گذشته، حال و آیندۀ ایران و ایرانیان از نگاه عبدالبهاء
احسان زرّین
از جمله موضوعهای مورد نظر عبدالبهاء، گرفتاری ایرانیانِ زمان قاجار در دام نادانی و همستیزی و سستی آنان بوده است. او در رسالۀ مدنیّه، سعی دارد گذشتۀ پرشکوه ایرانیان را یادآوری کرده، در آنان انگیزهای روحی فراهم نموده، به کوششی همگانی برای رهایی از آن وضعیت فلاکتبار تشویقشان نماید.
گذشتگان پرشکوه
وسعت کشور شاهنشاهی هخامنشی به ۲۳ و سپس ۳۲ سرزمین میرسیده است. (تاریخ ایران دورۀ هخامنشیان، صص ۶۶-۶۵) در کتاب مقدس، در ۱۹ آیه، نام کوروش ذکر شده است. در عهد عتیق، کتاب تواریخ۱ و کتاب عزراء۲ و کتاب دانیال۳ نام کوروش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی، ذکر گردیده است. عبدالبهاء با استناد به کتاب مقدّس، حدود جغرافیایی شاهنشاهی ایران را از سرزمین چین و هند در شرق، تا یمن و حبشه در غرب آسیا میداند. (رسالۀ مدنیه، صص ۱۰-۹)

وی گذشتۀ ایران را باشکوه دانسته و ایران را قلب جهان باستان مینامد. او ایرانیانِ دوران باستان را مردمانی باهوش، پُردانش و فنّآور میداند. وی با استناد به کتابهای تاریخی، ایران را نخستین و بزرگترین حکومت روی زمین میانگارد (همان، ص ۱۰) کشوری که گسترۀ جهانگشایی شاهنشاهانش تا حدود قطب برکشیده و دو قدرت بزرگ آن زمان، یونان و روم، کرنشگر قدرت بیهمتایش بودهاند. مملکتدارانش را دارای چنان حکمتی میداند که دیگر کشورها و پادشاهان قوانینش را راهنمای خویش ساخته، از آن پیروی مینمودهاند. (همان، صص ۸ و ۱۲)
وی همچنین، با استناد به منابع رومی، امپراتوری روم را مغلوب ایران شمرده، به نقل از تاریخ ابی الفدا، از فریدون، پادشاه پیشدادی، و پسرانش نام میبرد. (همان، صص ۱۰-۹)
اوج و فرود ایرانیان
عبدالبهاء در تحلیل وضعیت اسفبار ایران و ایرانیان در زمان قاجار به چند نکتۀ مهمّ و اساسی میپردازد. او هرچند ضعفهای عمدۀ آن زمان ایرانیان را برمیشمارد، امّا اصلاح چنین نواقصی را ناممکن نمیشمارد و همچنان امیدوار است ایرانیان هوشمند با تکیه بر استعداد و هوش فراوانشان و بهرهگیری از مرغوبیتهای فراوان و کمنظیر ایران، از چنین وضعیت فلاکتباری خود را رها سازند.
1. اخلاق و ایرانیان

ایرانیان در دوران هخامنشی با تأکید و اصرار بر اجرای عدالت و نگاه به اخلاق و نجابت، کشوری پروسعت و ثروتمند را پدید آورده بودند. (روزگاران ایران، ص ۵۴) ایرانیان در آن زمان، دروغ را مخالفت با نظام هستی میانگاشتند (تاریخ ایران دورۀ هخامنشیان، ص ۵۳۷) و برای ترویج راستی و راستگویی، کودکانشان را از پنج سالگی آموزش میدادهاند. (همان، ص ۵۵۲)
اوضاع اقتصادی ایران در زمان قاجار به سبب قوانین مالیاتی بیدادگرانه هر روز وخیمتر میگردیده است. (مالک و زارع در ایران، صص ۳۱۹-۳۱۷) و مالکان بزرگ، قدرت اصلی را در دست داشتهاند، (همان، صص ۳۰۸-۳۰۷) از نظر عبدالبهاء، یکی از مشکلات بزرگ ایرانیان در زمان قاجار، گرفتاری آنان در منفعتطلبی بوده است. وی این مشکل اخلاقی را در گروه مشکلات اخلاقی-شخصیتیِ «نفس و هوی» جای میدهد. (رساله مدنیه، صص ۴، ۱۱ و ۶۵) به بیان دیگر، از نظر وی تا ایرانیان از این بیراهه بازنگردند، انجام هیچ کاری برای نجات وطنشان ممکن نیست: «کلّ به اغراض شخصیه و منافع ذلّیۀ۴ ذاتیۀ خود گرفتار شدیم؟» (همان، ص ۱۲).
وی در بحث از اصلاحات ناصرالدِّین شاه، یکی از موانع بزرگ اخلاقی-شخصیتی موجود در مردم ایران، به ویژه مخالفان اصلاحات شاهی، را ریاستطلبی مخالفان اصلاحات میداند که از نمونههای آشکار نفس و هوی است. (همان، ص ۱۵)
2. بیغیرتی، سستی و کاهلی
دیگر ویژگی ایرانیان در زمان قاجار از نگاه عبدالبهاء، نبود غیرت و همّت لازم است:
«آیا غیرت و حمیت۵ انسان قایل بر آن میشود که چنین خطّۀ۶ مبارکه که منشأ تمدّن عالم و مبدأ عزّت و سعادت بنیآدم بوده و مغبوط۷ آفاق و محسود۸ کلّ ملل شرق و غرب امکان، حال محلّ تأسّف کلّ قبایل و شعوب۹ گردد؟»
(عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ ص ۱۱)
از نظر او، برای انجام هر کاری نیاز به غیرت و همّت فراوان است و ایرانیان با نهایت تأسّف، از این توانایی محروم گشته، دچار ضعف روحیِ سستی و تنبلی گشتهاند. (همان، صص ۱۲-۱۱)
3. جهل، غفلت و تعصّب
زمانی ایران، مهد حکمت و فلسفه شمرده میشده است. (آموزش و پرورش در ایران باستان، ص ۴۰۷) علوم ریاضی و فنون وابسته بدان (همان، ص ۴۲۱) همچون نجوم و پلسازی و راهسازی (همان، ص ۸۱) در سرتاسر کشور وسیع شاهنشاهی ایران به کار گرفته میشده است. آموزش و پرورش در خانوادهها، بهویژه برای دختران، امری واجب بوده است. (همان، ص ۳۸۲)
امّا ایرانیان زمان قاجار بسیار متفاوتتر از دوران پرشکوه ایران زندگی میکردهاند. به گفتۀ عبدالبهاء، آنان غرق در نادانی و غفلت بودهاند. (رساله مدنیه، صص ۴ و ۱۱) این جهل و ناآگاهی خود موجب رواج تعصّبات گوناگون در میان ایرانیان بوده است. (همان، صص ۱۱ و ۱۶ و ۶۵) و سبب اصلیِ بود و رواج این تعصّبات و نادانیها از دید عبدالبهاء، تقلید و پیروی از «نفوس متوّهمه» بوده است. وی این اشخاص را علّت بزرگ سرگردانی، پستی و نادانی ایرانیان میانگارد:
«ای اهل ایران، چشم را بگشایید و گوش را باز کنید و از تقلید نفوس متوهّمه که سبب اعظم ضلالت و گمراهی و سَفالت۱۰ و نادانی انسان است، مقدّس گشته، به حقیقت امور پی برید و در اتّخاذ تشبّث به وسایل حیات و سعادت و بزرگواری و عزّت خود بین ملل و طوایف عالم بکوشید.»
(عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ صص ۱۲۴-۱۲۳)
4. تربیت و نظام آموزشی

ایرانیان دوران باستان دارای نظام آموزشی پیشرفتهای بودهاند. آموزش و پرورش در خانوادهها، بهویژه برای دختران، امری لازم و ضروری شمرده میشده است. (آموزش و پرورش در ایران باستان، ص ۳۸۲) آموزش دانشآموزان شامل ورزش (همان، ص ۸۱)، علوم و فنون (همان، ص ۲۳۳) و اخلاق (همان، ص ۳۶۱) بودهاست. درباریان نیز دارای مراکز آموزشی جداگانهای پیرامون کاخهای خویش بودهاند. (همان، ص ۲۲۰) در دورههای مختلف تاریخی، در ایران باستان، آموزش عالی رایج بوده است. (همان، ص ۳۸۳) در دورۀ ساسانیان، دانشگاه «گُندی شاپور» از معروفیت جهانی آن روزگار برخوردار بوده است. این دانشگاه در دوران اسلامی الگوی نظامیۀ بغداد قرار گرفت. (همان، ص ۳۸۴)
امّا در زمان قاجار، توان خواندن و نوشتن در عموم مردمان وجود نداشته است و رغبت و توجّه به آموزش علوم عقلی در آنان کم بوده است (ایران در دورۀ سلطنت قاجار ، ص ۳۸۰)، چراکه نهاد آموزش و پرورش در دست علمای دینی بوده است. (همان، ص ۳۵۴) آموزش مردمان منحصر به آموختن امور دینی و اندکی سوادآموزی بوده (همان، ص ۳۵۶)، علمای دینی به جای ترویج اخلاق دینی، به گسترش خرافات و تعصّبات مشغول بودهاند. (همان، ص ۳۵۷)
عبدالبهاء با وقوف به این انحطاط نظام آموزشی، راه حلّ بسیاری از مشکلات موجود را تربیت درست و مناسب میداند. (رساله مدنیه، ص ۱۲) او بر آن است که برای تربیت درست و مناسب ضروری است نظام آموزشی درست و مناسبی ایجاد گردد. (رساله مدنیه، ص ۱۳۲)
5. نظم و سامان مدیریتی کلان
در دوران هخامنشی، ساتراپها۱۱ تابع و مجری قوانینی یکسان بودهاند و بر کلّیۀ اقدامات آنان نظارتی سخت و دقیق، حاکم بوده است. (روزگاران ایران، ص ۸۰) و هیچ دستگاه امپراتوری نمیتوانسته بهراحتی از ستمگریهای خود بگریزد (تاریخ ایران دورۀ هخامنشیان، ص ۱۱۸)، در حالی که پادشاهان قاجار حکومتهای محلّی را بینظارتی شایسته، در اختیار فرزندان خویش قرار میدادهاند (قبلۀ عالم، ص ۵۸) و این امر موجب آشفتگی بسیار در امور مختلف مملکت بوده است. (اندیشۀ ترقّی، ص ۳۸) ناصرالدّین شاه برای جلوگیری از بیدادگریهای شاهزادگان و حاکمان محلّی، عدلیه را تأسیس نمود. (همان، ص ۱۷۷) و گاه برای حفظ پادشاهی خویش شاهزادگان را برکنار مینمود (قبلۀ عالم، ص ۵۲۸)، امّا این اقدامات تأثیر چندانی در ایجاد نظم نداشت. (ایران در دورۀ سلطنت قاجار، صص ۳۱۲-۳۱۱)
عبدالبهاء جامعۀ ایرانیانِ زمان قاجار را جامعهای آشوبزده و بینظم میداند. (رسالۀ مدنیه، ص ۱۲) از نگاه او، این بینظمی در میان مردم و بهویژه در میان حاکمان محلّی و قاضیان (همان، ص ۴۵) در رواج بیدادگریها (همان، صص ۲۴-۲۳) به چشم میآید و شاید از جمله علل پشتیبانی وی از اصلاحات اصلاحطلبان در دورۀ ناصرالدّین شاه، اصلاح نحوۀ رسیدگی به دعاوی حقوقی مردم و ادارۀ آنان در سرتاسر ایران بوده است.
6. اختلاف آراء و ضدّیت با هم
ایرانیان دوران باستان علاوه بر سوادآموزی، امور اخلاقی و اجتماعی را نیز در مراکز آموزشی و تربیت دینی و خانوادگی خود میآموختهاند. (آموزش و پرورش در ایران باستان، ص ۳۶۱) آنان همیاری را امری اهورایی میانگاشتهاند (همان، ص ۹۳)، در حالی که در زمان قاجار، با وجود تأکید آموزههای دینی اسلامی در لزوم تعاون و همکاری، دشمنی و رقابت و عدم همکاری مردمان با یکدیگر، مملکت را دچار رکود و سقوط کرده بود.
عبدالبهاء ضدّیت مردم، بهویژه بزرگان مملکتی را با یکدیگر از دردهای جانکاه جامعۀ ایران در زمان قاجار میداند. (رسالۀ مدنیه، ص ۱۶ و ۶۵) این اختلافات قطعاً با وضعیت اخلاقی-شخصیتی و جهل و نادانی رایج در آن زمان و نظام آموزشی و آشوب موجود در جامعه، رابطهای دوسویه داشته است؛ یعنی هم آنان موجب این یکی و هم این، موجب پدیدآیی و رواج آنان میگشته است.
آیندهای پرشکوه
در کنار تمامی ضعفهای مصیبتباری که عبدالبهاء در جامعۀ آن روز ایران مشاهده مینموده است، به دو موضوع امیدوارانه اشاره مینماید. دو موضوعی که کشور و مردمان ایران را به تکرار شکوهمندی وطنشان تشویق و امیدوار میسازد.
1. مرغوبترین اقالیم عالم
او ایران را یکی از مرغوبترین نقاط جهان میداند. (همان، ص ۱۱) از نگاه وی، امکانات موجود در طبیعت و مردم ایران، ما را بر آن میدارد که امید خویش را از دست ندهیم و به روشناییِ پیش روی ایران چشم دوزیم.
2. هوش ایرانیان
عبدالبهاء به آیندۀ ایران، امیدوار است و مردمش را از باهوشترین مردمان جهان میانگارد:
«آیا این ممدوح و محمود است که این ذکاء فطری و استعداد طبیعی و فطانت خلقیه را در کسالت و بطالت صرف و ضایع نمایید؟»
( عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ صص ۱۰۹-۱۰۸)
شاید به واسطۀ وجود این مشکلات و ضعفها بوده است که عبدالبهاء ضروری دانست از اصلاحات شاهی پشتیبانی نماید و به نگارش رسالۀ مدنیه پردازد. (همان، ص ۷ و ۱۴ و ۱۵) و شاید در پشتیبانی او از اصلاحات شاهی بتوان به روحیۀ امیدوارانۀ وی نسبت به آیندۀ ایران و ایرانیان نیز پی برد.
شایسته است این گفتار را با این گفتۀ عبدالبهاء خطاب به ایرانیان به پایان رسانیم:
«ای اهل ایران، قلب که ودیعۀ ربّانیه است، او را از آلایش خودپرستی پاک و مقدّس نموده، به اکلیل نوایای خالصه مزیّن نمایید تا عزّت مقدّسه و عظمت سرمدیۀ این ملّت باهره چون صبح صادق از مشرق اقبال طالع و لایح گردد. این چند روز ایّام حیات دُنیویه که چون ظلّ زایل است، عنقریب به سرآید. جهد نمایید تا مشمول الطاف و عنایت ربّ احدیت گردید و اثر خیری و ذکر خوشی از خود در قلوب و السُن۱۲ اَخلاف۱۳ بگذارید.»
( عبدالبهاء؛ رساله مدنیه؛ صص ۱۳۷-۱۳۶)
یادداشتها:
۱– باب سی و شش، آیۀ ۲۲ و باب سی و شش، آیۀ ۲۳
۲– باب یک، آیههای ۱، ۲ ، ۸؛ باب سه، آیۀ ۷؛ باب چهار، آیههای ۳، ۵؛ باب ۵ آیههای ۱۳، ۱۷؛ باب شش، آیههای ۳، ۱۴؛ باب چهل و چهار، آیۀ ۲۸؛ باب چهل و پنج، آیۀ ۱
۳– باب یک، آیۀ ۲۱ ؛ باب شش، آیۀ ۲۶ ؛ باب ده، آیۀ ۱
۴– ذُلّ: ۱ – خواری، ذلت، ۲ – رامی، فروتنی
۵– حَمیّت: ۱ – مروّت، جوانمردی . ۲ – غیرت، رشک
۶– خِطّه: زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند و حدود پیدا کرده تا دیگری در آن دخالت نکند، منطقه. ناحیه
۷– مغبوط: کسی که بر او رشک و غبطه برند
۸– محسود: کسی که بر او حسد برند
۹– شعوب: جمعِ شَعب: قبیلۀ بزرگ
۱۰– سَفالت: پستی، خواری، فرومایگی
۱۱– ساتراپ: در زمان هخامنشیان به فرماندار یا استاندار یکی از بخشهای شاهنشاهی گفته میشده است.
۱۲– السُن: زبانها
۱۳– اَخلاف: بازماندگان
کتابشناسی:
عبدالبهاء؛ رسالۀ مدنیه؛ لانگنهاین(آلمان): لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی؛ چاپ چهارم، ١٩٨٤ میلادی.
آدمیّت، فریدون؛ اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون؛ تهران: انتشارات خوارزمی؛ چاپ پنجم، ۱۳۹۹.
امانت، عباس؛ قبلۀ عالم؛ ترجمه حسن کامشاد؛ تهران: نشر کارنامه؛ چاپ هفتم، ۱۳۹۸.
حکمت، علیرضا؛ آموزش و پرورش در ایران باستان؛ تهران: مؤسّسۀ تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی؛ ۱۳۵۰.
زرینکوب، عبدالحسین؛ روزگاران ایران؛ تهران: انتشارات علمی؛ چاپ سوّم، ۱۳۷۶.
شمیم، علیاصغر؛ ایران در دورۀ سلطنت قاجار؛ تهران: انتشارات بهزاد؛ چاپ دوم، ۱۳۸۹.
گرشویچ، ایلیا؛ تاریخ ایران دورۀ هخامنشیان،(مجموعۀ کمبریج)، جلد دوّم-دفتر دوّم؛ ترجمه مرتضی ثاقبفر؛ تهران: انتشارات جامی؛ چاپ چهارم، ۱۳۹۱.
لمتون، ا. ک .س؛ مالک و زارع در ایران؛ ترجمه منوچهر امیری؛ تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی؛ چاپ سوّم، ۱۳۶۲.
تازه ها
آنابل نایت
آنابل نایت
جاناتان منون
جاناتان منون
مینا یزدانی