ناجیان متهم

ناجیان ِ متهم

اسماعیل روادار

جغدها بر باز اِستم می‌کنند                                                   پر و بالش بی گناهی می‌کنند
جرم او این است کو باز است و بس                                   غیر خوبی جرم یوسف، چیست پس (۱)
به چشمان اسب‌های مسابقه و یا درشکه، نوعی چشم‌بند می زنند که حیوان مجبور شود تنها بر مسیر روبرو تمرکز کند و چیزهایی را ببیند که صاحبش می‌خواهد. دیدن اتفاقات اطراف حواسش را پرت می‌کند و ممکن است از راه بدر شود. این ترفند برای رسیدن به مقصود، معمولاً موثر عمل می‌کند.
ترغیب جوامع به مدلی از دیدن و اندیشدن خاص، آرزوی بیشتر ِ سیاستمداران، صاحب منصبان دینی و در یک جمله، بازیگران عرصه قدرت در طول تاریخ اجتماعی بشر بوده و آنها همواره با تمام قوا در صدد تحمیل چنین شرایطی بر جوامع تحت سلطه خود بوده و هستند . یکی از مهم‌ترین ابزار رسیدن به چنین شرایطی، محدود کردن دامنه ِ دید ِ اندیشه و نشان دادن ِ دالانی باریک از واقعیت، در قبال حذف پهنای بزرگی از آن است. یعنی چیزی را باید دید و باور کرد که مطلوب نظر ِ صاحبان ِ قدرت است، دیدن ِ محدوده بیشتر، انسان را از راه بدر خواهد کرد و گمراه.
ایجاد این‌گونه قاب باریک و چهار چوب تنگ برای دیدن، نه برای فهم بهتر جامعه و یا تمرکزی دقیق، بلکه وسیله‌ای است برای جلب توجه به آنچه که صاحبان قدرت می‌خواهند ببینیم، همچون شعبده بازان که برای مخفی کردن موضوعی مهم، چیزهای فرعی را به تماشاگر نشان می‌دهند، تا حقیقت ماجرا گم شود.

جرم‌انگاری

وقوع جرم و وجود مجرم در بین جوامع انسانی واقعیتی اجتناب ناپذیر محسوب می‌شود که سابقه‌ای به قدمت تاریخ حیات اجتماعی بشر داشته و همواره یکی از معضلات و مشکلات زیست اجتماعی انسان‌ها بوده و هست. به طور کلی کوشش برای پاک کردن و یا کم کردن تاثیرات جرم بر مناسبات اجتماعی، یکی از مهم‌ترین وظایف حاکمان در ادوار قدیم و دولت‌ها در دوران مدرن بوده و هست. اما در عین حال، مسئله جرم و مصداق‌های آن و یا تعیین مجازات از جمله‌ اموری است که همواره مورد سوء استفاده ساختارهای قدرت ِ مبتنی بر استبداد و دیکتاتوری قرار می‌گرفته و می‌گیرد.
در یک تعریف ساده‌از « جُرم » می‌توان گفت که، جرم در واقع نقص و نادیده گرفتن قوانین تعریف شده‌اجتماعی است که برای حفاظت از حقوقی تعیین شده همچون، حق حیات، حق مالکیت، حق آزادی و برای برقراری نظم و انسجام اجتماعی وضع می‌شود و مجرم کسی است که چنین حقوق و ضوابطی را نادیده می‌گیرد و اقداماتی در جهت مقابله با حقوق دیگران انجام می‌دهد . بر این مبنا می‌توان گفت، مفهوم جرم یک مفهوم ذاتی نیست و با توجه به تعریفی که ما از آن ارائه می‌دهیم شناخته می‌شود.
تحولات و دگرگونی‌های اجتماعی در طول تاریخ همواره مفاهیمی جدید از هنجارها و ناهنجاری‌هایی را تعریف کرده‌اند که در دوره‌های گذشته وجود نداشتند. در این زمینه می‌توان به « انقلاب کشاورزی » در جهان اشاره کرد که با ایجاد مفهوم گسترده مالکیت در قالب مالکیت زمین، مالکیت محصول، دام و طیور، دامنه‌های جدیدی به هنجارها و ناهنجار‌ها افزودند، همچنانکه در دوران « مدرنیته » گستره وسیعی از تعریف روابط اجتماعی منجر به ظهور قوائد و قوانینی شد که در گذشته وجود نداشته و متناسب با شرایط جدید برای تنظیم روابط اجتماعی تدوین می‌شدند و یا در سطوح خُرد تر، تفاوت‌های فرهنگی در بین جوامع و یا مدل حکمرانی بر مبنای ایدئولوژی می‌توانند تعاریفی جدید از جرم را ارائه دهند که منحصراً ناشی از جهان بینی و نگرش خاص آنها باشد.
چنین ویژگی و خاصیت شکنندگی در تعریف، می‌تواند شرایط را برای تفسیر‌های گوناگون و گاه متضاد از مفهوم جرم و مجرم فراهم نماید. بدین ترتیب راه برای صاحبان قدرت باز می‌شود تا مطابق نگاه و جهان بینی خود و بصورت دلخواه‌ افکار و رفتارها را در محدوده تعریف خود از جرم قرار داده و با جرم‌انگاری رفتارها در حوزه‌های مختلف، کنترل بیشتری بر عمل‌کردها و اندیشه‌های اجتماعی داشته باشند.
با افزایش و نفوذ تفکر جرم‌انگاری، ساختارهای غیر دموکراتیک می‌توانند بسیاری از کنش‌های اجتماعی را با استفاده‌از قدرت حاکمیتی در دامنه رفتارهای مجرمانه قرار دهند. بر مبنای اقدام‌های جرم‌انگارانه ‌است که در بعضی از جوامع و یا کشورها، آموزش کودکان، ارائه خدمات عمومی و اقدامات اصلاحی عام‌المنفعه می‌تواند در یک روند وارونه‌سازی، رفتارهای مجرمانه تلقی شده و افراد مجری چنین کنش‌هایی مجرم تلقی شده و مورد مجازات قرار گیرند. درواقع در سیستم‌های توتالیتر با افزایش دامنه جرم‌انگاری که می‌تواند بسیاری از رفتارهای معمول اجتماعی را شامل شود، فضای عمومی جامعه به تدریج به سمتی کشیده خواهد شد که در توصیف آن می‌توان گفت، همه‌افراد مجرم هستند، مگر آنهایی که در راستای دیدگاه‌های حاکمیت عمل می‌کنند.

وارونه سازی

وارونه سازی در حوزه جرم و مجرم را می‌توان یکی از روش‌های مورد استفاده ساختارهای خودکامه دانست. آنها سعی دارند از تعریف منفی ِ رفتارهای مجرمانهِ نشسته در اذهان، سوء استفاده کرده و اندیشه‌های مخالف خود را منکوب و با زدن چشم‌بندی بر اذهان مردم، هر نوع مدل اندیشه غیر خودی که می‌تواند اهدافی مثبت و خیرخواهانه داشته باشد را در ذیل تعریف جدیدی از جرم تعطیل و یا به نوعی اسیر و دربند نمایند.
البته‌این روش عمل‌کرد تنها به‌این دوران اختصاص ندارد از گذشته دور و از زمانی که ‌اندیشه‌های متفاوت و گاه متضاد با تفکر حاکم توانستند و یا خواستند امکان بروز و خودنمایی داشته باشند، وارونه سازی و ایجاد محدودیت برای دیدن واقعیت آغاز می‌شود. با گسترش وارونه سازی، تعویضی بزرگ رخ می‌دهد، خادمانی که‌اندیشه آبادانی و بهبود شرایط اجتماع خود را دارند، با دستاویز قرار گرفتن قوانین و تعاریف خود خواسته‌از قانون، تبدیل به متهمانی می‌شوند که باید در معرض مجازات قرار گیرند. ناجیانی که هدف شان نجات، پیشرفت و توسعه جامعه‌است در معرض شدید ترین اتهام‌ها از طریق وارونه سازی مفاهیم و واقعیتها قرار می‌گیرند.
عبدالبهاء، نیز که هدف خود را اصلاح امور جامعه، گسترش دانایی و آگاهی، ایجاد بسترهای رشد و توسعه می‌دانست، از این وارونه سازی بی نصیب نبود. « عبدالبهاء » قسمت عمده عمر خود را به دلیل پافشاری برای ایجاد تحولات بزرگ در جامعه‌ایران، در زندان و یا تبعید در سرزمین‌های دور گذراند. وی در مقاطع گوناگون این وارونه سازی را به تصویر می‌کشد. عبدالبهاء به عنوان نمونه به سرنوشت پدرش « بهاءالله » به عنوان بنیان‌گذار آئین بهائی اشاره دارد و می‌نویسد :

«… او رنج و مشقت زندان و یا تبعید و از دست دادن امکانات مادی و مصائب دیگر را به جان خرید، تنها به‌این دلیل که بتواند با گسترش دانایی و ترویج اتحاد و همدلی تغییراتی در شرایط واماندگان جامعه‌ایجاد کرده، حیاتی دوباره در جان جامعه تزریق نماید…. » (۲) ( نقل به مضمون)

عبدالبهاء در این نوشته یک نمای واقعی و کامل از وارونه سازی را نشان می‌دهد. اندیشه‌ای که‌اهداف آن ایجاد سازندگی و خدمت به دیگر انسان‌ها است، از نظر ساختار حاکم مجرم است و لازم است، تاوان خیر اندیشی خود را با قبول محدودیت‌ها، فشار‌ها، زندان و تبعید بپردازد.
چنین روندی را امروزه هم به وضوح می‌توان دید. در بسیاری از کشورهایی که توسط حکومت‌های توتالیتر و یکجانبه گرا اداره می‌شود، بسیاری از افراد دلسوز جامعه که‌اندیشه‌های تحول گرا و سازنده را نمایندگی می‌کنند، به دلیل عدم هم‌سویی با ایدئولوژی حاکم، تحت عنوان مجرم در زندان‌ها عمر طی میکنند. این افراد به دلیل جرم‌انگاری باورها و رفتارهایی همچون، آزادی فکر، آزادی دین و یا ابراز عقاید خود که بر مبنای اعلامیه حقوق بشر جزء حقوق بنیادی انسان‌ها است، به عنوان مجرم معرفی می‌شوند.
در زندان ِ چنین حکومت‌هایی، آموزگاران، محققان، بنیان‌گذاران موسسات خیریه و اصلاح‌خواهانی را خواهید دید که‌افکار و عمل‌کردشان نه تنها هیچ سنخیتی با تعریف کلی « جرم » ندارد، بلکه به صورت بارزی حاصل افکار و عمل‌کردشان می‌تواند در جرم زدائی راستین از جامعه کمک کننده باشد.
زندانی کردن اندیشه‌های آزاد در قالب و قاب مجرمیّت و کوشش برای دور کردن این افراد از جامعه به دلیل آنکه آنها می‌تواند سبب گسترش و وسعت نظرها شوند، در واقع بهر ه گیری از چشم‌بندی اجتماعی است، چشم‌بندی که مانع از دیدن ِ افکار و اندیشه‌های تحول خواه توسط دیگر مردمان خواهد شد.

پیامد‌های جرم‌انگاری افراطی

زمانی که‌اندیشه و یا گفتارهای اجتماعی با عنوان جرم و کنش گران ِ بهبود وضعیت جامعه به عنوان مجرم برچسب گذاری می‌شوند، در واقع پایه‌های آزادی‌های مدنی که‌از حقوق اولیه‌انسان‌ها است، فرو می‌پاشد.

  • به دلیل ایجاد فضای خود‌سانسوری و احتمال جرم‌انگاری ِ هر گونه رفتار اجتماعی، مشارکت‌های عمومی ‌در جامعه کاهش پیدا می‌کند.
  • تعصبات رشد پیدا کرده و اقلیت‌های دینی، فکری و یا قومی، همواره به عنوان گروه‌های مجرم دیده شده و به طور سیستماتیک مورد ظلم قرار گرفته، دستگیر، زندانی و مجازات خواهند شد.
  • جرم‌انگاری افراطی، وقتی به جای عدالت حقوقی قرار می‌گیرند، سیستم‌های حقوقی جهانی مشروعیت خود را از دست می‌دهند. در واقع جرم‌انگاری بی ضابطه نوعی تمسخر و زیر سوال بردن حقوق بین‌الملل محسوب می‌شود.
  • ساختارهای حقوقی همچون دادگستری تبدیل به عواملی برای تولید جرم تبدیل می‌شوند. دایره رفتارهای مجرمانه آنقدر وسیع خواهد شد که‌افراد به ندرت می‌توانند با خیال آسوده کنش‌های اجتماعی و یا فردی داشته باشند.
    نتیجه آنکه در چنین جوامعی که حتی تعاملات معمولی می‌تواند موجب خطر شود، پیوند و انسجام جامعه دچار فروپاشی شده، همکاری و همیاری کاهش یافته و به تدریج جامعه دچار افسردگی، درماندگی و انشقاق پیوند‌های اجتماعی خواهد شد.
    تبعات حاصل از جرم‌انگاری افراطی که به تعدادی از آنها اشاره داشتیم، حکایت از آن دارد که، حبس اندیشه‌ها و صاحبان آنها که دل در گرو ساختن جامعه فعلی خود و آینده آن دارند، تنها سبب محرومیت جامعه ‌از ایده‌های تحول خواه در زمان حال نخواهد شد. تاثیرات بلند مدت و مخرب آن ساختارهای نسل‌های بعدی را تحت تاثیر قرار خواهد داده و آینده‌ای مبهم را به تصویر می‌کشد.
    آن که‌او امروز در بند شماست                                               در غم فردای فرزند شماست (۳)
    افزایش آگاهی‌های اجتماعی، کوشش برای شناخت بیشتر ِ دیدگاه‌های خیر خواهانه مورد غضب قرار گرفته، چه در قالب باورهای دینی و یا اندیشه‌های مبتنی بر آزادی و دموکراسی، شاید تنها راه برداشته شدن چشم‌بندهایی باشد که چشم ِ اندیشه بسیاری از مردمان را پوشانده‌ است.

یادداشت‌ها:

۱ – مثنوی معنوی، دفتر ششم – بخش ۲۸
۲ – منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، جلد ۴، صص ۲۵۵و۲۵۶
۳ – گزیده‌ای از شعر بلند ؛ هوشنگ ابتهاج ؛ ( ه.ا.سایه ) با مطلع : روزگارا قصد ایمانم مکن

 

کتابشناسی:

عبدالبهاء ؛ منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء – ناشر : موسسه مطبوعاتی بهائی آلمان ۲۰۰۰ م – برگرفته‌از کتابخانه مراجع و آثار بهائی

ارسال دیدگاه