راه اصلاحات و ناهمواریهای اخلاقی
احسان زرّین
آنچه از سخنان عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه میتوان دریافت، آن است که کشور ایران در زمان زندگانی وی از عقبماندهترین نقاط دنیا شمرده میشده است: «ای اهل ایران سرگردانی تا به کی و حیرانی تا چند و اختلاف آراء و مضاددت۱ بیفایده و بیفکری و بیخبری تا چه زمان باقی؟ اغیار، بیدار و ما به خواب غفلت گرفتار. جمیع ملل در اصلاح احوال عمومیۀ خود میکوشند و ما هر یک در دام هوی و هوس خود مبتلا.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۶) شاید بتوان برای این عقبماندگی، علّتهای گوناگونی برشمرد، امّا عبدالبهاء بیشتر ناظر به علّتهای ریشهای و درونی مختلفی بوده است که با برطرف نمودن آنها، راه رشد و پیشرفت ایران و ایرانیان و انجام دیگر اصلاحات هموار میگردیده است. خودبینی، عدم محبّت و اتّحاد، بیدادگری، و بیهمّتی و سستی از ویژگیهای مهمّ و اساسی ایرانیان آن زمان بوده است که عبدالبهاء آنها را موانعی بزرگ در راه پیشرفت ایران میانگاشته است. در زیر به این ویژگیها و راههای اصلاح آنها از نگاه عبدالبهاء در رسالۀ مدنیه میپردازیم.
1. خودخواهی و منفعتجویی شخصی
از نگاه عبدالبهاء، بزرگترین نعمت برای هر انسانی، آن است که به دیگران سود و بهرهای رساند و سبب آسایش و سعادت مردمان شود. (رساله مدنیه؛ ص ۴) با این میزان و ملاک، ایرانیان عصر قاجار که در دام خودخواهی و سودجویی شخصی گرفتار بودهاند، از گستردهترین مسیر انسانیّت و گذشتهی پرشکوه خویش دور افتاده، به حال پرملالی گرفتار بودهاند. (رساله مدنیه؛ ص ۱۱) از نظر وی پستترین آدمیان آناناند که عمر گرانمایۀ خویش را در اندیشۀ منافع شخصی بر باد دهند و برعکس، بهترین آدمی کسی است که سود و سعادت عموم مردمان را خواستار گردد. (رساله مدنیه؛ ص ۵) با این میزان و ملاکِ سنجشِ انسانیّت، میتوان رتبه و مقام ایرانیان زمان قاجار را در فکر و نظر عبدالبهاء برآورد نمود. از نظر او این روحیۀ خودخواهی و سودجوییِ شخصی و ریاستطلبی که مخالفت با اصلاحات پادشاه را سبب میگردیده است، مانع بزرگ اصلاحاتی بوده که ناصرالدّین شاه آنها را آغاز کرده بوده است. (رساله مدنیه؛ ص ۱۵)
وضعیت اقتصاد زراعتی ایران و معیشت مردم با وضع قوانین بیدادگرانۀ مالیاتی که در نقاط مختلف مملکت به شیوههای متفاوتی اجرا میشد، روز به روز وخیمتر میگردید. (مالک و زارع در ایران؛ ص ۳۱۹-۳۱۷) قدرت اصلی اقتصاد زراعتی ایران در دست مالکان بزرگ بود، هرچند مردم مجبور بودند برای حلّ اختلافات خود در بیشتر مواقع به حکّام محلّی مراجعه نمایند، امّا استقلال رأی آنان بهندرت ممکن بود. (مالک و زارع در ایران؛ ص ۳۰۸-۳۰۷) شاید اصرار عبدالبهاء بر توجّه ثروتمندان به نیازمندان با این واقعیت تاریخی در آن زمان بیارتباط نبوده باشد. از نگاه عبدالبهاء، از جمله نمودهای خودخواهی آن بود که بینیازان و ثروتمندان جامعه نیازمندان را فراموش کنند و تنها به فکر راحتی خویش باشند. او ثروتی را پسندیده میداند که از آن ملّت باشد. وی انباشت سرمایه در دست گروهی کمشمار و در مقابل، فقر عموم افراد جامعه را درست نمیشمارد و حتّی آن را برای ثروتمندان نیز پرزیان میشناسد، جز آنکه چنین ثروتهای انبوهی را دارندگانش در راه رفاه و کمک به جامعه در ساخت مدارس و ایجاد صنایع و رفع نیاز نیازمندانی چون بیسرپرستان صرف نمایند که در این صورت آن ثروتمند را باید بزرگوارترین انسان نزد حق و بندگانش دانست. (رساله مدنیه؛ ص ۳۱) از نگاه عبدالبهاء، بهترین مردم آناناند که فراتر از امور اقتصادی، در فکر پیشرفت، تربیت، عزّت و سعادت دیگران بوده، آنان را از جهل و نیازمندی و بیچارگی نجات بخشند. (رساله مدنیه؛ ص ۷۹)
کوشش در راه خیر و منفعت عموم، در نظر عبدالبهاء، از چنان اهمیّتی برخوردار است که این رساله را با تأکید بر همین موضوع پایان میبخشد:
«ای خوشا حال نفسی که خیر ذاتی خود را فراموش نموده، چون خاصّان درگاه حقّ، گوی همّت را در میدان منفعت جمهور افکنده تا به عنایت الهیه و تأییدات صمدانیه مؤیّد بر آن گردد که این ملّت عظیمه را به اوج عزّت قدیمه رساند و این اقلیم پژمرده را به حیات طیّبه تازه و زنده نماید و چون بهار روحانی، اشجار نفوس انسانی را به حِلیۀ۲ اوراق و ازهار۳ و اثمار سعادت مقدّسه سرسبز و خرّم نماید.»
(عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ ص ۱۳۷)
2. عدم محبّت و وحدت

شاید یکی از مهمترین و خطرناکترین اختلافاتی که در ساختار سیاسی-اجتماعی ایرانِ زمان قاجار وجود داشته و موجب اختلال بسیار در ادارۀ امور مملکتی میشده، اختلاف و حتّی دشمنی دیرینۀ حکومت و ملّت بوده است. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۴۴) این امر میتوانسته است علّتهای مختلفی داشته باشد، از جمله بیدادگریهایی که از جانب عناصر و افراد حکومتی اعمال میشده یا حکومت میبایستی از آنها جلوگیری مینموده و نکرده است و این در حالی است که عبدالبهاء محبّت و وحدت جامعۀ انسانی را بزرگترین عامل دستیابی به تمدّن بشری میداند. او هیچ موفّقیّتی را بدون حصول محبّت و اتّحاد نوع انسان ممکن نمیداند وکاملترین وسیلۀ برآوردنِ این یگانگی را دین میداند. (رساله مدنیه؛ ص ۸۷)
از نگاه عبدالبهاء از نمودهای مهمّ و بزرگ وحدت، بهویژه در امور اجرایی مملکتی، وحدت آراء است. وی عدم حصول وحدت آراء را از جمله عوامل شکست اصلاحاتِ مورد نظر ناصرالدّین شاه میانگارد. (رساله مدنیه؛ ص ۲۰) امّا متأسّفانه تاریخ دوران قاجار حاکی از اختلاف حاکمان و قدرتمندان و متنفّذان است، اختلافاتی که مانعی بزرگ در اجرای سریع و روان امور بوده است. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ صص ۲۵۲-۲۴۲)
3. ظلم و بیداد
علمای دینی مسلمان در ایرانِ زمان قاجار از قدرت بسیاری برخوردار بودهاند. فساد و بیلیاقتی حاکمان قاجار (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۳۸-۳۷) به آنان قدرت بیشتری میبخشیده است و آنان را نزد مردمان به پناهگاهی در مقابل ناشایستگیها و بیدادگریهای حاکمان تبدیل میکرده است. (تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، جلد ۷، دفتر اوّل؛ ص ۲۰۸) و این در حالی است که بسیاری بر آن عقیده بودهاند که این ضلع قدرت در ایرانِ زمان قاجار، خود دچار فساد روزافزونی بوده است. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۳۹) همچنین وظیفۀ قانونگذاری و قضاوت که همزمان در کشورهای رو به پیشرفت غربی بر عهدۀ نهادهای عرفی بوده، در ایران عصر قاجار توسّط علمای مسلمان صورت میپذیرفته و این یکی نیز بر قدرت آنان در مقابل حکومت میافزوده است (تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، جلد ۷، دفتر اول؛ ص ۲۲۸) و این با نظر بعضی که با دخالت علمای دین در امور مملکتی مخالفت بودهاند، مغایرت داشته است. (اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ ص ۱۷۹)
عبدالبهاء در چنین دورهای، راه میانهای را پیش مینهد و آن، وضع قوانین عادلانه سازگار با قوانین الهی به همراه حفظ حقوق عمومی و دستیابی به آزادی حقوق تمامی انسانها است، که همگی از نگاه او از مقتضیات نجات آدمیان است: «حال چشم اعتساف۴ را بسته، به نظر عدل و انصاف باید ملاحظه نمود که … تأسیس قوانین عادله موافق احکام الهیه که کافل۵ سعادت بشریه است و حقوق هیأت عمومیه را در تحت صیانت قویه محفوظ داشته، این حرّیت۶ حقوق عمومیۀ افراد اهالی، مباین و مغایر فلاح۷ و نجاح۸ است؟» (رساله مدنیه؛ ص ۱۸) از دید او، نظم عمومی جامعه باید به درجهای صعود نماید که هیچکس، ولو کمال سعی خود را نیز بنماید، نتواند خارج از راه حق و راستی حرکتی بنماید (رساله مدنیه؛ ص ۲۱)
4. بیهمّتی و بیغیرتی
در باب علل اجتماعی و تاریخی سستی و بیارادگی ملّتها بسیار میتوان نوشت، از جمله آنکه سستی و بیارادگی ایرانیان را به حملۀ مغول و شکست پیاپی ایرانیان از آنان نسبت داد. (روحیات جامعهی ایران در عصر حملات مغول؛ ص ۷۵)
عبدالبهاء در بسیاری از آثار تربیتی خویش «همّت» را عنصری بایسته دانسته، بی وجود همّت در انسانها، هر پیشرفتی را ناممکن میانگارد و نبود همّت برای پیشرفت را از جملۀ مشکلات بزرگ ایرانیان در زمان قاجار برمیشمارد. (رساله مدنیه؛ صص ۱۳-۱۲) در نگاه او، آنچه به آدمی شرف میبخشد و به سعادت راهش مینماید، بلندی همّت و عزّت نفس او است. (رساله مدنیه؛ ص ۲۵)
از نظر عبدالبهاء، این بیهمّتی و بیغیرتی نه تنها در مردمان عادّی ایرانزمین که در حاکمان و مسؤولان آن نیز وجود داشته و راه علاج آن را تربیت تمامی اهالی مملکت دانسته است: «این قصور۹ از نتایج عدم اتّحاد آراء عمومیه و قلّت۱۰ همّت و غیرت متنفّذان و بزرگان مملکت صدور یافته.» (رساله مدنیه؛ ص ۲۰) عبدالبهاء سه چیز را برای پیشرفت ایران لازم میداند که یکی از آنها همّت و غیرت ایرانیان است: «نیّات خالصه و معدلت پادشاهی و دانش و مهارت کاملۀ سیاسی اولیای امور و همّت و غیرت اهالی چون جمع شود، روزبهروز آثار ترقّی و اصلاحات کامله و عزّت و سعادت دولت و ملّت جلوهگر گردد.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۲۸) از نگاه او، راه پیشگیری از سوء استعمال اصلاحات، تربیت مردمان و مسؤولانی پرهمّت است. (رساله مدنیه؛ ص ۲۱) از نظر او هر امر ناممکنی را میتوان با همّتِ بسیار ممکن نمود: «هیچ امری در وجود، ممتنع و محال نبوده و نیست. همّت همّت، غیرت غیرت لازم است.» (رساله مدنیه؛ ص ۷۸)
5. سستی و تنبلی

جداسازی بیهمّتی و تنبلی شاید نیاز به بحثی دقیق در روانشناسی انسانها دارد، امّا با فرض یکی نبودن این دو صفت در آدمی، سستی و تنبلی را میتوان ریشه و علّت بیهمّتی دانست. شاید بدین سبب است که عبدالبهاء در آثار تربیتی خویش علاوه بر تأکید بسیار در پرهمّت نمودن کودکان، بر سختکوش ساختن آنان نیز اصرار میورزد. از نظر وی ایرانیان که زمانی جلوهگاه پرهمّتی بودهاند، در زمان قاجار مبتلای «کسالت و بطالت و خُمودت» گشتهاند: «حال از کسالت و بطالت و خُمودت۱۱ و عدم ترتیب و نظم و قلّت غیرت و همّت اهالی پرتو اقبالش مکدّر و ظلمانی گشته.» (رساله مدنیه؛ ص ۱۲) و این را امری زار و پراسف دانسته است، چراکه از نظر وی، بدبختترین انسان، انسان سست و تنبل است: « اکبر شقاوت۱۲، شقاوت بشری است، اگر کاهل۱۳ و مخمود و منجمد و منهمک۱۴ در شهوات نفسانیه ماند.» (رساله مدنیه؛ ص ۶) زیرا این سستی و تنبلی او را از قافلۀ تمدّن انسانی دور خواهد داشت: «در این صورت در درکات۱۵ اسفل توحّش و نادانی از حیوانات مضرّه پستتر افتد.» (رساله مدنیه؛ ص ۶) به بیانی دیگر، عبدالبهاء ریشۀ بیتمدّنی آدمیان را در بیهمّتی و رویآوردن به سستی دانسته است؛ چون تمدّن و پیشرفت حاصل نمیگردد، مگر با کوشش و همّت بسیار در ایجاد و کسب لوازمی همچون دانش و صنعت و خصلتهای نیک انسانی. (رساله مدنیه؛ ص ۶)
عبدالبهاء در پاسخ به مخالفان اصلاحات ناصرالدّین شاه که شتاب در اصلاحات را زیانمند میپنداشتهاند، تنبلی و رخوت را صدها درجه بدتر از شتاب میداند:
« اگر عجله مضرّ است، رخاوت و بطائت۱۶ صد هزار درجه مضرّتش بیشتر است، بلکه توسّط حال ممدوح.»
(عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ ص ۱۲۸)
او امید دارد که ایرانیان با اصلاح این ناهمواریهای اخلاقی راه پیشرفت و عزّت خویش را هموار ساخته، به اوج شرف و شکوه گذشتۀ خویش بازرسند.
یادداشتها:
۱– مخالفت، ضدّیّت
۲– زیور؛ زینت؛ پیرایه.
۳– شکوفهها، گلها
۴– اعتساف: 1 – (مص ل .) زور گفتن . 2 – بیراهه رفتن . 3 – (اِمص .) زورگویی
۵– کافل: پذیرنده، ضامن
۶– آزادی
۷– فَلاح: 1 – رستگاری . 2 – پیروزی ، نجات
۸– نَجاح: پیروزی ، رستگاری
۹– قصور: 1 – کوتاهی کردن . 2 – از کاری باز ایستادن
۱۰– قلّت: 1 – کمی ، اندکی . 2 – ندرت ، نادری
۱۱– خُمودت: فرونشستن آتش، خاموشی
۱۲– شقاوت: ۱. سختدلی. ۲. [مقابلِ سعادت] [قدیمی] بدبختی. ۳. [قدیمی] بدبخت شدن.
۱۳– کاهل: سست؛ تنبل.
۱۴– منهمک: کوشنده در کاری و مبالغه کننده در آن، فرو رفته در کاری
۱۵– درکات: [ دَ رَ ] (ع اِ) ج ِ درکة، به معنی ته و نشیب است، و این در مقابل درجات است (که مراتب بهشت باشد)، و درکات به معنی منازل دوزخ است.
۱۶– کندی، آهستگی
کتابشناسی:
1. رسالۀ مدنیه، عبدالبهاء، چاپ چهارم، لجنه نشر آثار امری(بهائی) به لسان فارسی و عربی، لانگنهاین، آلمان، ١٩٨٤ میلادی
2. تاریخ ایران (مجموعه کمبریج)، جلد هفتم-دفتر اوّل، پیتر آوری، ترجمۀ مرتضی ثاقب فر، انتشارات جامی، چاپ چهارم، ۱۳۹۷
3. مالک و زارع در ایران، ا.ک.س.لمتون، ترجمۀ منوچهر امیری، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوّم، ۱۳۶۲
4. اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون، فریدون آدمیّت، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، ۱۳۹۹
5. روحیات جامعۀ ایران در عصر حملات مغول، اشرف سرایلو، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، تیر-مرداد-شهریور ۱۳۸۳
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی