را تکفیر کنیم؟ آیا این شایسته است؟ آیا بهتر نیست که نسبت به یکدیگر مهربان و ملاحظهکار باشیم؟ آیا ترجیح داده نمیشود که از همدلی و وحدت لذت ببریم… » ( ترجمه)
یادداشتها:
– نقل قول های مستقیم و غیر مستقیم از عبدالبهاء در این مقاله که به منبع ارجاع داده نشده، برگرفته از نوشته ای از عبدالبهاء با عنوان « دین و تمدن » منتشره در سایت ؛ کتابخانه مراجع بهائی ؛ ( انگلیسی) صفحات ۲۷۰ الی ۲۸۰ می باشد.
BAHA’I REFRENCE LIBRARY – The Works of ‘ Abdu’l – Baha – (Baha’i World faith ) – Selected Writings of Bah’u’llah and Abdu’l – Baha ( Abdu’l – Baha‘s Section only ) RELIGION AND CIVILIZATION
Author: ‘Abdu’l-Bahá Source: US Bahá’í Publishing Trust, 1976 edition
تازه ها
سید حسن تقیزاده
رابرت سوکت
رابرت سوکت
جاناتان منون و رابرت سوکت
جاناتان منون


